✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌺آشنایی اجمالی با نهج البلاغه🌺
1⃣-نهجالبلاغه دارای ۲۴۱خطبه می باشد.
۲- نهجالبلاغه دارای ۷۹ نامه می باشد.
۳- نهجالبلاغه دارای ۴۸۰ حكمت می باشد.
۴- طولانیترین خطبه، خطبه ۱۹۲ می باشد كه به خطبه قاصعه مشهور است.
5⃣- كوتاهترین خطبه، خطبه ۶۱ نهجالبلاغه است، كه در مورد خوارج می باشد(لا تقاتلوا الخوارج ...)
۶- طولانیترین نامه، نامه۵۳ است، كه مشهور به عهدنامه مالك اشتر می باشد.
۷- كوتاهترین نامه، نامه ۷۹ است كه خطاب به فرماندهان لشكرها می باشد.
۸- طولانیترین حكمت، حكمت ۱۴۷ می باشد كه خطاب به كمیل بن زیاد نخعی فرموده است.
۹- كوتاهترین حكمت، حكمت ۱۸۷ می باشد كه درباره كوچ كردن از دنیا است. «الرحیل و شیك» كوچ كردن(از دنیا) نزدیك است! و حكمت ۴۱۸ كه درباره صبر و بردباری می باشد«الحلم عشیره» حلم و بردباری قوم و عشیره است.
🔟-نهجالبلاغه توسط سید ابوالحسن محمدبن حسین الطاهر المناقب مشهور به سید رضی(رحمه الله علیه) جمعآوری شده است.
۱۱- جمع آوری نهجالبلاغه در ماه رجب سال ۴۰۰ ه.ق به اتمام رسیده است.
۱۲- آخرین جمله نهجالبلاغه درباره دوست می باشد كه میفرماید: «اذا احتشم المؤمن اخاه فقد فارقه».
به خشم آوردن و شرمنده ساختن دوست مقدمه جدایی از دوست است.
۱۳- در اكثر خطبهها حضرت علی ـ علیه السلام ـ به «تقوی» كه مانع انجام همه گناهان است اشاره كرده است.
۱۴- نام«قرآن» ۴۱ بار در نهجالبلاغه ذكر شده است. (توضیح اینكه مراد فقط كلمه قرآن است) البته در نهجالبلاغه ازقرآن تعبیرات دیگری شده است مثلا «كتاب»، «كتاب الله»، «كتابه» و غیره.
5⃣1⃣ -از مجموع ۲۴۱ خطبه نهجالبلاغه ۸۶ خطبه موعظه و یا لااقل مشتمل بر یك سلسله مواعظ است مانند خطبه ۱۷۶ كه با جمله «انتفعوا ببیان الله» آغاز میشود و خطبه ۱۹۲ كه به خطبه قاصعه و خطبه ۱۹۳ كه به خطبه متقین معروف است. و از مجموع ۷۹ نامه در نهجالبلاغه، ۲۵ نامه تماما موعظه و یا متضمن جملههایی در نصیحت و اندرز و موعظه است. مانند اندرز نامه آن حضرت به فرزند عزیزش امام مجتبی ـ علیه السلام ـ كه نامه ۳۱ می باشد و فرمان معروف آن حضرت به مالك اشتر كه طولانی ترین نامهها است(نامه ۵۳) و نامه ۴۵ كه همان نامه معروف آن حضرت به عثمان بن حنیف والی بصره است. و از مجموع ۴۸۰ حكمت موجود در نهج البلاغه تماما مشتمل بر پند، اندرز و نصیحت و موعظه می باشد.
۱۶- ۸۷ آیه از ۴۳ سوره قرآن در نهج البلاغه آمده است.
۱۷- در نهج البلاغه ۱۶ حدیث نبوی ذكر شده است.
@nahjolbalaghekhani
#رابطه_فزونى_نعمت_و_طغيانگرى:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وضع حال بسيارى از مردم اشاره مى كند كه از مواهب مادى سوء استفاده مى كنند، مى فرمايد: «كسى كه به نوايى رسد طغيان مى كند و برترى مى جويد»; (مَنْ نَالَ اسْتَطَالَ).
«استطال» از ريشه «طول» بر وزن (قول) به معناى قدرت و برترى است و هنگامى كه به باب استفعال مى رود مفهوم برترى جويى دارد. عبارت امام(عليه السلام) مفهوم وسيع و گسترده اى دارد و تمام كسانى را كه به مال يا مقام و يا هرگونه قدرت ديگرى مى رسند شامل مى شود و اين سيره اى ناپسند در بسيارى از مردم است; هنگامى كه مال و ثروت فراوانى پيدا مى كنند مى كوشند خود را برتر از ديگران نشان دهند و هنگامى كه مقامى پيدا كنند اصرار دارند ديگران را زير سلطه خود قرار دهند. همچنين هنگامى كه علم و دانشى به دست مى آورند ديگران را نادان مى پندارند و شاگرد خود مى دانند. به ويژه اگر پيش از اين محروميت هايى كشيده باشند; فقير بوده و به نوايى رسيده، ضعيف بوده و به قدرتى دست يافته، جاهل مطلق بوده و به علم و دانش مختصرى رسيده است. كبر و غرور و برترى جويى اين گونه افراد بيشتر و شديدتر است و تاريخ گذشته و حتى حوادثى كه امروز با چشم خود مى بينيم شاهد گوياى اين گفتار امام(عليه السلام) است.
در واقع مى توان گفت: اين كلام حكيمانه از آيه شريفه 6 و 7 سوره «علق» برگرفته شده كه مى فرمايد: «(كَلاَّ إِنَّ الاِْنسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَّآهُ اسْتَغْنَى); چنين نيست به يقين انسان طغيان مى كند از اين كه خود را بى نياز ببيند». (1)
گرچه بعضى از مفسران، انسان را در آیه مورد نظر، خصوص «ابو جهل» دانسته اند که مرد ثروتمند و طغیانگرى بود و به مبارزه با پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پرداخت; ولى به یقین، انسان در اینجا مفهومى کلى دارد که به گروه کثیرى از نوع بشر اشاره مى کند و ابوجهل و امثال آن مصداق هاى روشنى از آن هستند.
در کلمات قصار گذشته نیز کراراً به این حقیقت با تعبیرات دیگرى اشاره شده است; از جمله در گفتار حکیمانه 150 که در مقام موعظه به نکته هاى مهمى اشاره مى کند، مى فرماید: «لاَ تَکُنْ مِمَّنْ... إِنِ اسْتَغْنَى بَطِرَ وَفُتِنَ».
اگر غنى و بى نیاز شود مغرور و مفتون مى گردد و در گفتار 160 نیز مى فرماید: «مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ; کسى که دستش به حکومتى رسد استبداد پیشه مى کند». و مى توان گفت: کلام مورد بحث جامعیت بیشترى دارد، زیرا کلمات گذشته یا در مورد غنى و ثروت بود و یا مقام; اما گفتار حکیمانه مورد بحث، رسیدن به هر نوع توانایى مالى و مقامى و علمى را شامل مى شود.
#تفسیر_حڪمت۲۱۶
#نــــهـــج_البلاغه
#ادامہ_دارد... ✍
♨️ @nahjolbalaghekhani
پندهای مولا علی علیه السّلام
#رابطه_فزونى_نعمت_و_طغيانگرى: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وضع حال بسيارى از مردم اشار
البته این امر در مورد افراد کم ظرفیت و بى شخصیت است که تغییر وضع زندگى آنها را به کلى دگرگون مى سازد; ولى مردان باایمان و پرظرفیت و باشخصیت اگر تمام عالم را به آنها بدهند تغییرى در زندگى آنان پیدا نمى شود. نمونه اتم آن خود امام امیرمؤمنان(علیه السلام) است. در آن روز که در گوشه خانه تنها نشسته بود و آن روز که بر تخت قدرت خلافت قرار داشت حالش از هر نظر یکسان بود; ساده زیستى، عبادات شبانه، رسیدگى به حال محرومان و دفاع از مظلومان در هر حال مورد توجه ایشان بود. دلیل آن روشن است، زیرا آنها این مواهب را مال خود نمى دانند و به عنوان امانتى از سوى خدا براى خدمت به خلق و پیمودن راه قرب حق حساب مى کنند.
از اینجا روشن مى شود دعاهاى پیوسته بعضى که به مال و مقام و قدرت برسند و مستجاب نمى شود بسا به علّت همین است که خدا مى داند اگر آنها به نوایى برسند طغیان مى کنند و استطاله و برترى جویى را پیشه مى سازند. لطف پروردگار شامل آنها مى شود و آنها را از رسیدن به این امور محروم مى سازد.
داستان معروف ثعلبة بن حاطب انصارى که در ذیل آیه 75 سوره «توبه» آمده است نشان مى دهد که او مرد فقیرى بود و با اصرار زیاد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خواست در حق او دعا کند تا ثروتمند شود و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خواسته او را رد مى کرد. پس از اصرار زیاد دعایى در حقش فرموده و صاحب ثروت عظیمى شد و راه طغیان را پیش گرفت، نه تنها از پرداختن زکات سر باز زد، بلکه حکم زکات را ظالمانه پنداشت و آن را شبیه جزیه یهود و نصارى قلمداد کرد و بر سرش آمد آنچه آمد.(2)
این حالت ـ همان گونه که اشاره کردیم ـ در افراد بى نوایى که به نوایى مى رسند غالباً شدیدتر است، ازاین رو در روایتى از امام کاظم(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ وَلَّدهُ الْفَقْرُ أبْطَرَهُ الْغِنى; کسى که در دامان فقر متولد شده غنا و بى نیازى او را به طغیان وا مى دارد».(3)
در روایات مخصوصاً تأکید شده که اگر حاجتى داشتید هرگز به این گونه افراد مراجعه نکنید، ازاین رو همان گونه که پیش از این نیز آورده ایم در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود: «تُدْخِلُ یَدَکَ فِی فَمِ التِّنِّینِ إِلَى الْمِرْفَقِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَکَانَ; دست خود را تا مرفق در دهان اژدها کنى براى تو بهتر از آن است که حاجت از کسى بطلبى که چیزى نداشته و سپس به نوایى رسیده است».(4)
ابن ابى الحدید در تفسیر این گفتار حکیمانه غیر از این تفسیر معروف احتمال دیگرى داده است و آن این که منظور از «مَنْ نالَ» کسى است که جود و بخششى بر دیگران مى کند و به موجب جود و بخشش راه برترى جویى را پیش مى گیرد. گرچه «نالَ» گاه به معناى بخشیدن چیزى به دیگران آمده است; ولى سیاق کلام نشان مى دهد که در اینجا منظور چیز دیگرى است.(5)
⚜❌⚜❌⚜❌⚜❌⚜❌⚜❌
📚(1). علق، آیه 6 و 7 .
📚(2). براى توضیح بیشتر به تفسیر نمونه ذیل آیه 75 سوره «توبه» مراجعه کنید.
📚(3). بحارالانوار، ج 100، ص 86.
📚(4). بحارالانوار، ج 75، ص 248.
