#جلسه_صد_نود_و_چهارم
💠 خطبه ۱۲۵ _ مقدمه
خطبهای است که امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن به پاسخ برخی از ایرادها و اشکالات خوارج میپردازند و در حقیقت به دو سؤال از سؤالات آنها پاسخ میدهند.
⬅️ سؤال و اشکال اول خوارج:
چرا در مسئله دینی به رأی افراد تکیه کردید و رجال را حَکَم قرار دادید❓
⬅️ سؤال دوم خوارج:
چرا بین آتش بس و برگزاری جلسه حَکَمیت، تأخیر و فاصله انداختید❓
عجیب است که خوارج به عنوان دستهای از مردم عادی جامعه به خود اجازه میدادند ولیّ زمانِ خود و رئیس حکومت را زیر سوال برده و از نحوه عملکرد او ایراد بگیرند❗️ این اتفاقات در تاریخ بیسابقه بوده است؛ اما امام علیه السلام با #سعه_صدر به سؤالات آنان پاسخ میدهند. لاکن برای روشن شدن پاسخ امام به خوارج باید یک مرور اجمالی بر مسئله حَکَمیت داشت.
قبلاً در برخی جلسات مکرراً گفته شده است که مطالعه نهجالبلاغه بدون مراجعه به #تاریخ اصلاً فایدهای ندارد، مگر خطبههای توحیدیِ نهجالبلاغه، که البته همان هم بینیاز به مطالعه تاریخ نیست؛ یعنی گاهی امام جواب کسی را میدهند که لازم است آن شخص را بشناسیم.
👈یکی از رموز موفقیت #شرح_ابنابیالحدید مراجعه وسیع او به تاریخ است.
همانطور که میدانید سال ۳۷ هجری در جنگ صفین، نبردی که بین دو سپاه امام و معاویه درگرفت، به جایی رسید که قرآنها را بر سر نیزه کردند و امام علیهالسلام مجبور به پذیرش آتش بس شدند. بعد از آن قرار شد از هر دو طرف فردی انتخاب شود و مشکل را حل کنند، و این در حالی بود که خودِ پذیرش انتخاب هم بر امام #تحمیل بود.
🏷 در اینجا لازم است اشارهای داشته باشیم به نامههایی که امام در نهجالبلاغه به معاویه نوشتهاند.
در جایی امام خطاب به معاویه میفرمایند: تو چه میگویی؟!
کسانی که با خلیفه اول و دوم بیعت کردند، با من هم بیعت کردهاند. یعنی اگر قائل به خدا و رسول و توصیههای آنها هم نباشی، خلیفه اول و دوم را که قبول داشتی و خودت از سوی خلیفه دوم منصوب شدی! همان کسانی که در مدینه با خلفاء پیش از من بیعت کردند، به اصرار با من هم بیعت کردند. مشروعیت حکومت امام هیچ وجهی هم که نداشته باشد، همین کافی بود که جای هیچ تردیدی برای کسی باقی نماند. بنابراین اگر کسی مقابل این حکومت هم بایستد، یاغی، طاغی و منحرف است. فلذا امام یک روز هم راضی نبودند معاویه در شام باقی بماند، چون حق حاکم این است که هریک از استانداران خودش را عزل و نصب کند. معاویه در حکم یک استاندار و تحت حکومت امیرالمؤمنین بود، چون شام یکی از استانهای کشور پهناور اسلامی به شما میرفت. حال آمده مقابل رئیس حکومت قرار گرفته و مدعی تحویل قاتلین عثمان است! یکی نبود به او بگوید اصلاً تو چه کاره هستی که امام بخواهند قاتلین عثمان را تحویل تو بدهند؟!
مگر معاویه ولیِّ دَم (از بستگان) عثمان بود؟!
اگر کسی پدر یا پسرش به عنوان ولیّ دَم نباشند، بر عهده امام مسلمین است که اگر بیگناه کشته شده، برایش تقاضای قصاص نماید.
به هرحال این جنگ به آنجا رسید که امام مجبور شدند حکمیت را بپذیرند.
قرار شد از هر دو طرف یک نفر به عنوان حَکَم انتخاب شود. پیشنهاد معاویه در ابتدا عمروعاص بود، چرا که اینها با همدیگر بسته بودند.
این نکته را هم یادآوری کنیم که چرا عمرو عاص اینگونه معاویه را حمایت و برای او فداکاری میکرد، کما اینکه پیشنهاد برسرنیزه کردن قرآنها هم از سوی عمروعاص بود.
👈 البته قبلاً گفته شد که این نوآوریِ عمروعاص نبود و پیش از آن هم اتفاق افتاده بوده است.
اما ماجرای ارادت عمروعاص به معاویه از این قرار بود که وقتی معاویه به دنبال عمروعاص فرستاد و او را برای همکاری به شام دعوت کرد، عمروعاص گفت من برای تو مجانی کار نمیکنم.
معاویه پرسید چه میخواهی؟
گفت: حکومت مصر! (مصر یک کشور پهناور بود)
یعنی من در صورتی علیه علیبنابیطالب با تو همکاری میکنم که اگر موفق شدی، حکومت مصر را به من واگذار کنی.
ابتدا معاویه نمیپذیرفت!
عمرو عاص برایش شعری گفت :
معاوی لا اعطيك ديني و كم انل
به دنيا فانظرن كيف تعمل
فان تعطني مصرا فاربح بصفقة
تجازي به شيخا تضر و تنفع
ترجمه: معاویه من دین خود را به تو نمیدهم، در صورتی که در برابر آن به دنیا نرسم. ببین چه کار میخواهی بکنی؟!
اگر حکومت مصر را به من بدهی این معامله خوبیست که با مردی انجام میدهی که دنبال سود و زیان خود است.
یعنی بالأخره باید برای من هم سودی داشته باشد.
معاویه که به عمروعاص نیاز داشت، چارهای ندید جز اینکه بپذیرد.
#شوقمعرفت۱ / خ۱۲۵ / مقدمه
🌴🌴🌴