eitaa logo
شبکه امامت پابدانا | 🇮🇷
623 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
153 فایل
#امام_جمعه_انقلابی🇮🇷✌🏻 #یاور_رهبر ـــ ـ تلاش برای بیانِ تڪّھ‌اے از کھکشان‌ِ ولایَت،توسطِ نماینده ولیِّ فقیه برای آنان ڪھ در تڪاپویِ فهمِ نوایِ ربّنـا و حڪمتِ ندایِ نینَـوا هستند‌. ــ و آیدی جهت بیان انتقاد و پیشنهاد.. https://eitaa.com/Najmaldini
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 | صورت‌های بهشتی 🔹زهرا مصطفوی روایت می‌کند: ‌‏امام بارها به من می‌گفتند:‏ «اینکه می‌گویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قدر جلوی پای مادر‌‎ ‌‏صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد.» 📝برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(ره)، جلد۱، صفحه ۲۳ 🇮🇷✌🏻 🌐روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد نماز جمعه طغرالجرد 🆔ایتا👇🏻 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🍃 | مرا دل نگران کردی 🔸مرضیه حدیدچی (دباغ) روایت می‌کند: در همان ایامی که در فرانسه بودیم روزی خانم به منزل یکی از فامیل‌هایشان به مهمانی‌‎ ‌‏رفتند، اما موقع برگشتن، دو ساعت از وقتی که به حضرت امام گفته بودند که‌‎ ‌‏برمی‌گردند، دیرتر شده بود و هنوز برنگشته بودند. امام که همۀ کارهایشان را با ساعت و‌‎ ‌‏دقیقه تنظیم می‌کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟»‌‎ ‌‏دفعۀ سوم فرمودند: «نگران شده‌ام، شما نمی‌توانید وسیله‌ای پیدا کنید که تماس‌‎ ‌‏بگیریم؟» تا اینکه خانم تشریف آوردند، اما وقتی خانم آمدند با یک محبت خاصی‌‎ ‌‏روبروی خانم نشستند و فقط گفتند: «مرا دل نگران کردی»!‌‎ 📚 برداشت‌هایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۷۰ 🇮🇷✌🏻 🌐روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد نماز جمعه طغرالجرد 🆔ایتا👇🏻 http://eitaa.com/najm_aldini_ir
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🌺 تو ظهور را درک خواهی کرد... پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و به‌تدریج به بدن تزریق می‌شد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند. این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» (منبع: کانال حائری شیرازی) 🏴 | http://eitaa.com/najm_aldini_ir