•`◍⃟🌱☘°○
°
📚| #عبدصالح_خدا عبد صالح خدا
برشـــ✂️ــــے از ڪتاب:
🌀خیلی ها شنیدند تصویب نامه دولت در آن زمان، قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن برای فرد منتخب را حذف کرده است، اما خیلی تعجب نکردند که این چقدر اهمیت دارد.
دلیل هم این بود که با آن که مجلس شورای ملی آن زمان، مجلسی فرمایشی بود، خودشان آن را تشکیل می دادند و فقط نامزدهای مورد قبول خودشان به آن جا می رفتند؛ در واقع انتخاب مردم وجود نداشت و انتصاب بود؛ با وجود این، آن رژیم جرأت نکرد، آن مقررات مربوط به انجمن ها و این مسئله اسلام را در وقتی که مجلس سرپا بود، مطرح کند. ترسیدند منعکس شود، گذاشتند در غیاب مجلس. مجلس را در آن وقت منحل کرده بودند، مجلس نبود.
🌀در محیط در بسته ای آن را تصویب کردند. این نشان می داد که پشت سر این قضیه ، حرف های فراوان و مقاصد زیادی هست. این را کسی نمی فهمید اما، امام این را فهمید و ایستاد.
🌀غیرت دینی او، او را وادار کرد که در این مسئله پیش قدم شود و مبارزه برای این زاویه علی الظاهر کوچک ضد اسلامی را شروع کند و این کار را هم کرد. ۷۸/۳/۱۴
ص۴۱
◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
#نمکتاب
#جوان
╭┅──────┅╮
📚 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟📸✨
💌| #ارسالی_مخاطبین
🗳| #انتخابات
🤩| پازل تاظهور
+بزودی منتظر قرعه کشی ما باشید😉
⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
📸 #عکسنوشته
📚 عکسنوشته امام رئوف
📘 #امام_رئوف
══✼ نَـمَـڪْــتـٰابـــْـ ✼══
✍️ یک وقتهایی، یک جاهایی ... ♡
══✼ namaktab.ir ✼══
╭┅──────┅╮
🗓 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯
📚نیایش ها
✍️..... شهید مصطفے چمران
🍃🌹دلم گرفت، روحم پژمرد، صبر و طاقتم به سر آمد.
🍃🌹 از گذشتہها شرمندهام و از آیندهها بیمناڪ.
🍃🌹 تنها تسلے من آب دیده است؛ اشڪے که تقدیم تو مےڪنم؛
🍃🌹 آبے که با آن دل خود را شست و شو مے دهم و با این وسیله غم هاے درونے خود را تسکین مے بخشم،
🍃🌹از آتش درونے خود مےڪاهم و براے لحظہ اے آرامش ضمیر مے یابم.
◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
♡ #چمران
❀ #نیایشها
✥ #معرفی_کتاب
❀#جوان
༺🦋 @namaktab_ir
AUD-20210604-WA0004.mp3
4.8M
┄┄┅┅┅✨🌺✨┅┅┅┄┄
°
.
.
🌿🦋ـحرمٺ رو
این مردم
مثݪ رویا
مےبیننツ
#امام_رضا علیه السلام
🍃🌸( @namaktab_ir )🌸🍃
📚نام کتاب: #مسافر_شهر_طوس
مسافر شهر طوس
👶#کودک ۹تا ۱۱ سال
🔖#کودک_اهل_بیت
✨معرفی✨
🌺📕گاهی شنیدن داستانهای تکراری از زاویه و نگاهی دیگر دلنشینی و زیبایی خاص خودش را دارد.
🕊📕این کتاب داستانِ آشنایِ سفر امام رئوف به ایران است که از زبان پرنده ای کوچک بخش هایی ازین اتفاق روایت شده است.
برگی از کتاب☘
🦅📕پرنده شکاری لحظه به لحظه به او نزدیک تر می شد. پا قرمزی پشت سرش را نگاه کرد. با دیدن چنگال های تیز پرنده شکاری سرعتش را بیشتر کرد.
🌴📕 نزدیک مدینه دره کوچکی پر از درختان خرما قرار داشت. وقتی بالای دره رسید، ناگهان چنگال های پرنده شکاری در پشتش فرو رفت…
🧔🏿📕آن شب مرد سیاهپوست در ایوان خانه مشغول صحبت با همسرش بود. پاقرمزی صدای آن ها را می شنید. مرد گفت: امام رضا فردا صبح عازم مرو می شود. باید با ایشان بروم.
👩🏻📕زن گفت: من هم می آیم!
مرد جواب داد: امام به تنهایی می رود. هیچ کدام از اعضای خانواده اش را به همراه نمی برد، بنابراین تو هم نمی توانی بیایی.
🌄📕پا قرمزی تا صبح خوابش نبرد. خیلی فکر کرد
◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
🌸 #امام_رضا علیه السلام🌸
╭┅──────┅╮
👶 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