از بی ادبی کسی به جایی نرسید
دری است ادب ؛به هر گدایی نرسید !
سر رشته ی ملک پادشاهی،ادب است
تاجی است که جز به پادشاهی نرسید
از خدا جوئیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
✍#مولوی
✅ کلاس نهج البلاغه و زندگی
🆔https://eitaa.com/nahjolbalaghehvazendegi
🔴اخلاق روانشناختی ارتباطات اجتماعی در حدیث پیامبر اکرم(ص)
🖊احمدحسین شریفی
🔶در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) درباره اصول حاکم بر روانشناسی ارتباطات اجتماعی چنین نقل شده است:
استُر ذَهَبَك وَ ذِهابَكَ وَمَذْهَبَك؛ درآمد و رفت و آمدها و برنامههای شخصی خود را از دیگران مخفی کن.
🔶#مولوی هم محتوای این حدیث را در قالب اشعاری چنین سروده است:
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
کین سه را خصمست بسیار و عدو
در کمینت ایستد چون داند او
🔶به نظر میرسد که چنین توصیهای اختصاصی به جوامع خاصی ندارد بلکه برای حفظ ارتباطات اجتماعی و آرامش روحی در روابط اجتماعی مراعات این سه امر و مخفی کردن این سه مسأله (روابط شخصی، میزان درآمد و برنامههای بعدی) از دیگران، در هر جامعهای لازم باشد.
🔻«رنج گنج آمد که رحمتها در اوست»
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تجربه نشان داده است که مصيبتها و سختيها بيش از هر چيز ديگري ميتواند استعدادهاي نهفته در وجود انسان را نمايان کند. در بلاها و مصيبتهاي سخت و طاقتفرسا است که به تعبير #امام_علي(ع) فضيلت و بزرگواري آشکار ميشود: «عِنْدَ تَعَاقُبِ الشَّدَائِدِ تَظْهَرُ فَضَائِلُ الْإِنْسَانِ؛ به هنگام سختيهاي متراکم است که فضيلتهاي انسان آشکار ميشود.» و يا در حديثي ديگر فرمودند: «عِنْدَ الْحِيْرَةِ تَنْكَشِفُ عُقُولُ الرِّجَالِ؛ به هنگام حيرت و سرگرداني است که عقول آدميان آشکار ميشود» و پرده از چهرة تواناييهاي عقل کنار ميرود. و يا در حديثي ديگر ميفرمايند: «فِي تَصَارِيفِ الْأَحْوَالِ تُعْرَفُ جَوَاهِرُ الرِّجَالِ؛ در دگرگونيهاي حالات است که گوهرهاي آدميان شناخته ميشود.» چوب عود زماني ميتواند آن بوي مطبوع خود را ظاهر سازد که آتش بگيرد. تا اين سوزش نباشد، چنان عطري هم در فضا پراکنده نميشود و تا سوز درون نباشد، سخن مطبوع و دلنشين هم شنيده نخواهد شد.
به قول #سعدي:
قول مطبوع از درون سوزناک آيد که عود
چون همي سوزد جهان از وي معطر ميشود
#مولوي چقدر زيبا آن روي ديگر سکة رنج و سختي و بلا را بيان ميکند:
رنج گنج آمد که رحمتها در او است
مغز تازه شد چو بخراشيد پوست
اي برادر موضع تاريک و سرد
صبر کردن بر غم و سستي و درد
چشمة حيوان و جام مستي است
کان بلنديها همه در پستي است
آن بهاران مضمر است اندر خزان
در بهار است آن خزان مگريز از آن
همره غم باش و با وحشت بساز
ميطلب در مرگ خود عمر دراز
#اخلاق