#حڪمت_۲۳۶ نهج البلاغہ
وَ قَالَ [عليه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَيْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِيرٍ فِى يَدِ مَجْذُومٍ.
#زشتــى_دنــيــاى_حــرام(اخلاقى، اعتقادى)
و درود خدا بر او ، فرمود: به خدا سوگند ! اين دنياى شما كه به انواع حرام آلوده است ، در ديده من از استخوان خوكى كه در دست بيمارى جذامى باشد، پست تر است!.
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪمت_۲۳۶ نهج البلاغہ وَ قَالَ [عليه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَيْنِى م
#پستى_دنيا_در_نظر_امام(عليه السلام)
امام(عليه السلام) در اين كلام حكيمانه شدت تنفر خود را از زرق و برق دنيا بيان كرده
مى فرمايد: «به خدا سوگند اين دنياى شما در نظر من از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد پست تر است»; (وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ خِنْزِير فِي يَدِ مَجْذُوم).
«عِراق» با كسره و ضمه عين، جمع «عَرق» (بر وزن فرق) به معناى استخوانى است كه گوشت آن را كنده باشند. امام(عليه السلام) با اين تشبيه كه بيان فرموده رساترين تعبير را در مورد تنفرش از زرق و برق دنيا ذكر كرده است. استخوان بى گوشت ارزشى ندارد به ويژه اگر استخوان حيوان نجس العين مانند خنزير باشد و مخصوصاً اگر در دست انسان بيمار مبتلا به جذام باشد كه همه از وى فرار مى كنند! سوگندى كه در آغاز اين سخن آمده و تعبير به «دنياكم» (دنياى شما) مطلب را
روشن تر مى سازد.
ابن ابى الحدید در شرح این کلام مى گوید: به جانم سوگند که حضرت در این گفتارش صادق و همیشه صدق و راستى پیشه وى بود و کسى که در سیره و روش زندگى او در آن زمان که در مقام ولایت ظاهرى بود و آن زمان که در کنار، قرار داشت بنگرد صحت این کلام را درمى یابد (چرا که او در هر دو حالت در نهایت بى اعتنایى به دنیا بود).(1)
امام(علیه السلام) در طول کلماتى که از
نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده بى اعتنایى خود را به مقامات دنیوى و مواهب آن با تعبیرات مختلفى بیان کرده که هر کدام از دیگرى گویاتر و فصیح تر است.
در خطبه «شقشقیه» چنین بیان فرمود: «وَلاََلْفَیْتُمْ دُنْیاکُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز»(2) (اگر براى احقاق حقوق مظلومان نبود مهار ناقه خلافت را بر پشتش مى افکندم و رهایش مى ساختم و در آن هنگام) در مى یافتید که ارزش این دنیاى شما در نظر من از آب بینى بز کمتر است.
در خطبه 224 آمده است که مى فرماید: «وَإنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدی لاَهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فی فَمِ جَرادَة تَقْضَمُها; این دنیاى (پر زرق و برق) شما در نظر من از برگ جویده اى که در دهان ملخى باشد خوارتر و بى ارزش تر است.
در مقدمه خطبه 33 خواندیم که ابن عباس
مى گوید: در منطقه «ذى قار» خدمت امام
(علیه السلام) رسیدم در حالى که پارگى کفش خود را مى دوخت، حضرت رو به من کرد و گفت: قیمت این کفش چقدر است؟ من عرض کردم: قیمتى ندارد. فرمود: «وَاللهِ لَهِىَ أحَبُّ اِلَىَّ مِنْ إمْرَتِکُمْ إلاّ أنْ أُقیمَ حَقّاً أوْ أدْفَعْ باطِلاً; به خدا قسم این کفش بى ارزش در نظر من محبوب تر از فرمانروایى بر شماست مگر این که با این حکومت حقى را به پا دارم یا باطلى را دفع کنم».(3)
تعبیرات دیگرى از این قبیل هست که همه حاکى از بى اعتنایى و عدم وابستگى آن امام بزرگوار به مواهب مادى دنیاست.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار حدیث بسیار مشروحى درباره فضایل امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده که در پایان آن به حوادث ایام شهادت آن حضرت اشاره شده است; وى نقل مى کند: «یک روز پیش از آنکه امام(علیه السلام) به شهادت برسد مردم به عیادت آن حضرت آمدند و این در حالتى بود که حقوق آنها را از بیت المال پرداخته بود و چیزى از دنیاى آنها را براى خود انتخاب نکرده بود «وَلَمْ یَتَناوَلُ مِنْ بَیْتِ مالِ الْمُسْلِمینَ ما یُساوی عِقالاً وَلَمْ یَأْکُلْ مِنْ مالِ نَفْسِهِ إلاّ قَدْرَ الْبُلْغَةِ; و در حالى بود که از بیت المال مسلمانان حتى به اندازه یک عقال (پایبند) شتر براى خود بر نداشته بود و از اموالى که خودش (با زحمت فراوان) فراهم
مى ساخت تنها به اندازه ضرورت استفاده
مى کرد». و همه حاضران گواهى دادند که دورترین مردم از آن حضرت همچون نزدیک ترین مردم به آن حضرت بود (و هیچ گونه تفاوتى در میان نزدیکان و افراد دور یا بیگانه
نمى گذاشت)».(4) این نشان مى دهد که اگر امیرمؤمنان سخنى درباره دنیا مى گوید عملش نیز کاملاً با آن هماهنگ است.(5)
🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
پی نوشت:
📒(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 67.
