#معرفی_کتاب📚👌
#کتاب_خوب_بخوانیم
📚کتاب #یادت_باشد
به روایت #همسر شهیدمدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
به قلم #محمدرسول_ملاحسنی
انتشارات #شهید_کاظمی
#برشی_از_کتاب👇
گاهی مزارش که میروم اتفاقهای عجیبی میافتدکه زنده بودنش را حس میکنم،یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت : " خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار".
معمولا عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح که از خواب بیدار شدم راهی گلزار شدم.
همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد هق هق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند.کمی که آرام شدگفت : " عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم ، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید،حق نیستید،باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم ، تو اگه به حق باشی از خودت به من یه نشونه میدی." برایش خوابی که دیده بودم تعریف کردم گفتم :" من معمولا غروبها میام اینجا ولی دیشب خود حمیدخواست که من اول صبح بیام سرمزارش" ...
فهمیدم که دست حمیدبرای نشان دادن راه خیلی باز است.
📚"یادت باشد" #عاشقانه_ای_به_سبک_شهدا این بار از زبان همسر شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی که #پاییز او را به هر آنچه بهترین بود و شایستهاش ، رساند.
از سفر #کربلا و زیارت سیدالشهداء که بعد ازخدا #عشق دومش بود و رسیدن به همسری لایق، که آرزوی کودکیاش را محقق کرد تا #مدافع_حرم شدن و چشیدن طعم #شهادت ... همه و همه را در پاییز #فصل_عاشقی به دست آورد.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون
کتاب #یادت_باشد
#عاشقانه_های_یک_شهید_مدافع_حرم
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت0⃣8⃣ سُوَيد در ميان ميدان افتاده
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت1⃣8⃣
من تعجّب مى كنم عمرسعد كه به شيرخواره امام حسين(ع) رحم نكرد و مى خواست نسل امام را از روى زمين بردارد، چگونه مى شود كه از كشتن امام سجّاد(ع) منصرف مى شود؟ اراده خدا اين است كه نسل حضرت زهرا(س) تا روز قيامت باقى بماند.
عمرسعد به گروهى از سربازان خود دستور مى دهد تا در اطراف خيمه هاى نيم سوخته، نگهبانى بدهند و نگذارند ديگر كسى آسيبى به آنها برساند و مواظب باشند تا مبادا كسى فرار كند.
دستور فرمانده كل قوا اعلام مى شود كه ديگر كسى حقّ ندارد به هيچ وجه نزديك اسيران بشود.496
آرامش نسبى در فضاى خيمه ها حاكم مى شود و زنان و كودكان آرام آرام به سوى خيمه هاى نيم سوخته باز مى گردند.
خورشيد روز عاشورا در حال غروب كردن است. به دستور عمرسعد آب در اختيار اسيران قرار مى گيرد.
عمرسعد مى خواهد در صحراى كربلا بماند، چون سپاه كوفه خسته است و توان حركت به سوى كوفه را ندارد. از طرف ديگر ابن زياد منتظر خبر است و بايد خبر پيروزى را به او برسانند.
عمرسعد خُولى را مأمور مى كند تا پيش از حركت سپاه، سرِ امام را براى ابن زياد ببرد. سرِ امام كه پيش از اين بر سر نيزه كرده اند را از بالاى نيزه پايين مى آورند و تحويل خولى مى دهند. او همراه عدّه اى به سوى كوفه پيش مى تازد.
خُولى و همراهان پس از طى مسافتى طولانى و بدون معطّلى، زمانى به كوفه مى رسند كه پاسى از شب گذشته است. او به سوى قصر ابن زياد مى رود، امّا درِ قصر بسته و ابن زياد در خواب خوش است.
او مى خواهد مژدگانى خوبى از ابن زياد بگيرد، پس بايد وقتى بيايد كه ابن زياد سر حال باشد. براى همين، به سوى منزل باز مى گردد تا فردا صبح نزد او بيايد.
