✨﷽✨
🔰پيامبراكرم (صلّي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايند:
من أنظر معسرا و وضع عنه أظلّه اللَّه تحت ظلّ عرشه يوم لا ظلّ إلّا ظلّه
💬هر كه تنگدستى را مهلت دهد و بار او را سبك كند خداوند روزى كه سايه اى جز سايه او نيست، وى را به سايه عرش خويش در آورد.
📚نهج الفصاحه
Ⓜ️ @namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 شهیدی که برات شهادتش را در آخرین حضورش در پیاده روی اربعین گرفت!
📹 فیلم #بغض و #اشک شهید سردار #همدانی در آخرین حضورش در پیاده روی اربعین
🌷به مناسبت سالگرد شهادت شهید همدانی
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
👌فوق العاده #تأثیرگذار
🔻روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی با #عجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...
🔶با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو میگرفت و همه #آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
🔻به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟....
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم #دیدم داشتی نماز می خواندی...!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من #یاغی نیستم، همین!
📌این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از #احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم...
✅خدایا ما خودمون هم میدونیم که عبادتی در شأن خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
👈خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال #جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
#گام_به_گام_باکاروان_حسینی
#گزارشگر_قافله
🏴امروز سی ام محرم الحرام است. آیا می دانید تقریبا در چنین روزی، کاروان اسرا و سرهای مقدس کربلا به کدام منزلگاهی رسیدند و چه اتفاقی افتاد؟
⛺️منزلگاه بَلعَبک
همان طور که در قسمت قبل گفته شد در بلعبک مردم به استقبال سربازان ابن زیاد آمدند و به اهل بیت توهین کردند.
وقتی حضرت ام کلثوم آن جملات را بیان کرد، امام زین العابدین علیهالسلام، زمانی که این کلمات را از عمه ی خود شنید، گریست و فرمود:
و هو الزمان فلا تفنی عجائبه
من الکرام و ما تهدی مصائبه
یا لیت شعری الی کم ذا تجاذبنا
فنونه و ترانا لم نجاذبه
یسری بنا فوق اقتاب بلا وطا
و سائق العیس یحمی عنه غاربه
کاننا من اساری الروم بینهم
کان ما قاله المختار کاذبه
کفرتم برسول الله و یحکم
فکنتم مثل ما ضلت مذاهبه
این، همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش میدانستم که مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند و میبینی که ما او را به خود نمیکشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت میکنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شما به گم کرده راهی میمانید که راهها را نمیشناسد.
📖منابع:
۱. معجم البلدان ۲. مدینة المعاجز۳. معالی السبطین۴. مقتل الحسین (ع) عبدالرزاق مقرم۵. مقتل ابی مخفف ۶. اللهوف ۷. بحارالانوار ۸. الارشاد ۹. آینه در کربلاست ۱۰. کامل بهایی
#لطفا_نشردهید
@namazi_313
🏴 امام حسین علیهالسلام :
▪️پنج خصلت است که در هر کس نباشد ، بهرهی چندانی در او نیست :
❶ خرد
❷ دین
❸ ادب
❹ حیا
❺ اخلاق نیکو
حیاة الامام الحسین (ع) ج 1 ص 181
#مُـبلِغِ_مَجــٰازے
@namazi_313
۳۰ محرّم ، در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. ❶
ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت :
دیدی غلبه با کیست ؟
حضرت فرمودند :
اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. ❷
📚 منابع :
❶ قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 336.
❷ بحار الأنوار : ج 45، ص 177.
@namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجــٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت1⃣5⃣ بار ديگر صدا در صحرا مى پيچد
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت2⃣5⃣
واى بر من! سخن برادرم بوى رفتن مى دهد. صداى ناله و گريه زينب(س) بلند مى شود. او تاب شنيدن اين سخن را ندارد. پس با شتاب به سوى برادر مى آيد:
ــ كاش اين ساعت را نمى ديدم. بعد از مرگ مادر و پدر و برادرم حسن(ع)، دلم به تو مأنوس بود، اى حسين!278
ــ خواهرم! صبر داشته باش. ما بايد در راه خدا صبر كنيم و اكنون نيز، چاره ديگرى نداريم.
ــ برادر! يعنى بايد خود را براى ديدن داغ تو آماده كنم، امّا قلب من طاقت ندارد.
و زينب(س) بى هوش بر زمين مى افتد و صداى شيون و ناله زنان بلند مى شود.279
امام خواهر را در آغوش مى گيرد. زينب آرام آرام چشمان خود را باز مى كند و گرمى دست مهربان برادر را احساس مى كند.
امام با خواهر سخن مى گويد: "خواهرم! سرانجام همه مرگ است. مگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از من بهتر نبود، ديدى كه چگونه اين دنيا را وداع گفت. پدر و مادر و برادرم حسن، همه رفتند. مرگ سرنوشت همه انسان هاست. خواهرم ما بايد در راه خدا صبر داشته باشيم".
زينب(س) آرام شده است و اكنون به سخنان برادر گوش مى دهد: "خواهرم! تو را سوگند مى دهم كه در مصيبت من بى تابى نكنى و صورت نخراشى".280
نگاه زينب(س) به نگاه امام دوخته شده و در اين فكر است كه چگونه خواهد توانست خواسته برادر را عملى سازد.
