eitaa logo
نمایشگاه انجمن باغ گردو
78 دنبال‌کننده
397 عکس
53 ویدیو
29 فایل
اطلاع رسانی ها * نمونه کارها * موفقیت درختان باغ * نکته هایی برای نویسندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شوشتری
این داستان تاکید بسیاری بر حمایت خانواده از بلند پروازی های کودکان خود دارد، این همراهی با کودکان باعث احترام متقابل کودکان از خانواده خود نیز می شود. این هدف نویسنده است.👆
هدایت شده از 🇵🇸منتظر🇮🇷
چرا اول دختر کوچولو خواست قبول نکردن ولی وقتی همه دست به یکی کردن کوتاه اومدن؟ من حس احترام دریافت نکردم احساس کردم بچها دارن زور میگن
هدایت شده از میزان حق
حس تفاوت گذاشتن بین دختر و پسر را القا می‌کرد. دختری زیرک ولی منفی و پسر‌هایی خنگ و بی‌فکر که خیلی راحت تحت تأثیر القائات خواهر، از موقعیت پسر بودن خود، سوء استفاده کرده، عامل تضعیف اراده‌ و اقتدار پدر و مادر می‌شدند. که منجر به فرزند سالاری خواهد شد.
داستان کوتاه کودکانه موش، خروس و گربه روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده. همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید. اون که تا حالا خروس ندیده بود، با خودش گفت: "وای چه موچود ترسناکی! عجب نوک و تاج بزرگی! حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم." بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.  کمی جلوتر موش کوچولو به یک گربه رسید. اون تا حالا گربه هم ندیده بود. پیش خودش گفت: "این چقد حیوون خوشگلیه! عجب چشمایی داره. چقدر دمش خوشرنگه." همینطوری داشت به گربه نزدیکتر میشد که مامان موش کوچولو از راه رسید و سریع اونو با خودش به خونه برد. موش کوچولو برای مادرش تعربف کرد که چه حیوون هایی رو دیده. مادرش بهش گفت: "ولی موش کوچولو تو باید خیلی مراقب باشی! اصلا از روی ظاهر حیوون ها قضاوت نکن! اولین حیوونی که دیدی و بنظرت ترسناک اومد، یک خروس بوده. خروس اصلا حیوون خطرناکی نیست. اما حیوون دومی که دیدی و بنظرت قشنگ اومد، یه گربه بوده. گربه ها خیلی برای موش ها خطرناکن و اصلا نباید نزدیکشون بشیم." موش کوچولو خیلی خوشحال شد که مامانش رسیده و اونو نجات داده و تصمیم گرفت از اون به بعد از روی ظاهر کسی درموردش قضاوت نکنه.
هدایت شده از نورای جان
سلام وقتی موش کوچولو خروس ندیده بود از کجا اسم اعضای بدنش رو می شناخت؟ تاج؟ نوک؟ قصه ی پردازی خوبی داشت ولی خیلی سریع تموم شد. قلمتون پایدار🙏
هدایت شده از شوشتری
قصه جالبی بود. سر و گوشی آب بده، از روی ظاهر حیوون ها قضاوت نکن، کودکانه نیستند. قصه و داستان برای کودک باید به زبان معیار باشد. چگونه برای مادرش تعریف کرد که مادر متوجه شد اولی خروس و دومی گربه بوده؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا