eitaa logo
°°|••نَـحـنُ الْـحُـسَـیـنـیـون°°|••
364 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
554 ویدیو
35 فایل
🌱بِـسـمِـ رّبِـِ الـحُـسَـیـنــ♡ +مـا ایـن دلِ عـاشـق را؛ در راهِ تُـو آمـاجِ بـلـا ڪـردیـمـ...! #حُـبُـ‌الـحُـسَـیـنـ‌هُـویَـتُـنـا❣
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 | ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺟنگـ ــ ﻫﻤﻴشه ﺣﻤﻴﺪ ﺗﻮ ﻛﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩ. ﺗﺎ ﺣﻤﻴﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﺑﻴﺮﻭنـ ـ من اصلا ﺗﺤﻤﻞ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘمـ😣ـ ﻣﻌﻤﻮلا ﻣﻲ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ می ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺣﻤﻴﺪ ﻭقتے ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻪ مدتی ﺍﺯ ڪﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ می ﮔﺸتـ ــ ﺧﺐ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﻣﻦ ﻛﺠﺎمــ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺯﻧﮓ ﻣﻲ ﺯﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻦ می ﮔﺸتـ ــ ﻣﻲ ﮔﻔﺘﻦ "ﺣﻤﻴﺪ ﺑﺎﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ ..."😅😉 ﺣﻤﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﻳﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺧﻮﺑے ﺍﺯﻡ ﮔﺮﻓتــ👇 ﺍﻭﻥ ﻣﻨﻮ ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺩﻭ - ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ... ولے ﻣﻦ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ که ...💔 🌷 🕊 @nahnollhusseinyon 🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
°|🌹🍃🌹|° | قهربودیم درحال نمازخواندن بود... نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم... کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من باز باهاش قهربودم!! کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کردوگفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیا مات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید:عاشقمی؟؟؟😃 سکوت کردم... گفت:عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند...😔 " دوباره بالبخند پرسید:عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟😁 گفتم:نـــــــه!! گفت:"تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری...😉 که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..."😌 زدم زیرخنده و روبروش نشستم... دیگر نتوانستم بهش نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه برام...😌 بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی... 🌷 🕊 http://eitaa.com/joinchat/129761293C18ecdf27ee