ــ درِ خانه ما را مى زنند.
ــ راست مى گويى، به نظر تو كيست كه اين وقت شب به درِ خانه ما آمده است.
اين دو زن نمى دانند كه اكنون شوهرشان، پشت در است. آيا اين دو زن را مى شناسى؟
اينها همسران خولى هستند. يكى به نام "نَوار"، و ديگرى به نام "اَسَديّه" است.
صداى خُولى از پشت در بلند مى شود: "در را باز كنيد كه بسيار خسته ام".
همسران خُولى در را باز مى كنند و او وارد خانه مى شود و تصميم مى گيرد نزد نَوار برود.497
خولى همراه نَوار به سوى اتاق او حركت مى كند. خُولى، سرِ امام را از كيسه اى كه در دست دارد بيرون مى آورد و آن را زير طشتى كه در حياط خانه است، قرار مى دهد و به اتاق مى رود. نَوار براى شوهرش نوشيدنى و غذا مى آورد. بعد از شام، نَوار از خُولى مى پرسد:
ــ خُولى، چه خبر؟ شنيدم تو هم به كربلا رفته بودى؟
ــ تو چه كار به اين كارها دارى. مهم اين است كه با دست پر آمدم، من امشب گنج بزرگى آورده ام.
ــ گنج! راست مى گويى؟
ــ آرى، من سرِ حسين را با خود آورده ام.
ــ واى بر تو! براى من، سرِ پسر پيامبر را به سوغات آوردى. به خدا قسم ديگر با تو زندگى نمى كنم.498
نَوار از اتاق بيرون مى دود و خولى او را صدا مى زند، امّا او جوابى نمى دهد. نَوارمى خواهد براى هميشه از خانه خُولى برود كه ناگهان مى بيند وسط حياطِ خانه، ستونى از نور به سوى آسمان كشيده شده است.
خدايا! اين ستون نور چيست؟
او جلو مى رود. اين نور از آن طشت است. كبوترانى سفيد رنگ دور آن طشت پرواز مى كنند.499
نَوار كنار طشت نورانى مى نشيند و تا صبح بر امام حسين(ع) گريه مى كند.
* * *
صبح روز يازدهم محرّم است. خولى در خانه خود هنوز در خواب است.
ناگهان از خواب بيدار مى شود و نگاهى به بيرون مى كند. آفتاب طلوع كرده است، اى واى، دير شد!
به سرعت لباس هاى خود را مى پوشد و به حياط مى آيد. سر امام را از زير طشت برمى دارد و به سوى قصر ابن زياد حركت مى كند.
او كنار درِ قصر مى ايستد و به نگهبانان مى گويد: "من از كربلا آمده ام و بايد ابن زياد را ببينم".
آرى! امروز ابن زياد عدّه اى از بزرگان كوفه را به قصر دعوت كرده است.
ابن زياد بر روى تخت نشسته است. خولى وارد قصر مى شود و سلام مى كند و مى گويد: "اى ابن زياد! در پاى من طلاى بسيارى بريز كه سر بهترين مرد دنيا را آورده ام".
آن گاه سرِ امام را از كيسه بيرون مى آورد و پيش ابن زياد مى گذارد. ابن زياد از سخن او برآشفته مى شود، كه چه شده است كه او از حسين اين گونه تعريف مى كند.
خولى براى اينکه جایزه بیشتری بگیرد این گونه سخن گفت ، اما غافل از آنکه این سخن ، ابن زیاد را ناراحت می کند و هیچ جایزه ای به وی نمی دهد و او با ناامیدی قصر را ترک می کتد، ـ500
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
#داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق را از کانال #مُـبلِغِ_مَجـٰازے پیگیری کنید.👇
http://eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
🔊سلام آقا که الان رو به روتونم...
