eitaa logo
نهج البلاغه 📜
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
627 ویدیو
27 فایل
📍مطالعه ترتیبی کتاب ارزشمند نهج البلاغة 🖇به همراه شرح مختصر ارتباط با ادمین 👇 Yazahra256 کپی آزاد به شرط: _ 5صلوات جهت تعجیل در امر فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب آرزوها کربلایی حسین طاهری .mp3
4.2M
استودیویی شب آرزوها 🎤با نوای کربلایی حسین طاهری لیلة_الرغائب شب_زیارتی_ارباب خیلی‌دعاکنین‌برامون🌙🕊...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی حاج قاسم نمی‌دانست دارد دربارهٔ خودش صحبت می‌کند
هر شب بخشی از 💠 امام علی علیه السلام: خداوند در هر نعمتی حقی دارد. کسی که حق آن را ادا کند، آن نعمت را بر او افزون می کند و کسی که در آن کوتاهی نماید آن نعمت را در خطر زوال قرار می دهد. 📚نهج البلاغه، حکمت
رهبر انقلاب در جلسه خصوصی درباره وضع کنونی کشور چه گفتند؟ 🔺 آیت الله محمدمهدی شب زنده دار جهرمی عضو فقهای شورای نگهبان در درس خارج خود که در دارالتلاوه حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار شد، به دیدار اخیر خود با رهبر معظم انقلاب اشاره کرد و گفت: 🔹 شب پنجشنبه در جلسه ای که خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، ایشان بسیار با آرامش قلب در قبال برخی از دوستان که در جریانات اخیر دغدغه خاطر داشتند و ناراحت بودند، مواجه شدند. 🔹 رهبر انقلاب با قلبی مطمئن فرمودند: «هیچ مسأله ای نیست ، از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون از این فراز و نشیب ها فراوان داشته ایم، امروز جنگ اسلام و کفر است، کفر می خواهد مسلط شود و جلوی پیشروی اسلام و ارزش ها و آرمان های الهی را بگیرد، دشمنان ناراحت هستند و این کارها را انجام می دهند و افرادی هم در داخل دارند اما هیچگونه دغدغه خاطری نباید داشته باشیم.» «اگر به وظیفه الهی خود عمل کنیم خداوند یاری خواهد کرد»، 🔹 آیت الله شب زنده دار اظهار داشت: همانگونه که توکل به خداوند متعال و ایمان به نصرت الهی در قلب امام راحل وجود داشت در قلب رهبر معظم انقلاب هم وجود دارد. تا وقتی که چنین رهبری وجود دارد که دل به خدا بسته و با توکل الهی کار می کند و قصد و نیت ایشان خالص بوده و با خداوند و اولیای الهی پیوند دارد مسائلی که پیش می آید از بین خواهد رفت که البته برای عده ای هم امتحان خواهد بود. 🔹 وی ابراز داشت: رهبر معظم انقلاب فرمودند: «هرکس از دستش کاری برای نصرت اسلام و نظام بر می آید حرام است که سکوت کند و کاری نکند»
بسم الله الرحمن الرحیم امام محمدباقرعلیه السلام شده جوان شامی جوانى از اهل شام در جلسه امام محمدباقر علیه‌السلام زياد حاضرمى‌شد، روزى در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا! من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمى‌شوم، بلكه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست كه در اين محفل حاضر مى‌شوم! امام محمدباقر عليه‌السلام تبسّمى نمود و مطلبی نفرمودند. چند روزى گذشت و خبرى از جوان نشد، حضرت جوياى حال آن جوان شد. شخصى گفت: او بيمار است. در اين حين شخصى وارد شد و گفت: اى فرزند رسول خدا! جوان شامى كه در مجلس شما زياد حاضر مى‌شد از دنيا رفت. او وصيّت كرده كه شما بر جنازه او نماز بخوانيد!..امام محمدباقر عليه‌السلام فرمود: وقتى او را غسل داديد، بگذاريد روى تخت باشد و كفن نكنيد تا من بيايم! آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و عبای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر تن كرد و نعلين بر پا نمودوبه سوى او رفت. امام علیه‌السلام وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقى شد كه او را غسل مى‌دادند. او را غسل داده روى تختی گذاشته بودند، حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود:اى فلانى! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّيك گفت و سر بلند كرد و نشست! حضرت شربت سويقى خواست، و به او خورانيد. آنگاه پرسيد: چه شده به تو؟گفت: ترديدى ندارم كه قبض روح شدم! وقتى روح از بدنم خارج شد صداى دلنشينى را شنيدم كه تا حال نيكوتر از آن نشنيده‌ام كه گفتند: رُدُّوا إلَيهِ رُوحَهُ، فَإنَّ مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام، قَد سَأَلَناهُ! روح او را باز گردانيد، زيرا محمّد بن على "علیهماالسلام" او را از ما خواسته است! 📚الثاقب في المناقب،ص ۳۶۹ ختم کنید عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم امام هادی علیه السلام ویژه به بریحه عباسی می‌دانیم که امام هادی علیه‌السلام را ظالمانه ازمدینه به سامرا منتقل وتبعید کردند.سامرا در اصل شهری نظامی بودکه برای حضرت حکم زندان را داشت.دوری ازمزار پیامبر خدا و ائمه بقیع(علیهم‌السلام)، دوری از خانه وحی و آشنایان بسیار بر امام علیه السلام سخت بود،ولی با این حال مجبور به انجام آن شد. راستی چه کسی باعث این هجرت اجباری بود وتاثیر داشت؟ علیه السلام با ایشان چه برخوردی داشت؟ درس‌هایی ‌می‌توان از این واقعه گرفت؟ …بریحه عباسی بر نماز جماعت مسجد الحرام ومسجد النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله درمکه و‌مدینه نظارت داشت. یکی ازعمال و‌جیره خوارحکومت عباسی بود و چون علاقه مردم به امام هادی علیه‌السلام را می‌دید و وجود امام علیه السلام را شمع جمع مشتاقان یافت؛ به متوکل لعنه الله علیه نامه نوشت: «اگر به حرمین و مردم نیاز داری(که درقبالشان حکومت کنی) پس علی بن محمد( امام هادی علیه السلام) را از این دو مکان اخراج کن. او مردم را به سوی خودش خوانده و خلایق بسیاری از او تبعیت و پیروی می‌کنند.» کرامات ها،اخلاق، انفاق‌ها، بذل و بخشش‌ها، مشورت‌ها و توصیه‌های امام همه و همه مخصوص گروه خاصی نبود. از عنایات حضرت علیه السلام دوست و دشمن برخوردار بودندوبرای ایشان مسلمان و غیر مسلمان نداشت چون امام همگان بود.اگر صاحب حاجت و نیازی می‌دید مشکلش را برطرف می‌کرد. «بریحه که ازاین موقعیت ممتاز امام علیه السلام ترسید و از روی حسادت وکینه، از امام بدگویی کرد.