eitaa logo
امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و سخنانش
234 دنبال‌کننده
4هزار عکس
619 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه ۴۶ : نامه آن حضرت است به يكى از واليان خود ✅ اما بعد، تو از آنانى كه در يارى دين پشتيبانى شان را خواهانم، و- ياد- خودستايى گنه‌كار را به آنان مى‌خوابانم، و رخنه مرزى را كه بيمى از آن است بدان‌ها بستن توانم. پس در آنچه تو را مهم مى‌نمايد از خدا يارى جوى، و درشتى را به اندك نرمى بياميز، و آنجا كه مهربانى بايد راه مهربانى پوى، و جايى كه جز درشتى به كار نيايد درشتى پيش گير، و برابر رعيت فروتن باش، و آنان را با گشاده‌رويى و نرم‌خويى بپذير، و با همگان يك‌سان رفتار كن، گاهى كه گوشه چشم به آنان افكنى يا خيره شان نگاه كنى، يا يكى را به اشارت خوانى، يا به يكى تحيّتى رسانى، تا بزرگان در تو طمع ستم- بر ناتوان- نبندند، و ناتوانان از عدالتت مأيوس نگردند، و السّلام. (ترجمه نهج‌البلاغه مرحوم شهیدی، ص ۳۲۰) @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه ۴۵ : ✍️ به عثمان‌بن‌حنيف انصارىّ كه از جانب آن بزرگ‌وار حاكم بصره بود قسمت اول نامه👇 به امام خبر رسيد كه او را به مهمانى مردمى از بصره خوانده‌اند و او به‌دانجا رفته) اما بعد پسر حنيف به من خبر رسيده‌است كه مردى از جوانان بصره تو را برخوانى خوانده است و تو به‌دانجا شتافته‌اى. خوردني‌هاى نيكو برايت آورده‌اند و پى‌درپى كاسه‌ها پيشت نهاده. گمان نمى‌كردم تو مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندشان به جفا رانده‌است و بى‌نيازشان خوانده. 🔴 بنگر- كجايى- و از آن سفره چه مى‌خواهى. آن‌چه حلال از حرام ندانى بيرون‌انداز، و از آن‌چه دانى از حلال به دست‌آمده در كار خود ساز. ❗️آگاه باش كه هر پيروى را پيش‌وايى است كه پى وى را پويد، و از نور دانش او روشنى جويد. بدان كه پيشواى شما بسنده كرده‌است از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنى خويش نموده. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد. ليكن مرا يارى كنيد به پارسايى و- در پارسايى- كوشيدن و پاكدامنى و درستى ورزيدن. كه به خدا از دنياى شما زرى نيندوختم، و از غنيمت‌هاى آن ذخيرت ننمودم، و بر جامه كهنه‌ام كهنه‌اى نيفزودم. آرى از آن‌چه آسمان بر آن سايه افكنده فدك در دست ما بود. مردمى بر آن بخل ورزيدند و مردمى سخاوت‌مندانه از آن ديده‌پوشيدند. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه ۴۵ : ✍️ به عثمان‌بن‌حنيف انصارىّ كه از جانب آن بزرگ‌وار حاكم بصره بود قسمت دوم نامه👇 و بهترين داور پروردگار است، و مرا با فدك و جز فدك چه كار است حالى كه فردا جاي‌گاه آدمى گورست كه نشانه‌هايش در تاريكى آن از ميان مى‌رود، و خبرهايش نهان مى‌گردد، در گودالى كه اگر گشادگى آن بيفزايد، و دستهاى گوركن فراخش نمايد، سنگ و كلوخ آن را بيفشارد، و خاك انباشته رخنه‌هايش را به‌هم‌آرد، و من نفس خود را با پرهيزگارى مى‌پرورانم تا در روزى كه پربيم‌ترين روزهاست درامان‌آمدن تواند، و بر كرانه‌هاى لغزش‌گاه پايدارماند. و اگر خواستمى دانستمى چگونه عسل پالوده و مغز گندم، و بافته ابريشم را به كار برم. ليكن هرگز هواى من بر من چيره نخواهد گرديد، و حرص مرا به گزيدن خوراك‌ها نخواهد كشيد. چه بود كه در حجاز يا يمامه كسى حسرت گرده‌نانى برد، يا هرگز شكمى سير نخورد، و من سير بخوابم و پيرامونم شكم‌هايى باشد از گرسنگى به پشت دوخته، و جگرهايى سوخته. يا چنان باشم كه گوينده سروده: درد تو اين بس كه شب سير بخوابى و گرداگردت جگرهايى بود در آرزوى پوست بزغاله آيا بدين بسنده كنم كه- مرا- امير مؤمنان گويند، و در ناخوشايندهاى روزگار شريك آنان نباشم يا در سختى زندگى- نمونه اى- برايشان نشوم. