#دانای_محدود
زاویهی دانای محدود چی پس؟
✴️دانای محدود یا سوم شخص: نویسنده یک نفر از شخصیتهای داستان را انتخاب میکند و با استفاده از حواس پنجگانهی او داستان را بیان میکند.
#زاویه_دید
۱ آذر ۱۳۹۹
زاویهی دانای محدود با دانای کل چه فرقی داره؟
🌀 درواقع دانای کل که یک نفر را انتخاب میکند و آن شخصیت را محوری قرار میدهد.
✴️ بسیاری از داستانهای مشهور معاصر چون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی، گلهای داودی اثر اشتاین بک، صومعه پارم اثر استاندال و در ادبیات داستانی
فارسی، سووشون خانم سیمین دانشور از این زاویه دید در نقل روایت داستانی خود استفاده
کرده اند.
#زاویه_دید
۱ آذر ۱۳۹۹
زاویهی دید دیگهای هم داریم؟
بله! سومین نوع زاویۀ دید: من راوی
✅یکی از جذابترین زاویه دیدها است. داستان مستقیم از زبان یکی از شخصیتها نقل میشود.
#زاویه_دید
۱ آذر ۱۳۹۹
خالـقی:
قطرهای که میخواد ظرفی رو پاک کنه. ظرف چرب بوده و قطره به دردسر میفته
#ایده
درختان باغ گردو هر روز ایدههای ناب میبارند.
۱ آذر ۱۳۹۹
فقط همین؟
نه بازم هست!👇
🌀چهارمین نوع زاویۀ دید: زاویۀ دید نمایشی یا عینی
♻️این به تئاتر خیلی نزدیک است. کاری به افکار و نیات و احساسات ندارد. فقط آنچه را که میبیند بیان میکند.
#زاویه_دید
۱ آذر ۱۳۹۹
تا اینجا که مطالب کانال رو خوندید و خیلی چیزها یاد گرفتید یه صلوات برای تعجیل در فرج بفرستید و ادامه مطالب رو دنبال کنید☺️
۴ آذر ۱۳۹۹
جالب شد!
🌀پنجمین نوع زاویۀ دید: تکگویی درونی
✅آنچه بر کاغذ جاری میشود ذهنیات مسلسلوار و پراکندۀ راوی است. در این روش انسانی به روایت مینشیند که از یک ضربهایی عذاب میکشد یا رنجی دارد یا دچار بیخبری یا عقب
ماندگی ذهنی است.
🌀در تمام روایتها اگر عقبماندگی ذهنی است باید یکدست روایت کند.
❌اما این شیوه به این راحتی به دست نمیآید. در اینگونه داستانها آنچه میخوانید گویی حرفهایی است که با خودش میزند و کشمکشهایی است که با خودش دارد.
#زاویه_دید
۴ آذر ۱۳۹۹
و اما بعد...
🌀ششمین نوع زاویه دید: تکگویی نمایشی
✴️تکگویی نمایشی مخاطب دارد، یعنی راوی برای یک نفر تعریف میکند که ما نه میشناسیم
و نه میدانیمش.
#زاویه_دید
۴ آذر ۱۳۹۹
#داستانک
پرستار برای پیرزن شکلک درآورد.
پیرزن اخم کرد.
پرستار قلقلکش داد.
پیرزن گفت: چه سرخوشی ننه.
پرستار گفت: تا نخندی نمی رم.
پیرزن خندید.
پرستار که رفت، همکارش به پیرزن گفت: از بس برا شوهرش گریه کرده، چشماش شده کاسه ی خون ولی بازم میاد روحیه میده به مریضا.
پیرزن گفت: شوهرش چی کاره بود؟
پرستار جوان گفت: دکتر رفیعی دیگه. هفته پیش شهید شد.
✍نویسنده: باغبان حسین مجاهد
۴ آذر ۱۳۹۹
#سوالات_متداول
می کی می توانم کتابم را چاپ کنم؟
باید به کجا مراجعه کنم؟
۱۴ آذر ۱۳۹۹
با تشکر از نقد و نظرات دوستان محترم
منوفق و موید باشید ان شاءالله
فهیمه انصاری
توصیفها به گونهای بودند که حُرم آفتاب رو حس کردم.
فضاسازی خیلی قوی!
راوی دانای کل بود، نه سوم شخص، چون از احساسات اون باربر تازهوارد آگاه بود.
کشش داشت و میشد حدس زد که این باربر، قراره با مشکلات زیادی رو به رو بشه و ...