در اثراین سخن‌چینی‌ها و بدگویی‌ها سرانجام متوکل لعنه الله علیه نوشته‌ای به یحیی بن هرثمه داد و دستور داد که امام هادی علیه السلام‌ را به سامراء بیاورد. متوکل لعنه الله علیه یک نامه نیز برای امام هادی علیه السلام و یک نامه به بریحه نوشت. وقتی یحیی بن هرثمه به مدینه رسید و ابتدا نامه بریحه را به او داد و سپس هردو به سوی امام هادی علیه‌السلام رفتند و نامه متوکل لعنه الله علیه را به ایشان تقدیم کردند. امام هادی علیه السلام که از تبعیداجباری آگاه شدند؛ از آنان سه روز مهلت خواستند تامهیای سفرشوند و بعد از سه روز اسب‌ها را زین شده و بارها را آماده کردند و وقتی که آماده حرکت و خروج از مدینه شدند عده ای از مردم و بزرگان مدینه به عنوان مشایعت امام علیه السلام را همراهی کردندبریحه جهت ظاهر سازی برای بدرقه حضرت آمدوقتی مقداری از شهردور شدند به امام هادی علیه السلام گفت: «می‎‌دانم که می‌دانید که من باعث تبعیدشما به عراق هستم. من قسم می‌خورم که اگر شکایت مرا به متوکل یا یکى از یاران خصوصى او یا پسرانش بکنى من هم نخل خرماهاى تو را قطع می‎‌کنم و دوستان تو را می‌کشم، چشمه و قنات‌هاى زمین‌هاى تو را از بین خواهم برد، واین کارها را حتما انجام خواهم داد.»امام هادی(علیه‌السّلام) متوجه بریحه شد و خطاب به او فرمود: «اِنَّ أَقرَبَ عَرضِی إِیّاکَ عَلَى الْبارِحَهِ وَ ما کُنْتُ لَأعْرَضَنَّکَ عَلَیهِ ثُمَّ لَأَشکُونَکَ إلَى غَیرِهِ مِنْ خَلقِهِ ان شکایتی که از تو بکنم ،نزدیکتر است و آن به خداست، و وقتى که شکایت تو را به خدا بکنم هرگز بخلق خدا از تو شکایت نخواهم کرد.» بریحه(که ازاین تلنگربخود آمد) به دست و پاى امام هادی علیه السلام افتاد، گریه و زارى کرده و طلب عفو و بخشش کرد، امام هادی علیه السلام درقبال(چنین شخصی که عامل بدگویی،تبعید، تهدید، هتک حرمتشان و.. بودند) نیز فرمودند: «قَدعَفَوتُ عَنکَ/ تو را بخشیدم.» وسپس به راه خود ادامه ورهسپارسامراشدند... منابع اعیان الشیعه ج۲ص۳۷ اثبات الوصیه،مسعودى،ص۲۳۳. منتهی الامال ،فصل پنجم ص ۳۷۷ ختم کنید عجل لولیکالفرج
بسم الله الرحمن الرحیم امام هادی علیه السلام حدیث بینی سرما،درتابستان یحیی بن هرثمه وزیر متوکل عباسی حکایت کند روزی خلیفه مرا احضار کرد و گفت: باید سیصد نفر همراه خود برداری و از طریق کوفه، عازم شهر مدینه گردی و ابوالحسن، علی بن محمد الهادی علیه السلام را با عزت و احترام به بغداد بیاوری. من نیز دستورخلیفه را اطاعت کرده و پس از جمع آوری افراد به همراه امکانات لازم، حرکت کردیم.درجمع افراد همراه، فرمانده‌ی حفاظتی -که مسئولیت حفاظت اموال را داشت درمسیر راه، مرتب با کاتب من که شیعه بود، درباره‌ی مسائل مختلف، بحث و مناظره داشت و من بر گفتگوی آن‌ها نظارت کامل داشتم. چون مقدار زیادی از راه را پیمودیم، فرمانده به کاتب گفت: آیا علی بن ابی طالب علیه‌السلام پیشوای شما، نگفته است:هیچ زمینی خالی از قبر نیست و در هر گوشه‌ای از زمین، گورستانی از انسان‌ها وجود دارد؟آیا در این بیابان خشک و بی‌آب و علف، چه کسی زندگی کرده است تا بمیرد و دفن شود؟ من به کاتب گفتم: به راستی، آیا علی بن ابی طالب علیه‌السلام چنین گفته است؟! پاسخ داد،بلی، صحیح است.پس گفتم: در این سرزمین آثار گورستانی نمایان نیست و سپس شروع کردیم به خندیدن و(تمسخر به حدیث)و صحبت‌ها بر همین منوال ادامه یافت تا به شهر مدینه رسیدیم و به سمت منزل امام هادی علیه‌السلام روانه شدیم. هنگامی که جلوی درب منزل رسیدیم، من تنها وارد شدم و نامه‌ی متوکل را تحویل ایشان دادم.امام علیه السلام پس از آن که نامه را گرفت، فرمودمانعی نیست تا فردا منتظر باشید.