فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم همه منتظر مداح بودند. یک نفر،جوان هفده هجده ساله ای را نشان داد وگفت:مداح آمد... بلند شد ورفت به استقبالش. بعد ازمراسم هم خودش بدرقه اش کرد؛ مثل یک مداح پرآوازه؛ مثل یک میهمان ویژه. .

فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم جلوی در می نشست. به احترام هر کس که وارد مجلس روضه می شد، می ایستاد. جوانی که معلول ذهنی حرکتی بود،با کفش پاره و لباس کهنه وارد مجلس شد. جلوی پای او هم مثل دیگران بلند شد، سلام کرد وخوشامد گفت. بعد هم با احترام او را بغل کرد،بوسید ویک گوشه نشاند.

فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم در اوج در گیری های سوریه با داعش، خودش را به مراسم تاسوعا وعاشورای روستا رساند. گفتم:ما که اینجا بودیم وانجام وظیفه می کردیم؛شماچرا در این شرایط آمدید؟ گفت:«این روضه ها،بخشی از جنگ با دشمن است.»

فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم ضد انقلاب شایعه کرده بودند،فرمانده لشکر از ترس یک تونل زیر خانه اش ساخته که بتواند فرار کند. خاک های جلوی خانه را دیده بودند. گفته بود،زیرزمین را طوری بسازیم که بشود داخلش روضه خوانی برگزار کرد. خودش هم هر وقت می آمد آنجا، دست بنّا را می بوسید که دارد حسینیه می سازد.

فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم روضه که تمام شد،غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کن. می گفت:«افتخارم این است خادم روضه ی حضرت زهرا(س) باشم. #فاطمیه

فقط برای خدا #قهرمان #حاج_قاسم از اینکه مردم می گفتند«روضه خانه حاج قاسم» ناراحت بود. گفت بهتر است اسمی روی این مکان بگذاریم که به آن شناخته شود. خانه اش را وقف کرد ونامش را گذاشت بیت الزهرا(س) تا دیگر اسمی از خودش نباشد.