eitaa logo
تصحیح قرائت نماز
99 دنبال‌کننده
137 عکس
105 ویدیو
6 فایل
قابل استفاده برای دانش آموزانی که به سن تکلیف رسیده اند و همه مکلفین قابل استفاده برای مبلغین و معلمین ارجمند #کپی از مطالب کانال #آزاد است ارتباط با ادمین @namaz_19
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🍬 فواید تسبیح تربت امام حسین 🍬 🏵 عليه السلام‏ و قَد سُئِلَ عَنِ استِعمالِ التُّربَتَينِ مِن طينِ قَبرِ حَمزَةَ و قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام وَ التَّفاضُلِ بَينَهُما: السُّبحَةُ الَّتي هِيَ مِن طينِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام تُسَبِّحُ بِيَدِ الرَّجُلِ مِن غَيرِ أن يُسَبِّحَ. 🏵 عليه السلام‏ در پاسخ به پرسش از به کار بردن ساخته شده از تربت و تربت عليه السلام و فرق ميان آن دو: تسبيحى که از گِل قبر حسين عليه السلام باشد، خود، در دست انسان، تسبيح مى ‏گويد، بدون آن که شخص، تسبيح بگويد. 📚 بحار الأنوار ، ج ۱۰۱ ص ۱۳۳. 💠 عليه السلام: مَن أدارَ الطّينَ مِنَ التُّربَةِ فَقالَ: «سُبحانَ اللّهِ، وَ الحَمدُ للّهِ، و لا إلهَ إلَا اللّهُ، وَ اللّهُ أکبَرُ» مَعَ کلِّ حَبَّةٍ مِنها، کتَبَ اللّهُ لَهُ بِها سِتَّةَ آلافِ حَسَنَةٍ، و مَحا عَنهُ سِتَّةَ آلافِ سَيِّئَةٍ، و رَفَعَ لَهُ سِتَّةَ آلافِ دَرَجَةٍ، و أثبَتَ لَهُ مِنَ الشَّفاعَةِ مِثلَها. 💠 عليه السلام: هر کس تسبيح تربت [حسين عليه السلام‏] را بچرخاند و بگويد: «سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا إلهَ إلَا اللّهُ، و اللّهُ أکبَر؛ پاکا خدا، و ستايش، خداى را، و معبودى جز خدا نيست، و خدا، بزرگ‏تر است!»، با [گفتن‏] هر دانه ‏اى از آن، خداوند، شش هزار نيکى برايش مى‏ نويسد و شش هزار بدى را از او پاک کند و شش هزار درجه او را بالا مى ‏بَرد، و همين اندازه برايش شفاعت ثبت مى‏ کند. 📚 بحار الأنوار ، ج ۱۰۱ ، ص ۱۳۳.
💌 تو برای باش خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود!👌 ✍آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم.وقت نماز شد. کاروان‌دار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگه‌دار می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. دار گفت: بی‌بی! دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم.آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت:نه! می‌خواهم نماز بخوانم. کاروان‌دار گفت:نه مادر.الان نگه نمی‌دارم. مادرم گفت:نگه‌دار. کاروان دار گفت:اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم. مادرم گفت:بگذار و برو. من و مادرم شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت، گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. کنار جاده ایستاد و گفت:بی‌بی کجا می‌روی؟ مادرم گفت: . او گفت:ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت:من پهلوی مرد نمی نشینم. سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است.بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است... ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و می‌گفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم... اگر انسان شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت،بيمه مى‌شود و خداوند تمام امور اورا و كفالت مى‌كند. 🌼«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