نهج البلاغه؛《ادایِ حقِ کلام》
بسم الله #با_معارف_نهج، شماره 51 🔵آشنایی با خطبه غرّاء (#خطبه_83) 👈ساختار خطبه #خطبه_غراء از
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 52
#منطق_بهت_آور_امیرالمومنین علیه السلام
#خوارج گروهی خونریز و سفاک بودند. از هر گونه اقدامی علیه حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام، فروگذار نکرده بودند! عبدالله بن خباب را در مقابل چشمان زن باردارش سر بریدند سپس زن بارادارش را شکم دریدند! و خودش را کشتند و جنینش را نیز درآوردند و سر بریدند!
در راهی به دو مرد که یکی مسلمان و دیگری مسیحی بود، برخورد کردند. مرد مسلمان را به خاطر اینکه مواضع سیاسی اش با مواضع سیاسی آنان همخوانی نداشت سربریدند اما مرد نصرانی را آزاد کردند!
🔸خوارج قومی چنین سفاک و بیرحم بودند که به هدایتشان هیچ امیدی نبود! امیرالمومنین خودش و برخی یارانش هر چه کردند که اینان هدایت شوند، نشد که نشد! سرانجام در برابر امام آرایش نظامی گرفتند. اعلام #جنگ شد. خوارج در #نهروان جمع شدند!
👈امیرالمومنین علیه السلام بر اساس رسم همیشگی خودشان که هیچ جنگی را قبل از #دعوت_به_صلح و #هدایت_دشمن آغاز نمیکردند در اینجا نیز اراده فرمودند که یک بار دیگر این قوم گمراه را #هدایت کنند! وقتی امام علی علیه السلام، خوارج را به #صلح دعوت میکردند از آنان خواستند که هر چه شبهه درباره ایشان دارند مطرح کنند. خوارج شبهههایشان را یکی یکی بیان کردند و امام نیز آنها را پاسخ دادند. (این شبهات و پاسخهای امیرالمومنین علیه السلام در کتب تاریخی ذکر شده است)
🔹پاسخ های قانع کننده و #احتجاجات جذاب امام که پایان یافت، لشکر 12هزار نفری خوارج برای دقایقی ساکت شد! منطق قاطع امام چنان قانع کننده بود که به قول قرآن کریم «فبُهِتَ الذی کفر» شدند! برخی به یکدیگر گفتند: "راست میگوید! همه استدلالهای مارا بر باد داد!"
❗️سپس از چهارگوشهی لشکر فریاد برخاست که: "التوبة التوبة! یا امیرالمؤمنین!" و سرانجام هشت هزار نفر از آن سپاهِ دوازده هزار نفری توبه کردند و از امیر المومنین امان خواستند و به ایشان پناه آوردند! امام ـ اماـ بنا بر مصالحی نخواستند که آنان به سپاه ملحق شوند بلکه به آنان دستور دادند که میدان جنگ را ترک کنند و سپاه علی (ع) را با چهارهزار خارجی باقی مانده در نهروان، تنها بگذارند.
ن ک: الفتوح ج 4 ص 270
◼️ ⃟◼️ ⃟❀ ⃟◼️ ⃟◼️ ⃟✤
#کانال_نهج_البلاغه
@nahjoolbalageh
بسم الله
باهوش تر از علی علیه السلام؟
#ابن_عباس روزی در مسجد نشسته بود و با نافع بن ازرق و گروهی از #خوارج بحث میکرد. شاعری سر رسید. ابن عباس رو به او کرد و گفت یکی از شعرهایت را برایم بخوان و او هم شروع کرد به خواندن یک قصیده.
نافع بن ازرق برآشفت که ما از چه راه دوری آمدهایم از تو حلال و حرام الاهی را بپرسیم و تو تعلیم حرام و حلال الاهی را رها میکنی و با جوانک نازپرورده قریشی شعرخوانی میکنی؟! وقتی نافع دید ابن عباس با یک بار شنیدن #شعر، آن را حفظ کرده بدو گفت: میبینم که حفظش هم کردهای؟!
ابن عباس همه قصیده را که تازه شنیده بود برایشان تکرار کرد! در برخی گزارشها آمده است که یک بار هم از آخر به اول برایشان خواند! آنها تعجب کردند و گفتند: باهوشتر از تو ندیدهایم!
ابن عباس گفت: ولی من باهوشتر از علی ندیدهام.
📚(الاغانی ج 1 ص 85).
〰〰〰〰〰〰〰〰
🔺نهج البلاغه (ادای حق کلام) 🔺
╔🌸🍃═════╗
@nahjoolbalageh
╚═════🍃🌸╝