eitaa logo
نهج البلاغه و زندگی
4هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14هزار ویدیو
412 فایل
💌اجتماعی که علی (علیه السلام) را کنار گذاشت، علی (علیه السلام) را از علی(علیه السلام)بودن منع نکرد، بلکه خود را از علی(علیه السلام) داشتن محروم کرد. اینجا کلاسی است برای مرور تفکرات امیرالمومنین (علیه السلام) باشد که مقبول حضرتش افتد. ساجدی نسب
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 "چرا به علی بن موسی، شیعیان، "رضا" می گویند؟" :👇👇👇 🍃امام (ع) فرزندش "علی" (علیه السلام) را "رضا" لقب داده بود و گاهی می فرمود: "پسرم رضا را بگویید پیش من بیاید... به فرزندم رضا گفتم... فرزندم رضا گفت؛ امّا وقتی حضرت را مورد خطاب قرار میداد، می فرمود: یا أباالحسن. 📚عیون اخبارالرضا،صدوق،رضا مشهدی،جزء۱،صص۱۳_۱۴ح۲ از این روایت استفاده میشود كه امام كاظم(ع) عنایت خاصی به لقب "رضا" برای فرزندشان داشتند و به نحوی به دیگران گوشزد میكردند حضرت را "رضا" صدا بزنند. در وجه نام گذاری حضرت به "رضا" احادیثی وارد شده است، از جمله: احمد بن أبی نصر بزنطی به (ع) عرض كرد: گروهی از مخالفان شما گمان می كنند كه مأمون پدر بزرگوار شما را "رضا" لقب داده، آن هم بدین جهت كه امام(ع) را برای پذیرش راضی كرده است. امام جواد فرمود:👇 "به خدا سوگند! اینان دروغ می گویند، بلكه خدا پدرم را "رضا" نامیده، چون كه پسندیده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدی در زمین از او خوشنود بودند" بزنطی به امام گفت:👇 آیا همه پدران گذشته تو پسندیده خدا و رسول و ائمه نبودند؟ فرمود: چرا بزنطی پرسید: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" نامیده شد؟ فرمود: "زیرا همان گونه كه دوستان و موافقان وی از حضرت راضی بودند، دشمنان و مخالفان نیز از او راضی بودند. چنین ویژگی برای هیچ كدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدین سبب است كه میان آنان، حضرت "رضا" نامیده شده است". 📚علل الشرایع،صدوق،موسسه الاعلمی،بیروت،جزء۱ص۲۷۷باب۱۷۲ 📝برخی از بزرگان در این باره نوشته اند:👇 خداوند در لوح محفوظ آن حضرت را "رضا" نامیده و با این نام گذاری اعلام فرموده است كه:👇 ۱- دوستان و دشمنان از حضرت راضی هستند.✅ ۲- فرشتگان از شمایل و اخلاق و اعمال امام رضایت دارند.✅ ۳- خدا از او راضی بوده و او را هم راضی كرده است.✅ 📚القاب الرسول وعترته(مجموعه نفیسه،ص۲۶۹)،کتابخانه حضرت ایت الله مرعشی نجفی(قدّس الله نفسهُ الزکیه)ص۶۷ 🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
خطیب بغدادی، عالم و مورخ بزرگ اهل سنت پیرامون #امام_کاظم علیه السلام می‌نویسد: 📝او سخاوتمند و بزرگوار بود و کسی که به او بدی می‌کرد، کیسه‌ای هزار دیناری برای او می‌فرستاد و کیسه‌های پول را به ۳۰۰ دینار و ۴۰۰ دینار و ۲۰۰ دینار بسته بندی می‌نمود و میان فقرای مدینه تقسیم می‌کرد؛ کیسه‌های پول ایشان بین مردم ضرب المثل بود و اگر کیسه‌ای از #موسی_بن_جعفر علیهما السلام به فردی می‌رسید، بی‌نیاز می‌شد. 📚تاريخ مدينة السلام ج۱۵ ص ۱۴-۱۵ ✅  کلاس نهج البلاغه و زندگی 🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
علیه السلام ⚫️ برکت وجود علامه عسکری از عنایت باب الحوائج امام علیه السلام 💠 ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی 🔺حضرت علامه می فرمودند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند. 🔺این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند. ⛔️ همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. 🔺گفت چه می کنی چه میکنی من دکترم من دکترم! نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من 👈🏻 لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. 🔺تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا و خشرو و خوش منظره و خوش قیافه پس از آن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. 🔆 در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟😭 حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.) 👈🏻همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای را بپذیرید. 🌺حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. 💢 مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی ❗️ من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم. 📘منبع:کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1 ✅  کلاس نهج البلاغه و زندگی 🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi