علامه مجلسى؛ در بحارالانوار از امالى شيخ طوسى نكته اى در اينجا نقل مى كند كه چون مغيره پيشنهاد فوق را درباره معاويه كرد، امام عليه السلام به او فرمود: آيا تو عمر مرا تضمين مى كنى كه موفق شوم و او را خلع كنم؟ مغيره عرض كرد: نه. امام عليه السلام فرمود: آيا خدا از من سؤال نخواهد كرد كه چرا او را حتى بر دو نفر از مسلمانان در يك شب تاريك مسلط كردم؟ «(وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدآ)؛ من هرگز گمراهان را به عنوان يار و ياور انتخاب نخواهم كرد».
اينها همه نشان مى دهد كه سياستمداران ساده انديش كه معاويه و طلحه و زبير را نشناخته بودند همگى اصرار داشتند على عليه السلام آنها را در پست خود ابقا كند و يا پست مهمى به آنها ببخشد و بعدآ آنها را در موقع مناسب عزل كند. غافل از اينكه آنها كسانى بودند كه اگر از سوى امام عليه السلام تثبيت مى شدند تكان دادن آنها امكانپذير نبود و چه بسا بر تجزيه كشور اسلام تصميم مى گرفتند وهركدام بخشى را به خود اختصاص مى دادند. اضافه بر اين، امام عليه السلام حاضر نيست براى رسيدن به اهداف سياسى مرتكب گناه و عصيان شود و افراد فاسد ومفسد را ـ هرچند براى مدت كوتاهى ـ بر مسلمانان مسلط كند و از اين گذشته امام عليه السلام به عثمان توصيه مى كرد كه عمّال فاسد را بركنار كند چگونه ممكن است خودش آنها را در مقامشان تثبيت نمايد؟ پاسخ مردم را دراين باره چه بدهد؟ بنابراين بسيار ساده انديشى است كه امام عليه السلام به پيشنهاد امثال ابن عباس ومغيره عمل كند و مطمئن باشد بعدها مى تواند دست آنها را از بلاد اسلام و ولايت بر مسلمين قطع نمايد.
*
#نكـــــــــــــته:
#اقسام_مشورت:
از جمله مسائلى كه نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه مشورت دو گونه است: گاه مانند آنچه در ايام ما در مجالس شورا معمول است كه مطلبى را به شور مى گذارند و بعد با اكثريت نسبى و در مسائل مهم با اكثريت دو سوم يا كمتر وبيشتر، آن را تصويب مى كنند. در اينگونه موارد، معيار، نظر اكثريت است. گاه كسى براى پيشرفت كار خود يك گروه مشورتى انتخاب و در مسائل با آنها مشورت مى كند. در اينجا صحبت اكثريت مطرح نيست. او بعد از شنيدن نظر مشاوران، خود مى انديشد اگر نظرى را مطابق صواب تشخيص داد عمل مى كند وگرنه هرچه را خود مى پسندد انجام مى دهد. آنچه در قرآن مجيد وارد شده كه به پيغمبر صلي الله عليه و آله خطاب مى كند: (وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ)، از نوع دوم است و همچنين آنچه در روايت مورد بحث آمده نيز از همين قبيل است. اين دو نوع مشورت در دو آيه قرآن مجيد به آنها اشاره شده است. در آيه بالا اشاره به نوع دوم است و در آيه (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ)، نوع نخست.
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
💠 کبوتر حرم
🎙 با نـــوای #حسین_طاهری
#شهادت_امام_حسن علیه السلام
🕊------------------🕊
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
#نهج_البلاغه
💥وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.
🌗هر که سخن چین را اطاعت کند دوست خود را از دست بدهد.
📘#حکمت_239
🕊------------------🕊
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
👇👇👇👇
باسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 2
بُرِشی از #حکمت456 : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا».
(همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید).
عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان"
توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسانشناستر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت میدانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة».
تأمل:
بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایستهترین چیزی که میشود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمیپرستند بلکه برای آن میپرستند که او را شایسته پرستیدن یافتهاند.
اینان تاجرانه به بازار نیامدهاند تا متاعشان را قیمتگذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمدهاند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز میفرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك»
🕊------------------🕊
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
1_878672331.mp3
1.78M
🔉#صوت بسیار زیبا و #دلنشین
🔴 #خطبه ۱۰نهج البلاغه
🌺کانال نهج البلاغه
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
حکمت ۳۲۲ نهج البلاغه ؛ ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ (سیاسى، اجتماعى)
وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ،أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ، وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشی مَعَهُ، وَهُوَ علیه السلام راکِبٌ، فَقالَ علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
روایت شده است امام علیه السلام هنگامى که از «صفین» بازمى گشت به «کوفه» وارد شد و از محله قبیله «شبامیان» گذشت مشاهده فرمود که زنان آن قبیله بر کشتگانشان در صفین گریه مى کنند. (امام علیه السلام ناراحت شد) در این هنگام «حرب بن شرحبیل شبامى» که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام به او فرمود : آیا زنان شما آنگونه که مى شنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند بازنمى دارید؟ در این هنگام «حرب بن شرحبیل» پیاده همراه امام علیه السلام حرکت مى کرد در حالى که امام علیه السلام سوار بر مرکب بود. امام علیه السلام به او فرمود : باز گرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه وغرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است.
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝
نهج البلاغه؛《ادایِ حقِ کلام》
حکمت ۳۲۲ نهج البلاغه ؛ ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ (سیاسى، اجتماعى) وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شرح و #تفسیر
اینگونه گریه ها روحیه ها را تضعیف مى کند امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به دو نکته مختلف و جداگانه اشاره فرموده است: نخست هنگامى که از صفین بازمى گشت وارد کوفه شد هنگام عبور از محله قبیله شبامیان مشاهده کرد که زنان بر کشتگانشان در صفین با صداى بلند گریه مى کنند. در این هنگام حرب بن شرحبیل شبامى که از شخصیت هاى آن قبیله بود خدمت آن حضرت رسید. امام علیه السلام (به عنوان اعتراض) به او فرمود: «آیا زنان شما آنگونه که مىشنوم بر شما چیره شده اند؟ آیا آنها را از این ناله هاى بلند نهى نمى کنید؟»؛ (وَرُوِیَ أَنَّهُ علیه السلام لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَکَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقال علیه السلام له: أَتَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ؟ إِلاَّ تَنْهُونَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنِینِ).
البته گریه کردن براى عزیزان از دست رفته در اسلام ممنوع نیست. در روایت معروفى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر فوت فرزندش ابراهیم گریست و بعد از واقعه احد هنگامى که از کنار خانه عمویش حمزه عبور کرد و دید صداى گریه اى از آنجا بلند نیست اظهار ناراحتى کرد، ازاینرو زنان مدینه به خانه حمزه رفتند و در آنجا براى او به احترام پیامبر صلی الله علیه و آله عزادارى کردند. ولى گریستن با صداى بلند و به تعبیر امام علیه السلام «رنین» که به گفته بسیارى از ارباب لغت به معناى گریه توأم با فریاد و فغان است، کار خوبى نیست، ازاینرو امام علیه السلام از آن نهى کرد. یا چنین گریه اى را براى شهداى راه خدا مناسب ندانست چون سبب سست شدن جنگجویان مى شود و یا بر اساس قرائنى، این گریه توأم با جزع و بى تابى و ناسپاسى بوده است، ازاینرو امام علیه السلام از آن نهى فرموده است. به هر حال علامه مجلسى؛ در جلد ۳۲ بحارالانوار ضمن روایتى که درباره ماجراى صفین نقل مى کند در ذیل این داستان آورده است که حرب بن شرحبیل به امام علیه السلام عرض کرد: اگر یک خانه، دو خانه و سه خانه بود ما مى توانستیم آنها را نهى کنیم؛ ولى از این قبیله صد و هشتاد نفر در صفین شهید شدند و هیچ خانه اى نیست مگر اینکه صداى گریه از آن بلند است؛ ولى ما مردان گریه نمى کنیم، بلکه خوشحالیم شهیدانى را تقدیم اسلام کرده ایم. امام علیه السلام فرمود : خداوند شهیدان و مردگان شما را رحمت کند. سپس امام علیه السلام به نکته مهم دیگرى اشاره مىکند؛ هنگامى که دید حرب بن شرحبیل پیاده همراه وى در حرکت و آن حضرت سوار بر مرکب است. به او فرمود: «بازگرد، زیرا پیاده حرکت کردن شخصى مانند تو در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور بر والى و ذلت و خوارى براى مؤمن است»؛
(وَأَقْبَلَ حَرْبٌ یَمْشِی مَعَهُ وَهُوَ علیه السلام رَاکِبٌ فَقال علیه السلام: اِرْجِعْ، فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَمَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ).
در دنیاى امروز و گذشته بسیارند زمامدارانى که براى کسب جاه و جلال وابهت و عظمت، گروهى را همراه خود با ذلت مى برند تا ثابت کنند مقام وجلالى دارند؛ ولى اسلام با اینگونه مسائل به شدت مخالف است؛ نه پیغمبر اکرم صلی اله علیه و آله چنین افرادى را در رکاب خود پذیرفت و نه امیرمؤمنان علیه السلام. در حکمت ۳۷ نیز شبیه این مطلب آمده بود که وقتى امام علیه السلام دید جمعى از مردم شهرستان «انبار» پیاده به دنبال مرکب آن حضرت مى دوند ناراحت شد و با زبان اعتراض به آنها فرمود: «از این کار بپرهیزید که در دنیا براى شما مایه مشقت و در قیامت سبب بیچارگى خواهد بود». شک نیست که اینگونه کارها، هم به زیان شخصیت هاى صاحب مقام تمام مى شود هم به زیان توده هاى مردم. گروه اول گرفتار غرور مى شوند؛ غرورى که سرچشمه هرگونه مفسدهاى است و گروه دوم گرفتار خودکم بینى و عقده حقارت مى گردند، بنابراین چنین حرکتهاى غیر عاقلانه اى براى هر دو طرف زیانبار است.
🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋🌴🦋
🔴کانال نهج البلاغه"ادای حق کلام"👇
╔🌸🍃════╗
@nahjoolbalageh
╚══🍃🌸══╝