🌺🍃 نامه ۴۴ #نهج_البلاغه:
✍️ نامه آن حضرت است به زياد بن أبيه(افشاى توطئه معاويه نسبت به زياد)
به امام خبر رسيد معاويه بهدو نامهاى نوشته و مىخواهد او را بفريبد و برادر خود بخواند
دانستم معاويه نامهاى به تو نوشته مىخواهد خردت را بلغزاند، و عزمت را سست گرداند. ❗️از او بترس كه شيطان است. نزد آدمى مىآيد و از پيش رو و پشت سر، و راست و چپ او درآيد، تا به هنگام غفلت وى، بر او بتازد و خردش را تاراج سازد.
در روزگار عمر، ابو سفيان از آنچه در خاطر داشت سخنى گفت كه خطاى زبان بود و وسوسه شيطان. نه نسبى بهدان درست شود و نه ميراثى را سزاوار بود. آن كه بدان- نسب- آويخته، چون كسى است كه به جمع ميخواران هجومآرد تا با آنان بادهگسارد، او را از خود ندانند و از جمع خويش برانند، يا چون آوندى به دنبال پالان بسته كه پيوسته جنبد و از اين سو بهدان سو جهد.
[چون زياد اين نامه را خواند گفت: سوگند به پروردگار كعبه كه بهدان گواهىداد، و پيوسته اين داستان در خاطر او بود تا معاويه وى را برادر خود خواند.] و عاقل كسى است كه بر ميخواران در آيد تا با آنان بنوشد و چون از جمع آنان نيست پيوسته راندهشود و مانعش گردند و «النّوط المذبذب» پياله يا كاسه و مانند آن است كه به دنبال پالان بندند چون سوار بجنبد يا تند رود آن آوند از اين سو و آن سو شود.]
(ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 317)
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه ۴۳ #نهج_البلاغه:
✍️ نامه آن حضرت است به مصقله پسر هبيره شيبانی كه از جانب امام عامل اردشير خرّه بود
از تو به من خبرى رسيدهاست، اگر چنان كردهباشى خداى خود را به خشمآوردهباشى و امام خويش را نافرمانىكرده.
تو غنيمت مسلمانان را كه نيزهها و اسبهاشان گردآورده، و ريختهشدن خونهاشان فراهمآورده، به عربهايى كه خويشاوندان تواند، و تو را گزيدهاند، پخش مىكنى به خدايى كه دانه را شکافته و جاندار را آفريده اگر اين سخن راست باشد، نزد من رتبت خود را فرودآوردهباشى و ميزان خويش را سبككرده. پس حق پروردگارت را خوارمكن❗️ و دنياى خود را به نابودى دينت آبادمگردان كه از جمله زيانكاران باشى. بدان مسلمانانى كه نزد تو و ما به سر مىبرند حقشان از اين غنيمت يكسان است، براى گرفتن آن نزد من مىآيند. حق خود را مىگيرند و بازمىگردند.
(ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 315و316)
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 42 #نهج_البلاغه:
نامه آن حضرت است به عمر پسر ابو سلمه مخزومى
كه از جانب امام والى بحرين بود. او را برداشت و نعمان پسر عجلان زرقى را به جاى او گماشت. اما بعد، من نعمان پسر عجلان زرّقى را به ولايت بحرين گماشتم و تو را از آن كار برداشتم نه نكوهشى بر توست و نه سرزنشى، حكومت را نيك انجام دادى و امانت را گزاردى. پس بيا كه نه گمان بدى بر توست و نه ملامتى به تو داريم. نه تهمتى به تو زده اند، و نه گناهكارت مىشماريم. من مىخواهم به سر وقت ستمكاران شام بروم، و دوست داشتم تو با من باشى چه تو از كسانى هستى كه از آنان در جهاد با دشمن يارىخواهند و بديشان ستون دين را برپادارند، ان شاء اللّه.
( ترجمه نهج البلاغه مرحوم شهیدی، ص 315)
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 41 #نهج_البلاغه:
✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش اول
من تو را در امانت شريك خود داشتم، و از هركس به خويش نزديكتر پنداشتم، و هيچ يك از خاندانم براى يارى و مددكارىام چون تو مورد اعتماد نبود، و امانتدار من نمىنمود. پس چون ديدى روزگار پسر عمويت را بيازارد، و دشمن بر او دست برد، و امانت مسلمانان تباهگرديد، و اين امت بىتدبير و بىپناه، با پسر عمويت نرد مخالفت باختى و با آنان كه از او به يكسو شدند به راه جدايى تاختى، و با كسانى كه دست از يارىاش برداشتند دمساز گشتى، و با خيانتكاران همآواز.
پس نه پسر عمويت را يار بودى، و نه امانت را كار ساز. گويى كوششت براى خدا نبود، يا حكم پروردگار تو را روشن نمىنمود، و يا مىخواستى با اين امت در دنيايشان حيلهبازى، و در بهرهگيرى از غنيمت آنان دستخوش فريبشان سازى. چون مجال بيشتر در خيانت به امت بهدستتافتاد، شتابان حمله نمودى و تند برجستى و آنچه توانستى از مالى كه براى بيوهزنان و يتيمان نهاده بودند #بربودى. چنانكه گرگ تيزتك برآيد و بز زخم خورده و از كار افتاده را بربايد. پس با خاطرى آسوده، آن مال ربوده را به حجاز روانه داشتى و خود را در گرفتن آن بزهكار نپنداشتى.
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 41 #نهج_البلاغه:
✍️ نامه آن حضرت است به يكى از عاملان خود _ بخش دوم
♨️ واى بر تو گويى با خود چنين نهادى كه مرده ريگى از پدر و مادر خويش نزد كسانت فرستادى. پناه بر خدا آيا به رستاخيز ايمان ندارى، و از حساب و پرسش بيم نمىآرى اى كه نزد ما در شمار خردمندان بودى چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودى❓ حالى كه مىدانى حرام مىخورى و حرام مىآشامى و كنيزكان مىخرى و زنان مىگيرى و با آنان میآرامى. از مال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدانى كه خدا اين مالها را به آنان واگذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان مصون داشته
❗️پس از خدا بيم دار و مالهاى اين مردم را باز سپار، و اگر نكنى و خدا مرا يارى دهد تا بر تو دست يابم كيفريت دهم كه نزد خدا عذرخواه من گردد، و به شمشيريت بزنم كه كس را بدان نزدم جز كه به آتش درآمد.
✳️ به خدا اگر حسن و حسين چنان كردند كه تو كردى از من روى خوش نديدندى، و به آرزويى نرسيدندى، تا آنكه حق را از آنان بستانم و باطلى را كه به ستمشان پديد شده نابود گردانم، و سوگند مىخورم به پروردگار جهانيان كه آنچه تو بردى از مال مسلمانان، اگر مرا روا بود، شادم نمىنمود كه به دستش آرم و براى پس از خود به ميراث بگذارم. پس لختى بپاى كه گويى به پايان كار رسيدى و زير خاك پنهان گرديدى، و كردار تو را به تو نمودند. آنجا كه ستمكار با دريغ فرياد برآرد و تباهكننده- عمر- آرزوى بازگشتن دارد. «و جاى گريختن نيست».
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 40 #نهج_البلاغه:
🛑 نكوهش يك كارگزار 🛑
از تو به من خبرى رسيدهاست، اگر چنان كردهباشى پروردگار خود را به خشمآوردهباشى، و امام خويش را نافرمانىكرده، و امانت خود را ازدستداده. به من خبردادهاند تو كشت زمين را برداشته و آنچه پايت بدان رسيده براى خود نگاهداشتهاى، و آنچه در دستت بوده خوردهاى. حساب خود را به من بازپسبده و بدان كه حساب خدا بزرگتر از حساب مردمان است.
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 39 #نهج_البلاغه:
و از نامه آن حضرت است به عمرو پسر عاص
تو دينت را پيرو دنياى كسى كردى كه گمراهى اش آشكار است و زشتى او پديدار. آزاد مرد را در مجلس خويش زشت مىگويد و بردبار را به هنگام آميزش سفيه مىشمارد. تو سر در پى او نهادى و به طلب زيادت او ايستادى. چون سگ كه پى شير رود، و به چنگال آن نگرد و زيادت شكار او را انتظار برد. پس دنيا و آخرت خود را به باد دادى و اگر خواهان حق بودى بر آنچه مىخواستى دست مىنهادى. اگر خدا مرا بر تو و پسر ابو سفيان مسلط ساخت سزاى كارى را كه كرديد بدهم، و اگر مرا عاجزكردن توانيد و خود پايدار مانيد، آنچه پيش روى شماست براى شما بدتر است- كه آن عذاب خداست-
@nahgolbalagh
🌺🍃 نامه 38 #نهج_البلاغه:
از نامههای آن حضرت است به مردم مصر چون مالک اشتر (ره) را بر آنان والى ساخت.
✍️ ◀️ از بنده خدا على امير مؤمنان ◀️ به مردمى كه براى خدا بهخشمآمدند هنگامى كه- ديگران- خدا را در زمين نافرمانىكردند و حق او را از ميانبردند، تا آنكه ستم سراپردهاش را برپاكرد و نيكوكار و بدكردار و باشنده و كوچنده را به درون خود در آورد، نه معروفى ماند كه در پناه آن آسوده توان بود و نه از منكرى نهى توان نمود.
اما بعد، من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى بيم نخوابد و در ساعتهاى ترس از دشمن روى برنتابد. بر بدكاران، تندتر بود از آتش سوزان. او #مالك پسر حارث مذحجى است.
آنجا كه حق بود سخن او را بشنويد، و او را فرمان بريد. كه او شمشيرى از شمشيرهاى خداست. نه تيزى آن كند شود و نه ضربت آن بىاثر بود.
اگر شما را فرمان كوچيدن دهد كوچكنيد، و
اگر گويد بايستيد برجاى مانيد، كه او نه بر كارى دليرى كند و نه بازايستد، و نه پسآيد و نهپيشرود، جز كه من او را فرمايم.
در فرستادن او من شما را بر خود برگزيدم چه او را خيرخواه شما ديدم، و سرسختى او را برابر دشمنانتان- پسنديدم- .
@nahgolba
🌺🍃 نامه 37 #نهج_البلاغه:
از نامههای آن حضرت است به معاويه
پس سبحان اللّه، چه سخت به هوسهاى نو پديدآورده گرفتارى، و به سرگردانى ملالتبار دچار. حقيقتها را ضايعساخته، پيمانها را به دورانداخته، حقيقت و پيمانى كه خواسته خداى سبحان است و حجّت بر بندگان. اما پرگويى تو در باره عثمان و كشتن او، تو عثمان را هنگامى يارىكردى كه انتظار پيروزى داشتى و آنگاه كه يارى تو به سود او بود او را خوارگذاشتى، و السلام.
@nahgolbalagh