چرا امام حسین (ع) ناگهان در صحنه کربلا تنها شدند؟ چرا همان ها که با نامه هاے التماس آمیز خود از ایشان دعوت کرده بودند، به جای دست بیعت، شمشیرهاے شقاوت از نیام جهالت برکشیدند؟ راز و رمز دگردیسی مردم کوفه چه بود؟
ایا از ابتدا دروغ گفته بودند یا در عرصه هاے پر مخاطره و بحبوحه حوادث، کم آوردند و بر پیمان خویش پا نهادند؟
چرا از میان یک لشکر و سپاه، یکی حر در امد و دیگری ابن سعد؟
پاسخ بسیاری از معماهای عاشورا و کربلا را
می توانید در رمان تاریخی و تحلیلی نامیرا پیدا کنید.
کتاب نامیرا، اثرے عمیق و تکان دهنده از صادق کرمیار.
@nahjolbalaghekhani
#حـڪــمــت_۲۵۷ نــهـج الـبـلاغـہ
وَ قَالَ [عليه السلام] لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ يَا كُمَيْلُ مُرْ أَهْلَكَ أَنْ يَرُوحُوا فِى كَسْبِ الْمَكَارِمِ وَ يُدْلِجُوا فِى حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِى وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِكَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِى انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الْإِبِلِ.
#راه_شـاد_ڪردن_ديـگـران (اخلاق خانواده)(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او
✍فرمود : اى كميل ! خانواده ات را فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى ، و شب ها در رفع نياز خفتگان بكوشند . سوگند به خدايى كه تمام صداها را مى شنود، هر كس دلى را شاد كند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از چراگاه دورسازند.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حـڪــمــت_۲۵۷ نــهـج الـبـلاغـہ وَ قَالَ [عليه السلام] لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ يَا كُ
#شـاد_ڪردن_ديگـران:
امام عليه السلام خطاب به كميل بن زياد نخعى كه يكى از ياران عالم و دانشمند وباتقواى او بود دو نكته مهم را گوشزد كرده، مىفرمايد: «اى كميل! خانواده را دستور ده كه روزها در كسب فضايل و مكارم بكوشند و شامگاهان در انجام حوائج مردمى كه در خوابند تلاش كنند»؛ (يَا كُمَيْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ آلْمَكَارِمِ، وَيُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ).
سپس مىافزايد: «سوگند به كسى كه تمام صداها را مىشنود، هركس سرور وخوشحالى در قلبى ايجاد كند خدا از آن سرور برايش لطفى مىآفريند كه هرگاه مصيبتى بر او وارد شود اين لطف همچون آب (در يك سطح شيبدار به سرعت) به سوى او سرازير شود تا آن مصيبت را از وى (بشويد و) دور سازد، همانگونه كه شتر بيگانه از گله (يا از چراگاه خصوصى) رانده مىشود»؛ (فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَخَلَقَ آللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي آنْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الاِْبِلِ).
امام عليه السلام در نكته اوّل، برنامه زندگى را چنين تنظيم مىفرمايد كه در بخشى از آن انسان باايمان بايد به خودسازى و كسب فضايل مشغول باشد، بر علم خود بيفزايد، از تجارب ديگران استفاده كند، صفات برجسته انسانى را در خود پرورش دهد، رذايل اخلاقى را دور نمايد و به سوى كمال انسانى سير كند، و در بخش ديگر به دنبال حل مشكلات مردم باشد. بنابراين كسانى كه تنها به اصلاح خويش مىپردازند و كارى براى حل مشكلات ديگران انجام نمىدهند از حقيقت اسلام دورند. همچنين كسانى كه براى انجام حوائج مردم تلاش مىكنند و از خود غافلند آنها نيز بيگانهاند؛ مسلمان واقعى كسى است كه هم به اصلاح خويش بپردازد و هم به حل مشكلات مردم توجّه كند.
تعبير به «يروح» كه از ماده «رواح» به معناى سير در روز يا سير در بعد از ظهر است (و در اينجا مناسب معناى اوّل است، زيرا آن را در مقابل سير در شب قرار داده) نشان مىدهد كه بخش اول تلاش و فعاليت انسان بايد در كسب فضايل ومكارم باشد، چراكه انسان تا خود را نسازد نمىتواند به ديگران بپردازد.