📚(5). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در ذیل این کلام حکیمانه مى نویسد: پیش از نهج البلاغه، این گفتار در دو کتاب دیگر آمده است: تحف العقول و روضه کافى. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 174). قابل توجه این که این کلام حکیمانه در این دو کتاب در ضمن خطبه «وسیله» آمده که بسیارى از کلمات قصار از آن بر گرفته شده است
#تفسیر_حڪمت۲۱۶
#نــــهـــج_البلاغه
🍊 @nahjolbalaghekhani🍊
🌹شب جمعه و زیارتی امام حسین(ع)
😭اگرچه برگ برگ زرد من رنگ خزان دارد
😭خدارا شکر قدری جسم مجروحم توان دارد
😭کمک کن فضه برخیزم که باید کربلا باشم
😭چرا که هرشب جمعه حسینم میهمان دارد
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌺(یامهدی عج)🌺
@nahjolbalaghekhani
💚نام زهرا يک جهان معنا بود
🕊نام زهرا احسن الاسما بود
💚نام زهرا مشتق از نام خداست
🕊زينت کرسي وعرش کبرياست
💚نام زهرا ذکر اهل دل بود
🕊نام زهرا حل هر مشکل بود
💚نام زهرا يک مدينه ماتم است
🕊داستان رنج هاي عالم است
💚نام زهرا نام يار حيدر است
🕊ياوري که بين ديوار و در است
💚نام زهرا نام غمناکي بود
🕊من بميرم چادرش خاکي بود
💚نام زهرا نام يک دلخسته است
🕊صاحب يک پهلوي بشکسته است
@nahjolbalaghekhani
🔹🔷 ارتباط مسئولین و مردم در کلام امیرالمومنین علیه السلام
امام على عليه السلام ـ در نامه اش به مالك اشتر، آن گاه كه وى را به حكمرانى مصر گماشت:
🍁 بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند تا خود، به كار ايشان پردازى. در مجلس عمومى با آنان بنشين و در آن مجلس نزد خداى آفريننده خويش فروتنى پيشه كن. سربازان و يارانت را كه به نگاهبانى و حراستت موظفند، از سر راه ايشان دور دار تا سخنگوى آنان بدون اضطراب با تو سخن گويد؛ كه من در موارد گوناگون از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: «به پاكى ستوده نشود جامعه اى كه در آن ، حق ضعيف ، بدون اضطراب از نيرومند ستانده نشود»
📗 #نهج_البلاغه ،نامه 53
💟 @nahjolbalaghekhani
#حڪـمـت ۲۱۵ نهج البلاغہ
وَ قَالَ [عليه السلام] الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ
#اختلاف_آفت_انديشه(اخلاقى، سياسى)
و درود خدا بر او ، فرمود :
✍اختلاف نابود كننده انديشه است.
@nahjolbalaghekhani
🍃🌸
#کنترل_چشم
#اخلاص
🔻ببینید چقدر ثواب گفته شده برای کسی که چشمش را از نامحرم بپوشاند. اگر به زمین نگاه کند، ثواب اعمال عبادی اهل زمین، برای آن است. به آسمان نگاه کند تسبیح و تقدیس ملائکه را برای او می نویسند.
🔸 این ها برای چیست؟ برای این است که یک نفر یاد بگیرد که در مدیریت چشم و نگاه، اخلاص را به گونهای مراعات کند که بوی شهوت ندهد. مشکل ما گاهی این است که به خودمان یاد می دهیم خوب آدم هایی باشیم و مراعات هم نکنیم. این دوگانگی شخصیت خیلی بد است. اگر نوع نگاه ها آلوده باشد، حرف خوب هم بزند. این خیلی بد است. این، بار را به منزل نمی رساند. چیزی نصیب ما نمی شود.
🔹 اگر هزار کتاب، بدانیم و بخوانیم و بنویسیم، به کار ما نمی آید. باید درونمان یکدست، پاک و زلال و خدایی و از آلودگی ها دور بشود، این اخلاص است. مسیر به سمت این، حرکت به سمت اخلاص است.
@nahjolbalaghekhani
پندهای مولا علی علیه السّلام
#حڪـمـت ۲۱۵ نهج البلاغہ وَ قَالَ [عليه السلام] الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ #اختلاف_آفت_انديشه(ا
⚠️ #ثمره_شوم_اختلاف:
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى كند و مى فرمايد: «اختلاف، تصميم گيرى و تدبير را نابود مى كند»; (الْخِلاَفُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ).
همه مى دانيم اختلاف سرچشمه همه بدبختى هاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايه اتفاق. كلام حكيمانه بالا دو تفسير مى تواند داشته باشد: نخست اين كه گاه مى شود عده اى مى نشينند و بر سر موضوع مهمى تصميم گيرى مى كنند; ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مى كنند و تصميم گيرى پيش گفته را به هم مى زنند و كار ابتر مى ماند. همان گونه كه در داستان جنگ صفين، على(عليه السلام) و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند; ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى خبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند.
تفسير ديگر اين كه اختلاف سبب مى شود كه رأى گيرى هيچ گاه به جايى نرسد و تدبيرها عقيم بماند. جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد كه اختلاف هم مانع از تصميم و تدبير باشد و هم اگر تدبير و تصميم صحيحى منعقد شد، آن را بر هم بزند.