📒(2). نهج البلاغه، خطبه 3 معروف به شقشقیه.
📒(3). همان، خطبه 33 .
📒(4). بحارالانوار، ج 40، ص 116.
📒(5). سند گفتار حکیمانه: مطابق نقل کتاب مصادر، صدوق این گفتار حکیمانه را با اضافات روشنى در امالى در ضمن خطبه اى نقل کرده است و در غررالحکم با کمى تفاوت آمده است و همچنین در کتاب غرر الخصائص الواضحة (تألیف محمد بن ابراهیم الوطواط)، بنابراین این کلام نورانى قبل از رضى و بعد از او از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده و تفاوت در الفاظ، ضررى به وحدت معنا نمى زند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 187)
#تفسیر_حڪمت_۲۳۶
#نهج_البلاغہ
🍃@nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
📄 جدول شماره یک؛ محل های برگزاری مراسم #عید_بیعت در سراسر کشور
📆 وعده ما : شنبه ۲۶ آبان، سالروز آغاز امامت امام زمان
👥 باحضور باشکوه در اجتماع بزرگ مردمی #بیعت با امام عصر
✨با حضورتان, و بیعت با آقا,خودتان, رو نشان بدین
🌹 #لبیک_یا_مهدی
♻️انتشار حداکثری
#حڪـمــت_۲۳۵ نـهــج الـبـلاغــہ
وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى يَضَعُ الشَّيْ ءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .
قال الرضى يعنى أن الجاهل هو الذى لا يضع الشي ء مواضعه فكأن ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل.
#نشانه_خردمندى(اخلاقى)
و درود خدا بر او ، فرمود
✍ (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد:) خردمند آن است كه هر چيزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعريف كن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نيز شناساندم . (يعنى جاهل كسى كه هر چيزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراين با ترك معرفى مجدد جاهل را شناساند).
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪـمــت_۲۳۵ نـهــج الـبـلاغــہ وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى يَضَعُ ا
#عــاقــل_ڪـیســت؟
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وصف عاقل مى پردازد به اين صورت كه خدمتش عرض شد: عاقل را براى ما توصيف كن. فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم»
(وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقال(عليه السلام): هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ، فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ).
مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام مى گويد: «منظور امام(عليه السلام) اين است كه جاهل كسى است كه هرچيزى را در جاى خود قرار نمى دهد، بنابراين ترك وصف جاهل خود صفت او محسوب مى شود، زيرا بر خلاف وصف عاقل است»
; (قالَ الرَّضِىُ يَعْني أنَّ الْجاهِلَ هُوَ الَّذي لا يَضَعُ الشَّىْءَ مَواضِعَهُ فَكانَ تَرْكُ صِفَتِهِ صَفَةٌ لَهُ إذْ كانَ بِخَلافِ وَصْفِ الْعاقِلِ).
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه در عبارتى كوتاه و پرمعنا در واقع تمام اوصاف عاقل و جاهل را خلاصه كرده است; عاقل كسى است كه درباره هرچيز مى انديشد و محل مناسب آن را بررسى مى كند و سپس آن را در محل مناسب قرار مى دهد; مثلاً اگر رئيس اداره يا رئيس حكومت است شايستگى هاى افراد را در نظر مى گيرد و هر كدام را در محل لايق خود قرار مى دهد يا اگر مى خواهد مثلاً سخنرانى كند، مطالب را چنان تنظيم مى كند كه مقدمه در جايگاه خود، شرح مطالب در جاى خود و نتيجه گيرى پايانى سخن نيز در جاى خود باشد. اگر عبادتى انجام مى دهد، اجزا و شرايط و واجبات و مستحبات آن را هر كدام در جاى خود به جا مى آورد. اگر طبيب است و مى خواهد بيمارى را درمان كند مراحل مختلف درمان را دقيقا در نظر مى گيرد و هر دارو و درمانى را در جاى خود قرار مى دهد و اگر مى خواهد اموال زكات و بيت المال را تقسيم كند نياز افراد و گروه ها را در نظر مى گيرد و به هر كدام به اندازه نيازش مى پردازد. حتى اگر مى خواهد مجازات كند، مجازات نيز درجات و مراحلى دارد. او هر مرحله را در جايگاه خود قرار مى دهد تا نتيجه مطلوب عائد شود. آرى عاقل مى انديشد و اندازه گيرى مى كند و تدبير مى نمايد و نظم هر كار را رعايت مى كند.
