نهجالبلاغهآقـاامیرالمؤمنیـن
ند. بعضی از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردنهاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودش
ای او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگاری كه مردم روی زمین دارای مذاهب پراكنده، خواستههای گوناگون، و روشهای متفاوت بودند: عدّهای خدا را به پدیدهها تشبیه كرده و گروهی نامهای ارزشمند خدا را انكار و به بتها نسبت میدادند، و برخی به غیر خدا اشاره میكردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از گمراهی نجات داد و هدایت كرد، و از جهالت رهایی بخشید. سپس دیدار خود را برای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر گزید، و آنچه نزد خود داشت برای او پسندید و او را با كوچ دادن از دنیا گرامی داشت، و از گرفتاریها و مشكلات رهایی بخشید و كریمانه قبض روح كرد.
6 ضرورت امامت پس از پیامبران الهی
رسول گرامی اسلام، در میان شما مردم جانشینانی برگزید كه تمام پیامبران گذشته برای امّتهای خود برگزیدند، زیرا آنها هرگز انسانها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفی راهی روشن و نشانههای استوار، از میان مردم نرفتند.
7 ویژگیهای قرآن و احكام اسلام
كتاب پروردگار میان شماست، كه بیان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثلها، مطلق و مقیّد، محكم و متشابه میباشد، عبارات مجمل خود را تفسیر، و نكات پیچیده خود را روشن میكند، از واجباتی كه پیمان شناسایی آن را گرفت و مستحبّاتی كه آگاهی از آنها لازم نیست. قسمتی از احكام دینی در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمده، و بعضی از آن، در سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضی از واجبات، وقت محدودی داشته كه در آینده از بین رفته است. محرّمات الهی از هم جدا میباشند، برخی از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضی كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخی از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند.
8- فلسفه و راه آورد حج
خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانهای كه آن را قبلهگاه انسانها قرار داده كه چونان تشنگان به سوی آن روی میآورند، و همانند كبوتران به آن پناه میبرند. خدای سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد و در میان انسانها، شنوندگانی را برگزید كه دعوت او را برای حج، اجابت كنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند. همانند فرشتگانی كه بر گرد عرش الهی طواف میكنند، و سودهای فراوان در این عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوی وعدهگاه آمرزش الهی بشتابند. خدای سبحان، كعبه را برای اسلام، نشانه گویا، و برای پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، ادای حق آن را واجب كرد و حج بیت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زیارت آن بروید، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانیان بی نیاز است
🔹امام علی (علیه السلام) :
✅تمام خير در سه چيز جمع شده است:
1⃣نگاه 2⃣سكوت 3⃣سخن
💥هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود،
فراموشى است. هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است. هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است. خوشا بحال كسى كه:نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.
📚کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
شیخ صدوق رحمة الله علیه
┄┅┅❅♥️❅┅┅┄
➥ @nahjolbalaghe5
خطبه 002-پس از بازگشت از صفین
ستایش پروردگار
ستایش می كنم خداوند را، برای تكمیل نعمتهای او، و تسلیم بودن برابر بزرگی او، و ایمن ماندن از نافرمانی او، و در رفع نیازها از او یاری می طلبم، زیرا آن كس را كه خدا هدایت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نیابد، و هر آن كس را كه خداوند بی نیاز گرداند، نیازمند نخواهد شد، پس ستایش خداوند از همه چیز گرانسنگ تر، و برترین گنجی است كه ارزش ذخیره شدن دارد،
و گواهی می دهم كه جز خدای یكتای بی شریك، معبودی نیست، شهادتی كه اخلاص آن آزموده، و پاكی و خلوص آن را باور داریم، و تا زنده ایم بر این باور استواریم، و آن را برای صحنه های هولناك روز قیامت ذخیره می كنیم، زیرا شهادت به یگانگی خدا، نشانه استواری ایمان، بازكننده درهای احسان، مایه خشنودی خدای رحمان، و دوركننده شیطان است. ویژگیهای پیامبر اسلام (ص) و شهادت می دهم كه محمد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست، خداوند او را با دینی آشكار، و نشانه ای پایدار، و قرآنی نوشته شده و استوار، و نوری درخشان، و چراغی تابان، و فرمانی آشكاركننده، فرستاد تا شك و تردیدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آیات الهی مردم را پرهیز دهد، و از كیفرهای الهی بترساند. شناخت عصر جاهلیت: خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد، كه مردم در فتنه ها گرفتارشده، رشته های دین پاره شده، و ستونهای ایمان و یقین ناپایدار بود، در اصول دین اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهایی دشوار، و پناهگاهی وجود نداشت، چراغ هدایت بی نور، و كوردلی همگان را فرا گرفته بود، خدای رحمان معصیت می شد، و شیطان یاری می گردید، ایمان بدون یاور مانده، و ستو
نهای آن ویران گردیده، و نشانه های آن انكارشده، راههای آن ویران، و جاده های آن كهنه و فراموش گردید، مردم جاهلی، شیطان را اطاعت می كردند، و به راههای او می رفتند، و در آبشخور شیطان سیراب می شدند، با دست مردم جاهلیت، نشانه های شیطان، آشكار، و پرچم او برافراشته گردید، فتنه ها، مردم را لگدمال كرده، و با سمهای محكم خود نابودشان كرده، و پابرجا ایستاده بود، اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در كنار بهترین خانه (كعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می كردند، خواب آنها بیداری، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمینی كه دانشمند آن لب فرو بسته، و جاهل گرامی بود.