البته مكارم اخلاق، تمام فضايل اخلاقى را كه در آيات و روايات و كتب علماى اخلاق وارد شده است شامل مىشود؛ ولى در بعضى از روايات، انگشت روى موارد خاصى گذاشته شده كه درواقع بخشهاى مهم مكارم اخلاق است؛ از جمله در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم: «مكارم اخلاق ده چيز است. اگر مىتوانى تمام آنها در تو باشد انجام ده... راوى سؤال مىكند: آنها چيست؟ امام عليه السلام مىفرمايد: «صِدْقُ الْيَأْسِ (البأس) وَصِدْقُ اللِّسَانِ وَأَدَاءُ الأَمَانَةِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَإِقْرَاءُ الضَّيْفِ وَإِطْعَامُ السَّائِلِ وَالْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَالتَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَالتَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَرَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ؛ راستگو بودن در اظهار يأس از آنچه در دست مردم است و نظر به لطف خدا داشتن (يا راستگو بودن در مقام ابراز شجاعت در برابر دشمنان) و راستگويى و اداى امانت و صله رحم و پذيرايى از ميهمان وسير كردن گرسنگان و جبران كردن نيكىهاى مردم و تعهد داشتن در برابر همسايگان و تعهّد داشتن در برابر دوستان و رأس همه آنها حياست».
تعبير به «يُدْلِجُوا» از ماده «اِدْلاج» كه به معناى سير در ابتداى شب يا تمام شب است اشاره به اين است كه انسان بايد خدماتش به مردم بى سر و صدا و غالبآ مخفيانه باشد مخصوصاً با تعبير «مَنْ هُوَ نائِمٌ» (كسى كه در خواب است) تا آبروهاى آنها محفوظ بماند و در برابر ديگران شرمنده نشوند. اين يك برنامه جامع و كامل است كه زندگى فردى و اجتماعى را كاملاً اصلاح مىكند. دنياى مادى امروز، كمكرسانى به نيازمندان را تحت برنامههاى محدود، در اختيار دولتها قرار مىدهد و افراد، كمتر مسئوليتى براى خود قائلند، در حالى كه در اسلام چنين نيست؛ همه كسانى كه توانايى دارند، در برابر مشكلات ونيازهاى حاجتمندان مسئوليت دارند تا آنجا كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله در حديث معروفى مىفرمايد: «وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يُوْمِنُ بِي عَبْدٌ يَبِيتُ شَبْعَانَ وَأَخُوهُ أَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛ سوگند به كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست كسى كه شب سير بخوابد و برادر مسلمانش (يا فرمود: همسايه مسلمانش) گرسنه باشد به من (كه پيغمبر اسلام) ايمان نياورده است».
💢ادامه دارد...
#تفسیر_حڪمت_۲۵۷
#نــــهـــج_البلاغه
@nahjolbalaghekhani
در نامه معروف امام عليه السلام به «عثمان بن حنيف انصارى» (نامه 45) نيز همين معنا با تعبير جامع ديگرى آمده است، آنجا كه مىفرمايد: «هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَيَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الأَطْعِمَةِ وَلَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوِ الْيَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَلا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتُ مِبْطَاناً وَحَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَأَكْبَادٌ حَرَّى؛ هيهات كه هواى نفس بر من چيره شود و حرص و طمع مرا وادار به انتخاب طعامهاى لذيذ نمايد در حالى كه شايد در سرزمين حجاز يا يمامه (يكى از مناطق شرقى عربستان) كسى باشد كه حتى اميد براى به دست آوردن يك قرص نان نداشته و هرگز شكمى سير به خود نديده باشد. آيا من با شكمى سير بخوابم در حالى كه در اطراف من شكمهاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشد».
آنگاه امام عليه السلام در ادامه اين سخن به نكته ديگرى پرداخته كه نكته اوّل را كاملتر مىكند و آن، دستور به شاد كردن دلهاى افسرده است. در اينجا امام عليه السلام پاداش بزرگى را براى چنين اشخاصى ذكر مىكند و آن اينكه اين ادخال سرور در قلب انسان نهتنها در سراى ديگر به يارى انسان مىشتابد، بلكه در همين دنيا نيز مأموريت دارد كه در مشكلات، او را يارى كند و مصائب و حوادث تلخ را به شدت از او دور سازد. امام عليه السلام براى بيان تأثير سرعت آن به دو مثال پرداخته است: نخست جريان آب در يك سراشيبى و دوم دور ساختن شترهاى بيگانه از مرتع اختصاصى.
در احاديث اسلامى نيز درمورد ادخال سرور در قلب مؤمنان بهطور خاص، يا انسانها بهطور عام، روايات زيادى وارد شده است؛ از جمله كلينى؛ در جلد دوم كافى بابى تحت عنوان «اِدْخالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤمِنينَ» ذكر كرده و شانزده روايت در آن آورده است؛ از جمله در حديثى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل مىكند. «مَنْ سَرَّ مُوْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَمَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ؛ كسى كه مؤمنى را مسرور كند مرا مسرور ساخته و كسى كه مرا مسرور كند خدا را مسرور كرده است».
