🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 دیدار با امام زمان...
🔸 شب و روز تنها آرزویش این بود که امام زمان را ببیند.
اما یک جمله از آیت الله بهجت او را به فکر فرو برد:
«آنها که مشتاق دیدار امام زمان هستند، ببینند با قرآن چگونه رفتار کردهاند.»
سرش را پایین انداخت. آخرین باری که نگاهش به صفحات قرآن افتاده بود، رمضان پارسال بود!
🔹 كان مشتاق إلى لقاء إمام زمانه دائما
لكن يوما مِن أيام سمع مِن الشيخ بهجت جملة جعلته يفكّر:
« هؤلاء المشتاقین لرؤیة إمام زمانهم، فليرون كيف يتعاملون مع القرأن»
طأطأ رأسه خجلا لأنّ آخر مرّة رأت عينه المصحف الشريف كان في شهر رمضان الماضي.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 موسیقی...
🚘 پشت چراغ قرمز ترمز کرد.
نوشتهٔ پشت شیشه ماشینش، نظرم را جلب کرد: فدایی امام زمان...
اما صدای موسیقی داخل ماشینش، چیز دیگری میگفت!
✍️ توقّف عند إشارة الحمراء؛
لفّت نظري جملة مكتوبة على سيّارته: فدائي الإمام الزمان...
لكن صوت الأغنية اللى كان يأتي مِن سيارته کان یقول شیئا آخر.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
أیضا هو کان یعتبر نفسه مِن المنتظرين!
https://eitaa.com/joinchat/2855273059C93688dba61
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 دعای آخر جلسه...
📖 سخنران، آخر جلسه، اینگونه دعا کرد: خدایا! به جان امام زمان قسمت میدیم...
برای همهچیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت، الا دعا برای فرجش! که باز یادش رفت، مثل روزهای دیگر، مثل مراسمات دیگر...
✍️ آخر المجلس رفع الخطيب يديه للدعاء:
إلهي! بالحجة بن الحسن...
و دَعا لكلّ شيء و طلب كلّ حاجاته؛ لكن نسى أن يقرأ دعاء الفرج كالأيام الماضية و المجالس الأخرى...
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
کان الخطیب یعتبر نفسه مِن المنتظرين!
#حال_خوب_پرواز
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 سختکوشی...
🔸 در اداره، به سختکوشی معروف بود. برای پیشرفت و رسیدن به ریاست، شب و روز نمیشناخت.
اما وقتی از او خواستند که قدمی برای امام زمان بردارد، وقت نداشت! حتی به اندازهٔ نوشتن یک متن کوتاه!
کارهای مهمتری بود که باید به آنها میرسید!
▫️ کان یُعرف بشخص کادح فی المکتب و بین زملاءه. کان یحاول لیلا و نهارا لیصبح رئيسا فی المکتب و یتطوّر فی حیاته.
لمّا طُلب منه أن يخطو خطوة لإمام زمانه، كان مشغولا! و لم يكن لديه وقت حتى لكتابة نص قصير!
لأن لديه أمور أهم بكثير ليفعله!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
#حال_خوب_پرواز
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 بیتابی...
🔸 برای رفتن به جمکران بیتابی میکرد.
عاشق جمکران بود. پس مرخصی گرفت و با همسرش راهی شد.
وقتی رسید، اشک امانش نداد. دستانش را بالا آورد و برای همهچیز دعا کرد؛ مشکلات مالیاش، فرزندانش، گره در کارش و...
از جمکران برگشت. فقط یک دعا را فراموش کرده بود. همان همیشگی: دعای برای فرج امام زمانش!
🔹 کان مشتاق لزیارة جمكران.
كان يموت شوقا لـجمكران، فأخذ الإجازة و سافر مع زوجته.
عندما وصل الجمكران ما بطلت عيونه مِن الدموع، مدّ يديه إلى السماء بالدعاء. كان يدع لحل مشكلاته المالية، أولاده و عُقد المكاره في حياته و...
رجع مِن السفر لكنّه كالعادة نسى دعاءً واحدا، دعاء لفَرَج صاحب الزمان.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
هو کان مِن الذین یعتبرون أنفسهم مِن المنتظرین!
#حال_خوب_پرواز
من «شوق پرواز»ام اگربال وپرم باشی👇
https://eitaa.com/shogheparvaz_1
🖼 #طرح_مهدوی ؛ #تلنگر
📌 پزشک...
🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه.
زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه میشه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم.
پزشک بیحوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو...
پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج میخواند.
🔹 قال الطبیب: يجب إجراء العملية بأسرع وقت ممكن.
قالت المرأة: لیس عندي مبلغ العملية؛ ممكن تبدأ بالعملية بینما أحاول أحضر المبلغ
أجابها الطبیب: فخذوه إلي المستشفى العام؛ لمعلوماتک هنا مستشفى خاص. إدفع المبلغ بالأول ثم تُبدأ العملية، مع السلامة.
التالي...
صار اللیل و الطبیب قرأ دعاء الفرج عقب صلاته
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
و ايضا الطبيب كان يعتبر نفسه مِن المنتظرين