تعبير به «رُشد» در قرآن مجيد در مورد دادن اموال يتيمان به آنان نيز مى تواند اشاره اى به همين معنا باشد; يعنى يتيم به مرحله اى برسد كه بتواند در مسائل مالى هرچيز را در جايگاه مناسب انجام دهد. به عكس جاهل، كه هيچ يك از اين امور را رعايت نمى كند; در جايى كه بايد نرمش انجام دهد شدت عمل به كار مى گيرد و به عكس در جاى شدت عمل نرمش، افراد را در جايگاه خود قرار نمى دهد، حقوق را متناسب تقسيم نمى كند، واجبات و مستحبات شرع را به طور صحيح در جايگاه اصلى قرار نمى دهد و همين امر باعث شكست او در همه زمينه هاست.
روایات دیگرى در زمینه توصیف عقل یا عاقل از معصومان(علیهم السلام) نقل شده که با آنچه در این کلام نورانى آمده هماهنگ است; از جمله در حدیثى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام)
مى خوانیم: «الْعَقْلُ أنَّکَ تَقْتَصِدُ فَلا تَسْرِفَ وَتَعِدَ فَلا تُخْلِفَ وَإذا غَضِبْتَ حَلِمْتَ; عقل آن است که میانه روى را انتخاب کنى و اسراف ننمایى و هرگاه وعده مى دهى تخلف ننمایى و به هنگام غضب، حلم کنى».(1)
در حدیث دیگرى در همان کتاب از آن حضرت مى خوانیم: «النُّفُوسُ طَلِقَةٌ لکِنْ أیْدِى الْعُقُولِ تَمْسِکُ أعْنَتَها عَنِ النُّحُوسِ; نفوس آدمیان آزاد است; ولى دست هاى عقل زمام آن را گرفته و از چموشى و سرکشى باز مى دارد».(2)
نیز در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «إنَّمَا الْعَقْلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الاْثْمِ وَالنَّظَرِ فِی الْعَواقِبِ وَالاْخْذِ بِالْحَزْمِ; عقل تنها پرهیز از گناه و نگاه کردن در عواقب امور و رعایت احتیاط در کارهاست».(3)
جالب این که امام(علیه السلام) در کلام حکیمانه 437 عدالت را نیز به چیزى شبیه آنچه در بالا درباره عقل فرمود وصف کرده است، مى فرماید: «الْعَدْلُ یَضَعُ الاْمُورَ مَواضِعَهَا; عدل هر چیزى را در جایگاه خود قرار مى دهد». و به یقین هر عاقلى عادل است و هر عادلى باید عاقل باشد.
در عهدنامه مالک اشتر نیز آمده است که امام(علیه السلام) به او دستور مى دهد «فَضَعْ کُلَّ أمْر مَوْضِعَهُ وَأوْقِعْ کُلَّ أمْر مَوْقِعَهُ; هر چیز را در جایگاه خود قرار ده و هر امرى را در محل مناسب آن».(4) و این هم امر به عدالت است و هم رعایت عقل و تدبیر.
ابن ابى الحدید در اینجا ضرب المثلى نقل
مى کند که به پندار خودش شبیه کلام
امام(علیه السلام) است در این جهت که از بیان مطلبى، مطلب دیگرى فهمیده مى شود ولى ضرب المثل گفته شده بسیار نامناسب نسبت به گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) است(5). (6)
#تفسیر_حڪمت_۲۳۵
#نهج_البلاغہ
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃
پندهای مولا علی علیه السّلام
#عــاقــل_ڪـیســت؟ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وصف عاقل مى پردازد به اين صورت كه خدمت
📓(1). غررالحکم، ح 2130 .
📓(2). غررالحکم، ح 2048 .
📓(3). همان، ح 3887 .
📓(4). نهج البلاغه، نامه 53 .
📓(5). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 67.
📓(6). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در مصادر تنها مدرک دیگرى که براى این کلام حکیمانه نقل کرده غررالحکم است که با تفاوتى آن را ذکر کرده و نشان مى دهد منبع دیگرى داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 186). اضافه بر این، کلام مزبور در کتاب جواهر المطالب نوشته ابن دمشقى (متوفاى 871) با تفاوت روشنى آمده است و ذیل آن چنین است: «قِیلَ: فَمَنِ الْجاهِلُ؟ قالَ: الَّذی لایَضَعُ الشَّیءَ مَواضِعَهُ». (جواهر المطالب، ص165)
#تفسیر_حڪمت_۲۳۵
#نهج_البلاغہ
🍃 @nahjolbalaghekhani🍃