اى زينب! برخيز، تو در آغاز راه هستى. تو بايد پيام برادر را به تمام دنيا برسانى. همسفرِ تو در اين سفر، صبر است و تاريخ فرياد مى زند كه خدا به تو صبرى زيبا داده است.
خبرى در خيمه ها مى پيچد. همه با عجله سجّاده هاى نماز خود را جمع مى كنند و به سوى خيمه خورشيد مى شتابند. امام ياران خود را طلبيده است.
بيا من و تو هم به خيمه امام برويم تا ببينيم چه خبر شده است و چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟
چه خيمه باصفايى! بوى بهشت به مشام جان مى رسد. ديدار شمع و پروانه هاست! همه به امام نگاه مى كنند و در اين فكراند كه امام چه دستورى دارد تا با جان پذيرا شوند. آيا خطرى اردوگاه حق را تهديد مى كند؟
امام از جاى خود برمى خيزد. نگاهى به ياران خود كرده و مى فرمايد: "من خداى مهربان را ستايش مى كنم و در همه شادى ها و غم ها او را شكر مى گويم. خدايا! تو را شكر مى كنم كه به ما فهم و بصيرت بخشيدى و ما را از اهل ايمان قرار دادى".281
امام براى لحظه اى سكوت مى كند. همه منتظرند تا امام سخن خود را ادامه دهد:
"ياران خوبم! من يارانى به خوبى و وفادارى شما نمى شناسم. بدانيد كه ما فقط امشب را مهلت داريم و فردا روز جنگ است. من به همه شما اجازه مى دهم تا از اين صحرا برويد. من بيعت خود را از شما برداشتم، برويد، هيچ چيز مانع رفتن شما نيست. اينك شب است و تاريكى! اين پرده سياه شب را غنيمت بشماريد و از اين جا برويد و مرا تنها گذاريد".282
با پايان يافتن سخن امام غوغايى به پا مى شود. هيچ كس گمان نمى كرد كه امام بخواهد اين سخنان را به ياران خود بگويد.
نگاه كن! همه، گريه مى كنند. اى حسين! چقدر آقا و بزرگوارى!
چرا مى خواهى تنها شوى؟ چرا مى خواهى جان ما را نجات دهى؟
آتشى در جان ها افتاده است. اشك است و گريه هاى بى تاب و شانه هاى لرزان! كجا برويم؟ چگونه كربلا را رها كنيم؟
وقتى حسين اين جاست، بهشت اين جاست، ما كجا برويم؟!
* * *
فضاى خيمه پر از گريه است. اشك به هيچ كس امان نمى دهد و بوى عطر وفادارى همه را مدهوش كرده است.
عبّاس برمى خيزد. صدايش مى لرزد و گويى خيلى گريه كرده است.
او مى گويد: "خدا آن روز را نياورد كه ما زنده باشيم و تو در ميان ما نباشى".283
ديگر بار گريه به عبّاس فرصت نمى دهد. با گريه عبّاس، صداى گريه همه بلند مى شود.284
امام نيز، آرام آرام گريه مى كند و در حق برادر دعا مى كند. سخنان عبّاس به دل همه آتش غيرت زد.
فرزندان عقيل از جا برخاستند و گفتند: "پناه به خدا مى بريم، از اينكه تو را تنها گذاريم".285
مسلم بن عَوْسجه نيز، مى ايستد و با اعتقادى راسخ مى گويد: "به خدا قسم، اگر هفتاد بار زنده شوم و در راه تو كشته شوم و دشمنانت بدن مرا بسوزانند، هرگز از تو جدا نمى شوم و در راه تو جان خويش را فدا مى كنم، امّا چه كنم كه يك جان بيشتر ندارم".286
زُهير از انتهاى مجلس با صداى لرزان فرياد مى زند: "به خدا دوست داشتم در راه تو كشته شوم و ديگر بار زنده شوم و بار ديگر كشته شوم و هزار بار بلاگردانِ وجود تو باشم".287
#ادامه_دارد....
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
http://eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجــٰازے
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
#گام_به_گام_باکاروان_حسینی
#گزارشگر_قافله
🏴امروز اول ماه صفر است. آیا می دانید در چنین روزی، کاروان اسرا و سرهای مقدس کربلا به کدام منزلگاهی رسیدند و چه اتفاقی افتاد؟
⛺️منزلگاه شهر شام
بعد چندین روز اسارات و گذر از شهرهای مختلف، به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به شام آوردند. چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود:
ما را از دروازهای وارد کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.
اما شمر ملعون کاملا بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را از دروازه ساعات - که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، قرار داد.
در بعضی از نقلها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگه داشتند.
📖منابع:
۱. معجم البلدان ۲. مدینة المعاجز۳. معالی السبطین۴. مقتل الحسین (ع) عبدالرزاق مقرم۵. مقتل ابی مخفف ۶. اللهوف ۷. بحارالانوار ۸. الارشاد ۹. آینه در کربلاست ۱۰. کامل بهایی
#لطفا_نشردهید
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجــٰازے