اما از سوی دیگر برخی اوقات در این انتظار دچار دغدغه میشویم؛ یعنی یا مفهوم را از دست میدهیم، یا مصداق را گم میکنیم. گاهی اوقات مدتی را به انتظار سر میکنیم و بعد به فراموشی میسپاریم؛ در حالی که این یک وظیفهٔ دائمی است و نبایستی روزی بدون انتظار بر ما بگذرد.
حقیقتِ انتظار، #طلب است. انتظار، واقعیتی جز طلب ندارد؛ یعنی چشم به راه نشستن، نشانهٔ طلب است.
کسی که خواهان یک فردی است، چشم به راه او مینشیندو برای آمدن او در فراهمآوردنمقدمات، میکوشد.
پس انتظار هم #آمادگی دارد و هم #طلب.
اما آنچه در بین همه منتظران، یعنی حتی در بین انبیا پیشین و اولیا گذشته میتوان مشترک دید، ویژگی و عنصر طلب است که در همه آنها بوده است؛ لیکن در میان پیروان انبیا و اولیاء پیشین برخی اوقات ما با خلاف این روبرو میشویم و این مهمترین شکل و نوع غربتی است که حجج الهی با آن روبرو بودند.
شاید در میان انبیاء و اولیاء کمتر کسی یا هیچ کس را نتوان یافت که از شدت مظلومیت و غربت به پای امیرالمؤمنین علی علیهالسلام برسد.
چون گاهی اوقات علائم مظلومیت یا غربت آشکار است؛ یعنی شخصی که به شهادت میرسد و یا ابتدا یاران او را میکشند و بعد خود او را به شهادت میرسانند، این غربت روشن است. البته سخت و شدید و مهم است، لیکن آشکار است.
اما گاهی اوقات فرد در میان کسانی که اظهار یاوری او را میکنند غریب است. در اینجا شدت غربت بیشتر است.
وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام بارها بر فراز منبر میفرماید: "سَلُوني قبلَ أن تفقِدوني"
لیکن هیچکس حتی یک سوال قابل در مقابل امام مطرح نمیکند، این شدت غربت است. غربت از این بالاتر نمیشود.
آقا می فرماید: "فَلاََنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الاَْرْضِ"
من به راههای آسمان داناتر هستم تا راههای زمین
یعنی کمک میکنند به پرسش کردن.
حداقل این بود که میپرسیدند راههای آسمان چیست؟ راههای زمین چیست؟ و این سرآغاز یک دفتر بسیار طولانی میشد.
و اگر این درخواست امام را پاسخ داده بودند گرفتار آن جنگها نیز نمیشدند. این نکته مهم است.
اینکه میبینم مردم عراق گرفتار جنگهای متعدد شدند برای اینکه نسبت به شخص امیرالمؤمنین طلب نداشتند.
بهترین دلیل نبود طلب نیز این است که مولا بفرمایند از من بپرسید پیش از آنکه مرا از دست بدهید و نپرسند و نپرسند تا آقا را از دست بدهند.
قدری از گرفتاری شیعه در طول دوران ۲۵۰ سالهٔ امامت، به همین مطلب بازمیگردد و طولانی شدن دوره ۷۰_۱۱۶۰ سالهٔ غیبت بدین امر باز میگردد که طلب نیست.
🔹مبنای طلب چیست؟
چه کنیم طلب پیدا کنیم؟ چون میدانیم و اطمینان داریم که تا زمانی که طلب به حد نصاب نرسد امام ظهور نمیکنند. قرار نیست حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف ظهور کنند و مانند جدشان بر فراز منبر بفرمایند:
"سَلوني قبلَ أن تفقدوني" و ما به یکدیگر نگاه کنیم که از آقا چه بپرسیم؟
کجاست آن دفتر پرسشی که یکایک ما آماده کردهایم؟!
نهایتِ درخواستهای ما، درخواستهایی شخصی است. کسی مریض دارد. دیگری خانه میخواهد. فردی شغلش مشکل دارد. کسی خوابی دیده و مدتهاست در تعبیر آن خواب فرومانده است. آن دیگری با مشکلات اجتماعی مواجه است. ممکن است تعدادی از ما این مسائل را داشته باشیم و جالب اینجاست که حتی این موارد نیز زیاد نیست.
گر گدا کاهل بُوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟
ما در گدایی نیز کاهل هستیم.
حال اگر قرار است ما سوال داشته باشیم باید یکی دو دفتر از درخواستهایی که از مولا داریم اماده باشد.
منظور از درخواست از امام علیهالسلام چیست؟
« سوال» که میگویم اعم است از پرسشی که میخواهیم بدانیم و یا راهکاری که امام برای عمل به ما نشان میدهند هر دوی این موارد درخواست است.
وقتی امام میفرمودند:
"سلوني قبل أن تفقدوني" بایسته بود کسی برمیخاست و میپرسید: چه کنیم کار ما با معاویه به جنگ نینجامد؟ و امام جواب میدادند. چه کنیم مردم مجذوب آن طرف نشوند؟ و.....هزار پرسش دیگر.
پس برای حاجات شخصی، امام ظهور نمیفرمایند. پاسخ گفتن به اینگونه حاجات و درخواستها ظهور نمیخواهد.
امام در غیبت نیز میتوانند پاسخگوی این مشکلات باشند.
پس باید چه کرد؟ یعنی مسئله چیست؟ چه کنیم تا امام علیهالسلام ظهور کنند
🔹آیا هدف از ظهور عدالت است؟
آنچه که بعد از این مرحله در ذهن بسیاری از مردم و یا حتی فرهیختگان هست این است که اکنون بشریت دچار مشکل عدالت است و امام عصر علیهالسلام بایستی بیایند تا عدالت حاکم شود.
انسانها، هم در مفهوم عدالت با یکدیگر اختلاف دارند(اختلاف بسیار شدید) و هم در مصادیق عدالت.
اصلا نمیدانیم عدالت چه چیز هست و نمیدانیم آن را چگونه باید اجرا کرد.
#طلبوظهور ۲
🌷🌷🌷
اینکه خداوند چگونه جزئیات مسائل را میداند، قبول داری یا نه❓اگر قبول نداری که مسلمان، مؤمن و موحّد نیستی.
اگر هم قبول داری سوال بعدی این استکه چگونه میداند❓به هر نحوی که میداند.
امروزه گاهی اوقات سوالاتی شبیه به این مطرح میشود. مثلاً در مورد #عدلخدا خیلی سوال میشود.
اخیراً سوال شد که یک پدری دو فرزند داشته، یکی شهید و مفقودالأثر و دیگری مبتلا به بیماری سرطان بوده، اولی را دعا کرده تا جسدش پیدا شود و بعد از دعای او پیدا شد. دومی را هم دعا کرد تا شفاء یابد، و شفاء پیدا نکرد؛ حال چگونه است⁉️ اینجاست که باید توقف نمود، این #چگونهاست، پاسخ ندارد.
ما نمیدانیم خداوند چگونه اراده کرده است که آن دعا را مستجاب کند.
ما همین مقدار میدانیم که خدا مهربان است، جوابگوی درخواستهای بندگان هم هست، توان هر کاری را هم دارد، همه کارهایش هم از روی حکمت است. بخلی هم در ذات او نیست.
اینها چیزهایی استکه ما باید بدانیم؛ پس مسلماً اگر خدا دعایی را مستجاب نکرد، نه از سر بیتوجهی به بندگان است، نه از سر کملطفی به آنهاست، و نه از سر ناتوانی.
دیگرچیست و چگونه است، جوابی ندارد. ما که نعوذبالله خدا نیستیم که جواب اینها را بدانیم.
ما تا یک حدی میتوانیم پیش برویم؛ کار ما نیست که بخواهیم پی به مصالح الهی ببریم.
اینکه خدا کجاست❓ خدا احاطه بر هستی دارد.
آیا خدا همه جا هست❓بله
اما اینکه چگونه خدا همه جا هست❓پاسخ به این سوال آسان نیست.
پاسخهایی دادهاند، ولی روان و ساده نیست.
مسلماً اذهانی که در حل مسائل ریاضی توان کافی نداشته باشند، به این هم نمیرسند.
بنابراین باید به این نکته دقت داشته باشید که در معرفت خدا ما محدود هستیم و افراد هم مختلفند.
👈قاعده این استکه سنخ معرفت خداوند،
❌ نه از سنخ معرفتِ #حسی است.
❌ نه از سنخ معرفتِ #خیالی است.
❌ نه از سنخ معرفتِ #عقلی است.
با عقل نمیتوان به خدا معرفت پیدا کرد. بله با عقل میشود فهمید خدایی هست، میشود فهمیدکه این خدا اوصاف کمالات دارد؛ اما اینها همه علم است و با عقل میتوان به علم رسید.
انسان میتواند به وجود خدا علم پیدا کند. به اینکه خداوند کمالاتی دارد، اما آن معرفتیکه بخواهد در رفتار او اثر بگذارد و او را ارضاء کند از سنخ #معرفتِقلبی است.
خداوند قلب را برای معرفت خود در ما نهاد، و مغز و عقل را برای کارهای دیگر گذاشته است؛ کمااینکه حس را هم برای کارهای دیگر گذاشته است.
شما با حس نمیتوانید به خیال برسید؛ حس کار خودش را میکند و خیال هم کار خودش را...
با خیال که نمیتوان به راه حلهای عقلی رسید.
برای جواب مسئله که نمیشود با حدس به نتیجه رسید.
باید با کمک عقل مسئله را حل کرد.
باید دانشش را داشت.
همانطورکه گفته شد معرفت خدا، از سنخ معرفتِ قلبی است. این معرفت نیازی به کلاس و درس و واحد و ... ندارد.
👈کاری که برای حصول معرفت قلبی لازم است، #آمادگی است.
👈معرفت قلبی با #تهذیبِنفس حاصل میشود نه با تدقیق (دقت) عقلی.
👈معرفت قلبی با مطالعه حاصل نمیشود.
#شوقمعرفت۲ / خ۹۱ / بخش هفتم
🌴🌴🌴
امام فرمودند یک دسته این گروه هلاک می شوند، و دسته ی دیگر محب مفرط.
توجه داشته باشید ذکر فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام مثل هر آموزش دیگری نیاز به #آمادگی و #ظرفیت دارد.
قاعده ی تعلیم و تربیت این است.
این قاعده هم در ادیان برقرار است هم در قرآن و هم در روایات.
در همه نظامات تربیتی بدین صورت است. هیچ جای دنیا هیچ وقتِ تاریخ مطالب کلاس دهم را به کلاس نهم هم نمی گفتند، چه رسد به کلاس اول.
در هیچ رشته ای نه علمی نه فنی هیچوقت این کار را نمی کردند.
کسی که می خواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد ، رانندگی لوکوموتیو به او آموزش نمی دهند.
زمانی که این قاعده رعایت نشود و ظرفیت و آمادگی نباشد، طرف دچار غُلُوّ می شود.
زمانی که فضائل را برای کسی که نمیتواند هضم کند بگویی، دچار غلو می شود. آن موقع فرقی بین خدا و پیامبر و امام نمیگذارد.
هضم و ظرفیت فضائل نیازمند معرفت است. در غیراینصورت دچار مشکلاتی می شود. بنابراین باید مراقب باشیم.
در زیارت جامعهای که از حضرت هادی علیه السلام به ما رسیده با آن فرازهای عالی که دارد به ما یاد دادند که قبل از شروع به زیارت صد مرتبه تکبیر بگوییم. یعنی مواظب باش قاطی نکنی!
این اوصاف را که میخوانی یک وقت در ذهنت نگذرد و مقام امامان را با خدا مقایسه کنی.
اگر گیج شدی علامت این نیست که حب تو زیاد است بلکه نشانه ی این است که ظرفیت و معرفت تو کم است.
تمام غالیان در طول تاریخ هم همین گونه بودند.
نه این که با گفتن همین، معرفت حاصل میشود، بلکه باید اول زمینه سازی کنیم.
برای نمونه اگر بنده در یک جلسه عمومی سخنرانی کردم و تفاوت آنها را در میزان معرفت در نظر نگرفتم (یکی ختم قرآن کرده و یکی نکرده، یکی زیارت اهلالبیت را خوانده و یکی نخوانده، یکی دوره امام شناسی را گذرانده و یکی نگذرانده و... نمیشود برای همه یک چیز بگویم ) و گفتم علی بن ابیطالب یَدُالله است ممکن باعث بروز مشکل شوم.
همین یدالله را همه کس ظرفیت پذیرش آن را ندارد، مسئولیت دارید اگر خدای نخواسته به کفرگرایی و افراط افتاد، آن وقت منِ گوینده مسوولیت دارم.
توجه داشته باشید حتی گفتن آن هم کار هرکسی نیست .
اولا باید خود فرد یک #باوری داشته باشد تا بتواند بگوید نه آن که لقلقه ی زبانی باشد و چون همه شور و هیجان پیدا کردند، بگوید.
بله شور و هیجان که هست، اما شور علامت صحت و حقانیت نیست!
شور خیلی اوقات بوده، در کشتن سید الشهداء هم شور بود، آیا علامت حقانیت است؟!
اینطور نيست که فکر کنیم اگر شور به پا کردیم درست است.
✨خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ
بهترین مردم در مورد من کسانی هستند که متعادل هستند.
توضیح بیشتر این جمله و ادامه ی خطبه جلسه ی بعد آن شاءالله
#شوقمعرفت۳ / خ۱۲۷ / ب ۱
🌴🌴🌴