هدایت شده از شوشتری
این داستان تاکید بسیاری بر حمایت خانواده از بلند پروازی های کودکان خود دارد، این همراهی با کودکان باعث احترام متقابل کودکان از خانواده خود نیز می شود.
این هدف نویسنده است.👆
هدایت شده از 🇵🇸منتظر🇮🇷
چرا اول دختر کوچولو خواست قبول نکردن ولی وقتی همه دست به یکی کردن کوتاه اومدن؟
من حس احترام دریافت نکردم احساس کردم بچها دارن زور میگن
هدایت شده از میزان حق
حس تفاوت گذاشتن بین دختر و پسر را القا میکرد.
دختری زیرک ولی منفی
و
پسرهایی خنگ و بیفکر
که خیلی راحت تحت تأثیر القائات خواهر،
از موقعیت پسر بودن خود، سوء استفاده کرده،
عامل تضعیف اراده و اقتدار پدر و مادر میشدند.
که منجر به فرزند سالاری خواهد شد.
داستان کوتاه کودکانه موش، خروس و گربه
روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مرزعه بگرده و سر و گوشی آب بده.
همینطوری که داشت راه میرفت و اطرافش رو نگاه میکرد یک خروس دید.
اون که تا حالا خروس ندیده بود،
با خودش گفت:
"وای چه موچود ترسناکی!
عجب نوک و تاج بزرگی!
حتما حیوون خطرناکیه. باید سریع فرار کنم."
بعد هم موش کوچولو دوید و رفت.
کمی جلوتر موش کوچولو به یک گربه رسید.
اون تا حالا گربه هم ندیده بود.
پیش خودش گفت:
"این چقد حیوون خوشگلیه!
عجب چشمایی داره.
چقدر دمش خوشرنگه."
همینطوری داشت به گربه نزدیکتر میشد که مامان موش کوچولو از راه رسید و سریع اونو با خودش به خونه برد.
موش کوچولو برای مادرش تعربف کرد که چه حیوون هایی رو دیده.
مادرش بهش گفت:
"ولی موش کوچولو تو باید خیلی مراقب باشی!
اصلا از روی ظاهر حیوون ها قضاوت نکن!
اولین حیوونی که دیدی و بنظرت ترسناک اومد، یک خروس بوده.
خروس اصلا حیوون خطرناکی نیست.
اما حیوون دومی که دیدی و بنظرت قشنگ اومد، یه گربه بوده.
گربه ها خیلی برای موش ها خطرناکن و اصلا نباید نزدیکشون بشیم."
موش کوچولو خیلی خوشحال شد که مامانش رسیده و اونو نجات داده و
تصمیم گرفت از اون به بعد از روی ظاهر کسی درموردش قضاوت نکنه.
#داستان3
#نقد
نمایشگاه انجمن باغ گردو
داستان کوتاه کودکانه موش، خروس و گربه روزی روزگاری یک موش کوچولو و بی تجربه راه افتاد تا کمی توی مر
نقد داستان در باغ گردو
منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم👇
https://eitaa.com/joinchat/2180513811Cc601baf843
هدایت شده از نورای جان
سلام وقتی موش کوچولو خروس ندیده بود از کجا اسم اعضای بدنش رو می شناخت؟ تاج؟ نوک؟
قصه ی پردازی خوبی داشت ولی خیلی سریع تموم شد.
قلمتون پایدار🙏
#نقد
هدایت شده از شوشتری
قصه جالبی بود.
سر و گوشی آب بده،
از روی ظاهر حیوون ها قضاوت نکن،
کودکانه نیستند.
قصه و داستان برای کودک باید به زبان معیار باشد.
چگونه برای مادرش تعریف کرد
که مادر متوجه شد اولی خروس و دومی گربه بوده؟