ولی هدف داستان و طرح داستان، هنوز مشخص نیست.
منتظر
جذاب بود.
دوست داشتم ادامه اش را بخوانم.
سنگینی بار خیلی جالب توصیف شده بود
شبنم
👏👏
دوست داشتم
حسین مجاهد
کل این مطلب چه بود؟
سمیه
کل مطلب داره یک روز در بندر را شرح میدهد که به نظرم جنگ شد...
یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام❤️
گمرک و تحویل بار
جوانی بدنبال کار و نقل گونی های برنج
یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام❤️
توصیف فضا و اشخاص عالی
حسین مجاهد
افتتاحیه
سمیه
حس میکرد که دارد آب میشود ...
امان از گرمای جنوب 😥
ذهنیتش بیشتر به یک نوجوان شبیه که اعتماد به نفس نداره...
البته اونجا که فکر میکنه دیگران بهش نگاه
میکنند مد نظرم بود.
حسین مجاهد
چه قدر جزییات حس برانگیز
یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام❤️
توصیف ها عالی با جزئیات کامل
آرمینه آرمین
حس در موقعیت.
حسین مجاهد
ضربه ها خصوصا در دو بند اول
واقعا حس شدنی ست
سمیه
جالب شد...
این قسمت برام تداعی یه مسیری هست که اینجا کشاورزا معمولا ازش رد میشن یه لوله انتقال آب ،که از روش رد میشن
بفرستم براتون یه بار تو آفتابگردون😉
حسین مجاهد
زندگی از او گریخته بود👏🏻
حسین مجاهد
این همه توصیف جزییات شخصیت لازمه؟
منتظر
چقدر توصیفات جذاب بود،خودم رو توی اون حال تصور کردم.
آرمینه آرمین
آخرش داشت میگفت یک جسد اونجاست؟
یا هنوز داشت ادامه توصیف و خستگی باربر رو میکرد؟
تموم شده داستان؟
یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام❤️
این همه توصیف و سختی کار یک کارگر رو نشان داد
بله تمام شده
سندس
سلام وصلوات
داستان به نظرم اگر انقدر درحالت اوج گیر کنه خیلی خسته کننده ست.
توصیفات خیلی زیاد بود.واینکه با این همه توصیفات ریز و جزئی پایانش اصلا جالب نبود.
آخرش به نظرم شاعرانه مرد😁 انتظار هرچی رو داشتم جز مرگ.
از مرکز پخش اثار(خانم ایرجی)
احسنت حس ها عالی بود 👌👌
اما گاهی حس ها تکرار شده و اضافه گویی داره
باقری
یک جا اشتباه تایپی شده زن نویش در واقع زانویش بوده. لذت بردم. نویسنده با صبوری با استفاده از توصیفات و جملات کوتاهش ما رو برد کنار اون باربرهای کنار لنج و آخرین لحظه های زندگی یک کارگر بینوا رو نشون داد.
یا ذَالجَلالِ وَ اْلاِکْرام❤️
سلام و صلوات بر همه دوستان محترم
که عنایت داشتن
عذر خواهم موقع دانلود داستان نگاه نکردم
که ایراد تایپی داره یا نه
دوست دارم با هم بخوانیم .
سمیه
سلام زحمت میکشی 🙏
میتونیم حدسشون بزنیم
ایرادی نداره🌸
یا حی یاقیوم
سلام و نور و تشکر
چشم خود را بسته بود .... بود اضافه است دومی باید باشد.
در جمله عرق از چاک سینه اش.... کلمه از برامدگی اضافه است.
بجای کلمه نکره ی .. گوشخراش بهتر است.
خط اخر و باید او باشد.
به نظرتون بحث درباره کدام داستان از استاد جلال آل احمده؟
۱۴ آذر ۱۳۹۹
🔶🔶🔶نکته:
با این روش هندسی، میتوانیم بینهایت مربع یا مستطیل هم اندازه هم ایجاد کنیم.
⁉️چرا از این روش استفاده میکنیم؟
چون وقتی به پرسپکتیو میبریم، ابزار دقیقی برای اندازهگیری نداریم و لازم است از این روش هندسی، کمک بگیریم تا اندازههای ما درست و دقیق باشد.
باغچه تصویرگری همراه با زحمات ارزشمند و جهادی خانم انصاری
خداقوت به همگی
شما هم بسم الله بگید.
اگه تو نقاش باشی فعال باشید، به باغچه تصویرگری دعوت می شوید
۱۴ آذر ۱۳۹۹