روشن است براى انجام هر كار مهمى احتياج به فكر و انديشه و تدبير و تصميم گيرى صحيح است و اين كار تنها در فضايى ممكن است كه اختلاف در آن نباشد، بلكه تمام كسانى كه در آن تصميم گيرى شركت دارند هدفشان رسيدن به نقطه واحد و حتى الامكان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه يك نغمه مخالف كه يا بدون مطالعه اظهار شده و يا از غرض و مرضى ناشى گشته مى تواند تمام تصميم ها و تدبيرها را به هم بريزد. گاهى نيز رئيس جمعيت بر حسب تدبير خود تصميمى مى گيرد; اما مخالفت بعضى از پيروان آن را عقيم مى كند چنان كه در داستان قلم و دوات كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در آخرين لحظات عمرش درخواست كرد آن را بياورند و فرمانى درباره جانشين خود كه قطعاً على بن ابى طالب(عليه السلام) بود بنويسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأكيد كند، مخالفت يك نفر (خليفه دوم) سبب شد كه گروه ديگرى نيز نغمه خلاف سر دهند و جلوى اين كار گرفته و حتى به ساحت قدس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اهانت زشتى شود كه شرح آن در چندين جاى صحيح بخارى و كتب ديگر حديث و تاريخ آمده است.(1)
در جنگ احد نیز همین حادثه شوم اتفاق افتاد; پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جمعى از یاران اصرار داشتند مسلمانان در مدینه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع کنند، زیرا در آنجا بهتر مى شد دشمن را زمین گیر کرد; ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت کردند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به احترام نظرات آنها لشکر اسلام را به بیرون و در کنار کوه احد آورد و سرانجام به سبب این موضوع و پاره اى از اسباب دیگر ضربه سختى بر پیکر لشکر اسلام وارد شد.
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها; هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند».(2)
در کلام حکیمانه شماره 179 نیز امام(علیه السلام) به این حقیقت اشاره فرموده بود که: «اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ; لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند».(3)
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
📓(1). براى توضیح بیشتر و آگاهى از مصادر متعدد حدیث «دوات و قلم» به کتابى که به همین نام (حدیث دوات و قلم) نوشته شده، مراجعه کنید.
📓(2). کنزالعمّال بنا به نقل میزان الحکمة، ح 1898.
📓(3). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب در مصادر نهج البلاغه در ذیل این کلام حکیمانه آن را فقط از طرطوشى در کتاب سراج الملوک نقل کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 174). مرحوم آمدى نیز در غررالحکم آن را با تفاوتى به این صورت «الْخِلافُ یَهْدِمُ الاْراءَ» آورده است.
#تفسیر_حڪمت_۲۱۵
#نهج_البلاغه
@nahjolbalaghekhani❗️
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
🌼
هشدار! هشدار! به خدا سوگند چنان پرده پوشي كرده كه پنداري تو را بخشيده است.
🌼
الْحَذَرَ الْحَذَرَ فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّي كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.
🌼
Fear! Fear! By Allah, He
has hidden your sins so much so as though He has forgiven
🌼
#از_پرده_پوشی_خداوند_مغرور_نباش
اشاره به ستارالعیوب بودن پروردگار دارد. خدا با رحمت واسعه اش گناهان پنهانی بندگان را آشکار نمیکند تا آبرویش نزد دوست و دشمن ریخته نشود شاید بیدار شوند به سوی خداوند بازگردند و از گناهان خویش توبه کنند و دست بردارند. اما بسیاری از این لطف سو استفاده میکنند و گمان میکنند یا گناهی نکردند و یا خدا بدون توبه آنها را مشمول عفو قرار داده است.
امام در اینجا هشدار میدهد که مغرور نشوید و از این لطف و رحمت خداوند سو استفاده نکنید.
📚تفسیر خلاصه ای از تفسیر نهج البلاغه آیت الله مکارم پیام امام جلد دوازده ص186
@nahjolbalaghekhani