▪️روضه شب جمعه
#پیشنهاد_دانلود
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
سلام آقا ،که الان روبه رو تونم
من اینجامُ ، زیارت نامه میخونم حسین جانم
بذار سایه ات همیشه رو سرم باشه
قرار ما شبِ جمعه حرم باشه
شب جمعه است، بازم مادر بد احوالِ
میگه ای وای حسینِ من ،تو گودالِ
امون ای دل بریده شده ،جلوی چشمای مادر
تهِ گودال سه ساعت طول کشید تا سر
بیا زینب ببین که شد چه ها زینب
سرِ شاهُ بریدن از قفا زینب
نیا زینب غم و غربت شروع میشه
بمون خیمه داره غارت شروع میشه
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت1⃣8⃣ من تعجّب مى كنم عمرسعد كه به
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت2⃣8⃣
ابن زياد، سرِ امام را داخل طشتى روبروى خود مى گذارد. آن مرد را مى بينى كه كنار ابن زياد است؟ آيا او را مى شناسى؟ او پيشگو يا همان رَمّال است كه ابن زياد او را استخدام كرده است.
گويى او جادوگرى چيره دست است و چه بسا ابن زياد با استفاده از جادوى او توانسته است مردم كوفه را بفريبد.
گوش كن! او با ابن زياد سخن مى گويد: "قربان! برخيزيد و با پاى خود دهان دشمن را لگد كوب كنيد".
واى بر من! ابن زياد برمى خيزد، من چشم خود را مى بندم.501
در اين هنگام از گوشه مجلس فريادى بلند مى شود: "اى ابن زياد! پاى خود را از روى دهان حسين بردار! من با چشم خود ديدم كه پيامبر همين لب هاى حسين را بوسه مى زد، تو پا بر جاى بوسه پيامبر گذاشته اى".
ابن زياد تعجّب مى كند. كيست كه جرأت كرده با من چنين سخن بگويد؟ او زيد بن اَرْقَم است. يكى از ياران پيامبر كه در كوفه زندگى مى كند و امروز همراه ديگر بزرگان شهر نزد ابن زياد آمده است.
ابن زياد با شنيدن سخن زيد بن اَرْقَم فرياد مى زند:
ــ اى زيد بن ارقم، تو پير شده اى و هذيان مى گويى. اگر عقلت را به علّتِ پيرى از دست نداده بودى، گردنت را مى زدم.
ــ مى خواهى حكايتى از پيامبر برايت نقل كنم.
ــ چه حكايتى؟
ــ روزى من مهمان پيامبر بودم و او حسن(ع) را روى زانوى راستش نشانده بود و حسين(ع) را روى زانوى چپ خود. من شنيدم كه پيامبر زير لب، اين دعا را زمزمه مى كرد: "خدايا، اين دو عزيز دلم را به تو و بندگان مؤمنت مى سپارم". اى ابن زياد، تو اكنون با امانت پيامبر اين چنين مى كنى!
زيد بن اَرْقَم در حالى كه اشك مى ريزد، از قصر خارج مى شود و رو به مردم كوفه مى كند و مى گويد: "اى مردم! واى بر شما، پسر پيامبر را كشتيد و اين نامرد را امير خود كرديد".502
* * *
عصر روز يازدهم محرّم است. عمرسعد از صبح مشغول تداركات است و دستور داده كه همه كشته هاى سپاه كوفه جمع آورى شوند تا بر آنها نماز خوانده و به خاك سپرده شوند، امّا پيكر شهدا همچنان بر خاك گرم كربلا افتاده است.
عمرسعد دستور مى دهد تا سر از بدن همه شهدا جدا كنند و آنها را بين قبيله هايى كه در جنگ شركت كرده اند تقسيم كنند.503
كاروان بايد زودتر حركت كند. فردا در كوفه جشن بزرگى برگزار مى شود، آنها بايد فردا در كوفه باشند.
امام سجّاد(ع) بيمار است. عمرسعد دستور مى دهد تا دست هاى او را با زنجير بسته و پاهاى او را از زير شتر ببندند. شترهاى بدون كجاوه آماده اند و زنان و بچّه ها بر آنها سوار شده اند. كاروان حركت مى كند.
