◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
کلاس هاے ما پشت میز و صندلی نبود ، بچه ها روی زمین را ترجیح می دادند...
براے امتحانات هم ستونی روی زمین مینشستیم🍃
گاهی سر جلسه امتحان میخواستم شیطنت بکنم اما مصطفے میگفت:
"ما در حوزه چیزی به نام تقلب نداریم!💯 و عبا را میکشید روی سرش و چیزی حدود چهل دقیقه مینشست و مینوشت."
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی هم حجره ای و دوست شهید در حوزه
#سرباز_آقا
#خاطره_شهید
خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد. وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه ، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد....
میپرسیدم :چی شده باز؟
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد...
⃟#شهید_مصطفے_صدرزاده ♡
•┈••••✾🕊••✾•••┈•
@ba_shohada313
•┈••••✾🕊••✾•••┈•
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـعـرفـی شـهـــدا
شهید علی تجلائی
ولادت :١٣٣٨/۰۵/۰۵ تبریز
مسئول طرح و عملیات قرار گاه خاتم سپاه
شهادت : ۱۳۶۳/١٢/٢۵
عملیات بدر _هودرالعظیم منطقه القرنه
مزار: بی نشان
مزار نمادین :گلزار شهدای بقائیه مارا الان تبریز
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
پیش از مراسم خیال می کرد به سادگی حرفش را خواهد گفت. اما وقت داشت می گذشت و خطبه عقد در حال آغاز بود. دل به دریا زد و گفت:
شنیده ام عروس در مجلس عقد هر دعایی بکند اجابت می شود. اگر تو هم به من علاقه داری و خوشبختی مرا می خواهی دعا کن که شهید شوم! عروس هنگامی که داشت خطبه خوانده می شد. از خداوند برای علی و خودش شهادت خواست آنوقت با چشمانی پر اشک علی را نگاه کرد . علی از طرز نگاه او فهمید که دعای خیر درباره اش انجام گرفته است.
🌼#شهید_علی_تجلایی
•┈••••✾🕊••✾•••┈•
@ba_shohada313
•┈••••✾🕊••✾•••┈•