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه ۴۵ : ✍️ به عثمان‌بن‌حنيف انصارىّ كه از جانب آن بزرگ‌وار حاكم بصره بود قسمت سوم نامه👇 🔺مرا نيافريده‌اند، تا خوردني‌هاى گوارا سرگرمم‌سازد، چون چارپاى بسته كه به علف پردازد، يا آن كه واگذارده‌است و خاكروبه‌ها را به‌هم‌زند و شكم را از علف‌هاى آن پرسازد، و از آن‌چه بر سرش آرند غفلت دارد، يا مرا وانهند يا به بازى سردهند يا ريسمان گم‌راهى را كشان باشم و يا بيخودانه در سرگرداني‌ها گردان، و چنان بينم كه گوينده شما بگويد: اگر پسر ابوطالب را خوراك اين است، ناتوانى او را از كشتن هم‌آوردان بنشاند، و از جنگ با دلاور مردان بازماند. ❗️بدانيد درختى را كه در بيابان خشك رويد شاخه سخت‌تر بود، و سبزه‌هاى خوش‌نما را پوست نازكتر، و رستني‌هاى صحرايى را آتش افروخته‌تر، و خاموشى آن ديرتر. من و رسول خدا (ص) چون دو شاخيم از يك درخت رسته، و چون آرنج به بازو پيوسته. به خدا اگر عرب در جنگ من پشت به پشت‌دهد، روى از آنان برنتابم. و اگر فرصت دست بدهد به پيكار همه بشتابم، و خواهم‌كوشيد تا زمين را از اين شخص- از فطرت- برگشته و كالبد- خرد- سرگشته پاك‌سازم تا كه ريگ از دانه جدا گردد- و با ايمان از چنگ منافق رها- . دنيا از من دور شود كه مهارت بر دوشت نهاده‌است گسسته، و من از چنگالت به درجسته‌ام و از ريسمان‌هايت رسته و از لغزش‌گاه‌هايت دورى‌گزيده‌ام. @nahgolbalagh
🌺🍃 نامه ۴۵ : ✍️ به عثمان‌بن‌حنيف انصارىّ كه از جانب آن بزرگ‌وار حاكم بصره بود قسمت جهارم نامه👇 ❓كجايند مهترانى كه به بازيچه‌هاى خودفريبشان داده‌اى ❓كجايند مردمى كه با زيورهايت دام فريب بر سر راهشان نهادى. آنك در گورها گرفتارند و در لابلاى لحدها ناپديدار. به خدا اگر كالبدى بودى ديدنى يا قالبى بپسودنى- تو را وانمى‌گذاشتم- ، و حد خدا را در باره‌ات بر پامى‌داشتم. به كيفر بندگانى كه آنان را با آرزوها دست‌خوش فريب ساختى، و مردمانى كه در هلاكت جاي‌هاشان درانداختى، و پادشاهانى كه به دست نابودى‌شان سپردى، و در چنگال بلاشان درآوردى. نه راهى براى درشدن و نه گريزگاهى براى بيرون‌آمدن. ❗️هرگز آن‌كه پا در لغزش‌گاهت نهاد به سردرآمد، و آن‌كه در ژرفاى دريايت فرورفت به درنيامد، و آن كه از ريسمان‌هايت رهيد، توفيق رفيقش گرديد، و آن‌كه از گزند تو ايمن است، باكش نبود اگر جاى تنگش مسكن است و دنيا در ديده او چنان است كه گويى روز پايان آن است. از ديده‌ام نهان شود به خدا سوگند رامت نشوم كه مرا خوار بدانى، و گردن به بندت ندهم تا از اين سو بدان سويم كشانى، و سوگند به خدا بر عهده خود مى‌گيرم، جز آن كه او نخواهد كه در آن ناگزيرم. @nahgolbalagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃 نامه ۴۴ : ✍️ نامه آن حضرت است به زياد بن أبيه(افشاى توطئه معاويه نسبت به زياد) به امام خبر رسيد معاويه به‌دو نامه‌اى نوشته و مى‌خواهد او را بفريبد و برادر خود بخواند دانستم معاويه نامه‌اى به تو نوشته مى‌خواهد خردت را بلغزاند، و عزمت را سست گرداند. ❗️از او بترس كه شيطان است. نزد آدمى مى‌آيد و از پيش رو و پشت سر، و راست و چپ او درآيد، تا به هنگام غفلت وى، بر او بتازد و خردش را تاراج سازد. در روزگار عمر، ابو سفيان از آن‌چه در خاطر داشت سخنى گفت كه خطاى زبان بود و وسوسه شيطان. نه نسبى به‌دان درست شود و نه ميراثى را سزاوار بود. آن كه بدان- نسب- آويخته، چون كسى است كه به جمع مي‌خواران هجوم‌آرد تا با آنان باده‌گسارد، او را از خود ندانند و از جمع خويش برانند، يا چون آوندى به دنبال پالان بسته كه پيوسته جنبد و از اين سو به‌دان سو جهد. [چون زياد اين نامه را خواند گفت: سوگند به پروردگار كعبه كه به‌دان گواهى‌داد، و پيوسته اين داستان در خاطر او بود تا معاويه وى را برادر خود خواند.] و عاقل كسى است كه بر مي‌خواران در آيد تا با آنان بنوشد و چون از جمع آنان نيست پيوسته رانده‌شود و مانعش گردند و «النّوط المذبذب» پياله يا كاسه و مانند آن است كه به دنبال پالان بندند چون سوار بجنبد يا تند رود آن آوند از اين سو و آن سو شود.] (ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 317) @nahgolbalagh