در حديث ديگرى از رسول خدا صلي الله عليه و آله مىخوانيم: «إِنَّ أَحَبَّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُوْمِنِينَ؛ محبوبترين اعمال نزد خداوند، وارد كردن سرور بر مؤمنان است».
از امام صادق عليه السلام روايت گويايى در اين زمينه نقل شده است كه خلاصهاش اين است: «هنگامى كه در قيامت انسانِ باايمان از قبرش خارج مىشود شخصى (نورانى) از قبر با او برمىخيزد و او را بشارت به خير مىدهد ودر تمام مراحل قيامت با اوست و از ترس و وحشت او مىكاهد تا زمانى كه او را وارد بهشت مىسازد. شخص مؤمن از او مىپرسد: تو كيستى كه همراه من آمدى و در تمام اين مسير مونس من بودى؟ مىگويد: «أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِکَ فِي الدُّنْيَا خُلِقْتُ مِنْهُ لاُِبَشِّرَکَ وَأُونِسَ وَحْشَتَکَ؛ من همان سرورى هستم كه بر برادرانت در دنيا وارد ساختى. من از آن آفريده شدم كه تو را بشارت دهم ومونس تنهايى و وحشت تو باشم».
#تفسیر_حڪمت_۲۵۷
#نــــهـــج_البلاغه
@nahjolbalaghekhani
خداحافظ محرم..❤️
مُحَرَّم ماه حسين؛ خدانگهدارت!...❤️
نمی دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!...❤️
اما اگر وزیدی و از سَرِ کوی من گذشتی، سلامَم را به اربابم برسان!...❤️
و اگر این آخرین محرمم باشد، بگو همیشه برایَت مشکی به تَن می کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!...❤️
گر چه جوانی می کرد، اما از اعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت و اردتمند شما بود..❤️
با چای روضه، صفا می کرد و سَرَش درد می کرد برای نوکری!...❤️
مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا می سپارم و دلم شور می زند برای "صَفر"ی که از "سَفَر" می رسد!...❤️
@nahjolbalaghekhani
YEKNET.IR -Fadaeian-Haftegi970712-4.mp3
5.17M
⏯ #زمینه احساسی
🍃اگه نوکرت نبودم دیگه آبرو نداشتم
🍃اگر نوکرت نبودم دیگه رنگ و بو نداشتم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌 #فوق_زیبا
@nahjolbalaghekhani
🔘 #برخورد_پارسایان_با_دنیا
انسان های پارسا اگرچه در دنیا زندگی می کنند، آلودگی دنیاپرستان را ندارند. اینان هرگز دنیاپرست نمی شوند و در دنیا با آگاهی و بصیرت رفتار می کنند. حضرت علی(ع) می فرمایند: ای مردم از دنیای حرام بپرهیزید چون بسیار مکّار و فریبنده است. اگر چیزی می بخشد دیری نمی پاید که آن را باز پس می گیرد و اگر به کسی چیزی بپوشاند سرانجام روزی آن را از تن او بیرون خواهد آورد. نه آسایش آن پایدار و نه رنج و سختی هایش پایان پذیر و نه بلایا و دردهایش تمام شدنی است.
🔘 #فرق_طلب_دنیا_با_طلب_آخرت
علی بن ابیطالب(ع) در بیان تفاوت دنیاخواهی و آخرت طلبی می فرمایند:... کسی که دنیا را بخواهد، مرگ نیز او را می طلبد تا از دنیا بیرونش کند، اما کسی که آخرت را بجوید و برای آن تلاش کند دنیا هم او را طلب خواهد کرد تا وی از نعمت های دنیا برخوردار شود و بهره خود را از آن بردارد.
🔘 #معرفی_دنیا
امام علی بن ابیطالب(ع) در ضمن نامه ای که به اسود بن قطبه، فرمانده لشکر حلوان، نوشته اند دنیا را این گونه برایش توصیف می کنند: بدان که دنیا محل آزمایش است. دنیاپرست اگر ساعتی در آن به آسایش دست می یابد، در مقابل آن، در روز قیامت دچار اندوه و پشیمانی خواهد شد که چرا آن لحظه را به توشه گرفتن برای آخرت نگذرانم.
@nahjolbalaghekhani
#حڪمـت_۲۵۶ نــهــج الــبــلاغـہ
وَ قَالَ [عليه السلام] صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.