ویژگیهای اهل بیت (ع) عترت پیامبر (ص) (اهل بیت (ع)) جایگاه اسرار خداوندی، و پناهگاه فرمان الهی، و مخزن علم خدا، و مرجع احكام اسلامی و نگهبان كتابهای آسمانی، و كوههای همیشه استوار دین خدایند،
خدا به وسیله اهل بیت (ع) پشت خمیده دین را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از میان برداشت، برابر فاسدانی كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فریب آبیاری كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختی نبود برداشتند، كسی را با خاندان رسالت (عترت پیامبر (ع)) نمی شود مقایسه كرد. و آنان كه پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر (ص) اساس دین، و ستونهای استوار یقین می باشند، شتاب كننده، باید به آنان باز گردد، و عقب مانده، باید به آنان بپیوندد، زیرا ویژگیهای حق ولایت به آنها اختصاص دارد، و وصیت پیامبر (ص) نسبت به خلافت مسلمین، و میراث رسالت، به آنها تعلق دارد، هم اكنون (كه خلافت را به من سپردید) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جایگاهی كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
@nahjolbalaghe5
خطبه 003-شقشقیه
1 شكوه از ابا بكر و غصب خلافت
آگاه باشید به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالی كه میدانست جایگاه من نسبت به حكومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب كه دور آن حركت میكند. او میدانست كه سیل علوم از دامن كوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من ردای خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گیری كردم و در این اندیشه بودم كه آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقانزا و تاریكی كه به وجود آوردند، صبر پیشه سازم كه پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه میدارد پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم. پس صبر كردم در حالی كه گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود مینگریستم كه میراث مرا به غارت میبرند.
2 بازی ابا بكر با خلافت
تا اینكه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلی را با شعری از أعشی عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتی است (من همه روز را در گرمای سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بكر كه در حیات خود از مردم میخواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگری در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهرهمند گردیدند.
3 شكوه از عمرو ماجرای خلافت:
سرانجام اوّلی حكومت را به راهی در آورد، و به دست كسی (عمر) سپرد كه مجموعهای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش طلبی بود زمامدار مانند كسی كه بر شتری سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پردههای بینی حیوان پاره میشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط میكند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومی، در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند، و دچار دو روییها و اعتراضها شدند، و من در این مدت طولانی محنتزا، و عذاب آور، چارهای جز شكیبایی نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپری شد.
4 شكوه از شورای عمر:
سپس عمر خلافت را در گروهی از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان میباشم پناه بر خدا از این شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گردیدم. یكی از آنها با كینهای كه از من داشت روی بر تافت، و دیگری دامادش را بر حقیقت برتری داد و آن دو نفر دیگر كه زشت است آوردن نامشان.
5 شكوه از خلافت عثمان:
تا آن كه سومی به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخوری باد كرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود، و خویشاوندان پدری او از بنی امیّه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهای كه بجان گیاه بهاری بیفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ریسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت، و شكم بارگی او نابودش ساخت.
6 بیعت عمومی مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام:
روز بیعت، فراوانی مردم چون یالهای پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزدیك بود حسن و حسین علیه السّلام لگد مال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّههای انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شكستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخی از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را كه میفرماید: «سرای آخرت را برای كسانی برگزیدیم كه خواهان سركشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزكاران است» آری به خدا آن را خوب شنیده و حفظ كرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشمهایشان را خیره كرد.
7 مسؤولیتهای اجتماعی
سوگند به خدایی كه دانه را شكافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت كنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمیكردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهایش میساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سیراب میكردم، آنگاه میدیدید كه دنیای شما نزد من از آب بینی بزغالهای بی ارزشتر است.
گفتند: در اینجا مردی از أهالی عراق بلند شد و نامهای به دست امام علیه السّلام داد و امام علیه السّلام آن را مطالعه میفرمود، گفته شد، مسایلی در آن بود كه میبایست جواب میداد. وقتی خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیر المؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز میكردید امام علیه السّلام فرمود: هرگز ای پسر عباس، شعلهای از آتش دل بود، زبانه كشید و فرو نشست، ابن عباس میگوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتاری مانن
د قطع شدن سخن امام علیه السّلام این گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
میگویم: (معنای سخن امام علیه السّلام كه فرمود،
كراكب الصّعبة،
این است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشی نافرمانی كند، بینی او پاره میشود، و اگر مهارش را رها كند، چموشی كرده در پرتگاه سقوط قرار میگیرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. میگویند «اشنق الناقه» یعنی بوسیله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نیز میگویند كه ابن سكّیت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اینكه فرمود
«اشنق لها»
و نفرمود «اشنقها» برای آنكه این كلمه را مقابل
«اسلس لها»
قرار داد، گویی فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. یعنی آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد).