چون فردای آن روز خدمت ایشان رفتم ضمن آن که فصل تابستان و هوا بسیار گرم بوددیدم خیاطی درون اتاق حضرت مشغول خیاطی لباس‌های ضخیم زمستانی است.همین که حضرت علیه السلام مرا دید، به خیاط فرمود: چند نفر همکاردیگر بگیر و تمام سعی و کوشش شما براین باشد که تا همین امروز لباس‌ها دوخته و آماده گردد و فردا صبح در همین موقع آن‌ها را تحویل بده، سپس امام علیه السلام به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! شما نیز کارهایتان را انجام دهید و امکانات لازم را برای خود آماده کنید، تا آن که فردا حرکت کنیم. یحیی گوید: من از حضور ایشان بیرون رفتم و با خود گفتم: در فصل تابستان، هوای به این گرمی و حرارت، حضرت لباس زمستانی تهیه می‌نماید، مثل این که او از مسافرت و مسیر راه اطلاعی ندارد؛حال، تعجب از شیعیان است که از چنین کسی پیروی می‌کنند و او را امام و‌پیشوای خود می‌دانند واز اواطاعت می کنند.فردای آن روز هنگامی که آماده‌ی حرکت شدیم،امام علیه السلام به همراهان خود فرمود: تمام امکانات و لوازم مورد نیاز را بردارید و نیز پالتو و غیره را فراموش نکنید که مبادا در مسیر راه مشکلی پیش آید. و سپس به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! چنانچه آماده هستی،حرکت کنیم.من بر تعجم افزوده شد امام علیه السلام، پالتو و پوستین در این گرمای شدید برای چه به همراه می‌آورد!؟ در هر صورت، حرکت کردیم تا به آن محلی رسیدیم که هنگام آمدن - از بغداد به مدینه - فرمانده با کاتب، بر سر سخن علی بن ابی طالب علیه‌السلام و گورستان مناظره داشتند، که ناگهان ابری در آسمان پدیدار گشت و بالا آمد، به طوری که هوا تاریک گشت و صدای رعد و برق‌های وحشتناکی بین زمین و آسمان به گوش می رسید، هوا یک مرتبه بسیار سردشد که قابل تحمل برای افراد نبود و در همین لحظات برف زمستانی همه جا را پوشاند.اما چون امام هادی علیه‌السلام و همراهانش لباس‌های گرم همراه داشتند و از قبل مهیا بودند، پالتو و پوستین‌های خود را پوشیدند؛ و هیچ گونه ناراحتی نداشتندسپس امام علیه السلام دستور داد تا یک پالتو به من و نیز یک پالتو هم به کاتب دادند و هر دو پوشیدیم و به جهت سرمای شدید آن روز هشتاد نفر از نیروها و همراهان من از شدت سرما مردند.هنگامی که ابرها کنار رفت و هوا به حالت عادی برگشت امام هادی علیه‌السلام به من فرمود: ای یحیی! بگو: افرادی که هلاک شده‌انددر همین مکان دفن شوند؛ و سپس افزود خداوند متعال این چنین سرزمین‌ها را گورستان انسان‌ها می گرداند(اشاره به حدیث امیرمومنان علی علیه السلام که مورد تمسخر واقع شده بود)یحیی بن هرثمه گوید:من سریع خودم را از اسب پائین انداختم و جلو رفتم و مشغول بوسیدن و پا و رکاب حضرت علیه السلام شدم و اظهار داشتم: یا ابن رسول الله! من به یگانگی خدا و نبوت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شهادت می‌دهم و نیز اقرار می‌نمایم که شماها خلیفه و حجت خداوند بر روی زمین برای بندگان هستید؛ من تا کنون ایمان نداشتم و از مذهب حشویه بودم ولی اکنون به برکت وجود شما ایمان آوردم و من نیز از شیعیان شما می‌باشم منابع: الخرائج و الجرائح ج۱ص۳۹۳ الثاقب فی المناقب ص ۵۵۱ اثبات الهداةج۳ص۳۷۴ مجموعه نفیسةص۲۳۰ مدینة المعاجزج۷ص۴۶۶ ختم کنید عجل لولیک الفرج =باقیات الصالحات