#حـسـادت_و_بــیـمــارے
و درود خدا بر او ، فرمود
✍ سلامت تن در دورى از حسادت است.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪمـت_۲۵۶ نــهــج الــبــلاغـہ وَ قَالَ [عليه السلام] صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ. #
#تــرك_حسـد_و_تـنـدرستـى:
امام عليه السلام در اين كلام كوتاه و پرمعنا به نكتهاى دقيق ازنظر روانشناسى اشاره مىكند ومىفرمايد: «تندرستى، از كمى حسادت است»؛ (صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ).
مىدانيم رابطه روح و جسم به قدرى زياد است كه هرگونه ناراحتى كه در روح ايجاد شود آثارى در جسم به جاى مىگذارد بهگونهاى كه بسيارى از بيمارىهاى جسمانى هيچ عاملى جز ناراحتى روح ندارند؛ زخم معده به گفته پزشكان در بسيارى از موارد، ناشى از استرسها و نگرانىهاست، بيمارىهاى مغز و اعصاب، سكتههاى قلبى و مغزى و دردهاى عضلانى در بسيارى از موارد از ناراحتىهاى روحى سرچشمه مىگيرند. حسد در ميان بيمارىهاى روحى يكى از بدترين آنهاست؛ حسد گاه چنان شخص حاسد را ناراحت مىكند كه نه روز استراحت دارد و نه شب و در آتشى كه خود در درون خود برافروخته مىسوزد و آثارش در بدن او روزبه روز نمايانتر مىشود.
خطيب؛ در مصادر كلامى از يكى از روانشناسان معروف به نام پيتر اشتاينكرون نقل مىكند كه خلاصهاش چنين است: ممكن نيست انسان زندگى سعادتمندانهاى داشته باشد در حالى كه حسد در درون جانش رخنه كرده است. حسد تمام مجارى حيات را مسموم مىكند. بسيارى از بيمارىهاى خونى به خصوص زخم معده ناشى از حسد است؛ هر كجا زخم معدهاى يافتيد تحقيق كنيد ببينيد، در ريشههاى آن حسد وجود دارد. حسد شبيه افسونگرى است كه داراى سه سر باشد كه هرگاه يكى از آنها در جايى نمايان بشود دو تا ديگر نيز نمايان مىشوند و حسد در ميان آنها قرار دارد؛ هرجا حسد پيدا شد كينه وتعصب در كنار آن خواهند بود.
در قرآن مجيد و روايات اسلامى نيز مطالب فراوانى درباره نكوهش حسد ديده مىشود؛ از جمله خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه از شرّ حاسدان به او پناه برد (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ... وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد).
قرآن انگيزه بسيارى از كارهاى زشت دشمنان را حسد مىشمارد: «وَدَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛ بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد ـ كه در وجود آنها ريشه دوانده ـ آرزو مىكردند شما را پس از اسلام و ايمان، به حال كفر بازگردانند؛ با اينكه حق براى آنها كاملاً روشن شده است».
در حديثى از امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه مىفرمايد: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَالْعُجْبُ وَالْفَخْرُ؛ آفت دين انسان، حسد، خودبينى و فخر فروشى است». در جاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ حسد، ايمان انسان را مىخورد همانگونه كه آتش، هيزم را مىخورد و نابود مىكند».
مىدانيم حسد عبارت از اين است كه انسان نمىتواند نعمتهايى را كه خدا به ديگران داده ببيند و تحمل كند و پيوسته زوال آن نعمتها را آرزو مىكند، بنابراين او درواقع به حكمت خدا اعتراض دارد همانگونه كه در حديثى از رسول خدا مىخوانيم كه خداى متعال به موسى بن عمران عليه السلام فرمود: «يَا ابْنَ عِمْرَانَ لا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَى مَا آتَيْتُهُمْ مِنْ فَضْلِي وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ إِلَى ذَلِکَ وَلا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِي صَادٌّ لِقَسْمِيَ الَّذِي قَسَمْتُ بَيْنَ عِبَادِي وَمَنْ يَکُ كَذَلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَلَيْسَ مِنِّي؛ اى فرزند عمران! به مردم درباره آنچه از فضلم به آنها دادهام حسادت مكن و چشم به آنها مدوز و نفس تو به دنبال آن نرود، زيرا حسود درواقع دشمن نعمتهاى من است و مانع از قسمتى است كه بين بندگانم كردهام و هركس چنين باشد من از او نيستم و او هم از من نخواهد بود». در ذيل حكمت 225 نيز توضيحات بيشترى در اين زمينه آمده است.
#تفسیر_حڪمت_۲۵۶
#نهج_البلاغه
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