@nahjolbalaghe5
خطبه 004-اندرز به مردم
ویژگیهای اهل بیت (ع)
شما مردم به وسیله ما، از تاریكیهای جهالت نجات یافته و هدایت شدید، و به كمك ما، به اوج ترقی رسیدید، صبح سعادت شما با نور ما درخشید، كر است گوشی كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فریاد بلند، كر كند، آوای نرم حقیقت چگونه در او اثر خواهد كرد؟ قلبی كه از ترس خدا لرزان است، همواره پایدار و با اطمینان باد
من همواره منتظر سرانجام حیله گری شما مردم بصره بودم، و نشانه های فریب خوردگی را در شما می نگریستم، تظاهر به دینداری شما پرده ای میان ما كشید ولی من با صفای باطن درون شما را می خواندم. من برای واداشتن شما به راههای حق، كه در میان جاده های گمراه كننده بود بپا خاستم در حالی كه سرگردان بودید، و راهنمایی نداشتید، به دنبال رهبر و راهنما بودید اما او را نمی یافتید، امروز زبان بسته را به سخن می آورم، دور باد رای كسی كه با من مخالفت كند، از روزی كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و تردید نكردم، كناره گیری من چونان حضرت موسی (ع) برابر ساحران است كه بر خویش بیمناك نبود، ترس او برای این بود كه مبادا جاهلان پیروز گردند و دولت گمراهان حاكم گردد، امروز ما و شما بر سر دوراهی حق و باطل قرار داریم، آن كس كه به وجود آب اطمینان دارد تشنه نمی ماند.
@nahjolbalaghe5
خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا
راههای پرهیز از فتنه ها
ای مردم، امواج فتنه ها را با كشتیهای نجات، درهم بشكنید، و از راه اختلاف و پراكندگی بپرهیزید. و تاجهای فخر و برتری جویی را بر زمین نهید، رستگار شد آن كس كه با یاران بپا خواست، یا كناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت، اینگونه زمامداری، چون آبی بدمزه، و لقمه ای گلوگیر است، و آن كس كه میوه را كال و نارس چیند، مانند كشاورزی است كه در زمین دیگری بكارد. فلسفه سكوت در شرائطی قرار دارم كه اگر سخن بگویم، می گویند بر حكومت حریص است، و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید!! هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است، اینكه سكوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی، آگاهی دارم كه اگر باز گویم مضطرب می گردید، چون لرزیدن ریسمان در چاههای عمیق!!
@nahjolbalaghe5
خطبه 006-آماده نبرد
آگاهی و مظلومیت امام (ع)
به خدا سوگند! از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی شوم، كه دشمنان ناگهان مرا محاصره كنند و با نیرنگ دستگیرم نمایند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن می كوبم كه از حق روی گردان است، و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را در هم می كوبم، تا آن روز كه دوران زندگانی من به سر آید پس، سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم، و از هنگام وفات پیامبر (ص) تا امروز حق مرا از من باز داشتند و به دیگری اختصاص دادند.
@nahjolbalaghe5
خطبه 007-نكوهش دشمنان
شناخت پیروان شیطان
منحرفان شیطان را، معیار كار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد، و در دلهای آنان تخم گذارد، و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد، پس با چشمهای آنان می نگریست، و با زبانهای آنان، سخن می گفت: پس با یاری آنها بر مركب گمراهی سوار شد، و كردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد، مانند رفتار كسی كه نشان می داد در حكومت شیطان شریك است، و با زبان شیطان، باطل می گوید.
@nahjolbalaghe5
خطبه 008-درباره زبیر و بیعت او
پیمان شكنی زبیر
زبیر، می پندارد با دست بیعت كرد نه با دل، پس به بیعت با من اقرار كرده ولی مدعی انكار بیعت با قلب است، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد، یا به بیعت گذشته باز گردد
@nahjolbalaghe5 ❤️ 🍃
🔰 رهبر انقلاب: امسال سال جهش تولید است. کسانی که دستاندرکار هستند جوری عمل کنند که تولید انشاءاللّه جهش پیدا کند و یک تغییر محسوسی در زندگی مردم انشاءاللّه به وجود بیاورد.
#جهش_تولید
@nahjolbalaghe5
خطبه 009-درباره پیمان شكنان
شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل)
چون رعد خروشیدند، و چونان برق درخشیدند، اما كاری از پیش نبردند و سر انجام سست گردیدند، ولی ما اینگونه نیستیم، تا عمل نكنیم رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سیل جاری نمی سازیم.
@nahjolbalaghe5