•|عشق بزرگتر|•
#یک_فرمول_تربیتی (قسمت اول)
♢•جوانى را سراغ داشتم . . .
سخت وابستهى لباس و قيافهاش بود،
حتى وسواسى داشت كه پارچهاش
از كجا باشد و دوختش از فلان
و مدلش از بهمان.....
♢•براى دوستى با او همين بس بود كه
از لباسش و اتويش و قيافهاش . . .
تحسين كنى و يا از طرز تهيهى آن
چيزى بپرسى . . .
♢•او عاشق ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود
و به اين خاطر از خيلىها بريده بود...
تا اين كه عشقى بزرگتر در دلش ريخت
و با دخترى آشنا شد . . .
با هم سفرى کردند و در راه تصادفى [شد]
♢•جوانک در آن لحظهى بحرانى
از رنجهاى خودش فارغ بود؛
خودش را فراموش كرده بود؛
بــه محبوبهاش مىانديشيد ؛
و سخت به او مشغول بود . . .
او به خاطر پانسمان محبوبش
به راحتى لباسهايش را پاره مىكرد
و زخمها را مىبست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده !
⇦•"هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد
عشقهاى كوچكتر نردبان آن خواهند بود"
🟧🟨 قسمت دوم 👇🏽
https://eitaa.com/non_valghalam/76
📚 مسئولیت و سازندگی | ص ۴۱
📝 استاد علی صفایی حائری
✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