یک #تجربۀ جالب از نحوه #دعوت_به_نماز
✍ بزرگواری تعریف میکرد:
داشتیم با فرزندم توپ بازی میکردیم. وسط اوج و کیف بازی صدای اذان آمد.
گفتم: «بقیۀ بازی بعد از نماز».
بلند که شدم، فرزندم اصرار کرد که بمانم و بازی کنم. به او گفتم: «خدا دوست داره من الآن بلند شم»
فرزندم گفت: «من دوست دارم با من بازی کنی»
گفتم: «من هم دوست دارم بازی کنم، اما چون خدا را خیلی دوست دارم، باید اول به حرف او گوش کنم، بعد بازی کنم»
فرزندم گفت: «مگر من را دوست نداری؟»
گفتم: «چرا، اتفاقاً خیلی دوستت دارم و این دوست داشتن را هم خدا تو قلبم گذاشته. برای تشکر از او باید به حرفش گوش کنیم.
یک #تجربۀ جالب از نحوه #دعوت_به_نماز
✍ بزرگواری تعریف میکرد:
داشتیم با فرزندم توپ بازی میکردیم. وسط اوج و کیف بازی صدای اذان آمد.
گفتم: «بقیۀ بازی بعد از نماز».
بلند که شدم، فرزندم اصرار کرد که بمانم و بازی کنم. به او گفتم: «خدا دوست داره من الآن بلند شم»
فرزندم گفت: «من دوست دارم با من بازی کنی»
گفتم: «من هم دوست دارم بازی کنم، اما چون خدا را خیلی دوست دارم، باید اول به حرف او گوش کنم، بعد بازی کنم»
فرزندم گفت: «مگر من را دوست نداری؟»
گفتم: «چرا، اتفاقاً خیلی دوستت دارم و این دوست داشتن را هم خدا تو قلبم گذاشته. برای تشکر از او باید به حرفش گوش کنیم.
❌شاه بیت سخنان امروز رهبر انقلاب اینجا بود:
مذاکره با آمریکا #هوشمندانه، #عاقلانه و #شرافتمندانه نیست وهیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ دلیل؟ #تجربه!
ما در دهه ۹۰ حدود دو سال با آمریکا وچندکشور مذاکره کردیم، معاهدهای تشکیل شد، اما آمریکاییها به همان معاهده عمل نکردند و هم شخصی که سر کار است آن را پاره کرد و عمل نکرد.
🎁 @namazemahboob
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
برکت دعوت به نماز
☀️ نزدیک ظهر بود که تلفنم به صدا در آمد. همسرم بودند و گفتند: صبح فراموش کردم که بگویم امشب به یک ماموریت دو روزه خواهم رفت.
(ماموریت جز لاینفک زندگی ایشان است.) آنشب را بدون همسرم سپری کردیم.
🌅 صبح هنگام ورود به مدرسه با یکی از مادران مواجه شدم. پس از سلام و علیک، ایشان گفتند ما هر شب بعد از نماز، در خانه به شما و خانوادتان دعا می کنیم.
😊 من تشکر کردم، لبخندی زدم و پرسیدم چطور؟ ایشان گفتند دخترم، زهرا هر شب با تسبیحی که سال گذشته (کلاس اول) به او داده اید، بعد از اینکه نماز می خواند، یک دور تسبیح برای سلامتی شما و خانوادتان می فرستد. سپس با لبخند گفتند شاید باور نکنید، این کار را هر شب انجام می دهد...
فردا شب، همسرم از ماموریت برگشتند.
بعد از ساعتی استراحت، در حالیکه هنوز ترس در چهره و صدای ایشان مشاهده می شد، گفتند دیشب، خداوند ما را از یک تصادف و مرگ حتمی نجات داد.
راننده که قصد سبقت گرفتن از ماشین کناری را داشت، بعد از سبقت با کامیونی که از روبرو می آمد مواجه شد و چون چاره ای نداشت، به حرکت خود ادامه داد. در یک لحظه گفتم: دیگر تمام شد. اما به طور معجزه آسا، کامیون در چند متری ما خود را به کنار جاده کشاند و توانستیم از بین ماشین کناری و کامیون رد شویم. نفس در سینه هر 4 نفره مان حبس شده بود. همسرم سکوت کردند، انگار دوباره نفس در سینه شان حبس شد.
📿 صدای مادر زهرا در گوشم پیچید: دختر من هر شب برای سلامتی شما و خانوادتان بعد از نماز تسبیح صلوات میفرستد.
#تجربه
🎁 @namazemahboob
༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