در آخرين لحظه ها، اسيران به نيروهاى عمرسعد مى گويند: "شما را به خدا قسم مى دهيم كه بگذاريد از كنار شهيدان عبور كنيم".504
اسيران به سوى پيكر شهدا مى روند و صداى ناله و شيون همه جا را فرا مى گيرد. غوغايى بر پا مى شود و همه خود را از شترها به روى زمين مى اندازند.
زينب(س) نگاهى به برادر مى كند، بدن برادر پاره پاره است.
اين صداى زينب(س) است كه همه دشمنان را به گريه انداخته است: "فداى آن حسينى كه با لب تشنه جان داد و از صورتش خون مى چكيد".505
صداى زينب(س) همه را به گريه مى اندازد. زمان متوقّف شده است و حتّى اسب ها هم اشك مى ريزند. سكينه مى دود و پيكر بى جان پدر را در آغوش مى گيرد.
در كربلا چه غوغايى مى شود! همه بر سر مى زنند و عزادارى مى كنند، امّا چرا امام سجّاد(ع) هنوز بر روى شتر است؟
واى، دست هاى امام در غل و زنجير است و پاهاى او را از زير شتر به هم بسته اند. نزديك است كه امام سجّاد(ع) جان بدهد؟ زينب به سوى او مى دود:
ــ يادگار برادرم، چر اين گونه بى تابى مى كنى؟
ــ عمّه جانم، چگونه بى تابى نكنم حال آنكه بدن پدر و عزيزانم را مى بينم كه بر روى خاك گرم كربلا افتاده اند. آيا كسى آنها را كفن نمى كند؟ آيا كسى آنها را به خاك نمى سپارد؟
ــ يادگار برادرم، آرام باش. به خدا پيامبر خبر داده است كه مردمى مى آيند و اين بدن ها را به خاك مى سپارند.506
دستور حركت داده مى شود و همه بايد سوار شترها شوند. سكينه از پيكر پدر جدا نمى شود. دشمنان با تازيانه، او را از پدر جدا مى كنند و كاروان حركت مى كند.
كاروان به سوى كوفه مى رود و صداى زنگ شترها به گوش مى رسد.507
#خداحافظ_اى_كربلا!
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
#داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق را از #مُـبلِغِ_مَجـٰازے پیگیرے کنید.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
🗓سالروزتاسیسکشورنامشروعاسرائیل
🏴بابیانیهوزیرخارجهانگلیسآرتوربالفور
💠رهبر معظم انقلاب:
اساساً تشکیل دولت صهیونیست در این نقطه حساس که قلب دنیای اسلام است، با یک هدفِ بلند مدتِ استکباری به وجود آمد بخاطر اینبودکه در بلند مدت، تداوم سلطه استعمارگرانِ آنروز که در رأسشان دولت انگلیس بود بر دنیای اسلام باقی بماند و اینطور نباشد که اگر یک وقت دولت اسلامىِ مقتدری به وجود آمد، بتواند جلوِ نفوذ استعمارگران و انگلیس و فرانسه و دیگران را در این منطقه بگیرد. لذا یک پایگاه برای خودشان درست کردند. بنابراین طبق اسناد تاریخی، تشکیل حکومت صهیونیستی در آنجا، بیش از آنچه که آرزوی مردم یهود باشد، یک خواست استعماری دولت انگلیس بود! ۷۹/۹/۲۵
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 #قسمت2⃣8⃣ ابن زياد، سرِ امام را داخل ط
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت3⃣8⃣
سپاه عمرسعد به سوى كوفه حركت كرده است. ديگر هيچ كس در كربلا باقى نمى ماند.
پيكر مطهر امام حسين(ع) و ياران باوفايش، روى خاك افتاده است و آفتاب گرم كربلا بر بدن ها مى تابد. تا غروب آفتاب يازدهم چيزى نمانده است.
با رفتن سپاه عمر سعد، طايفه اى از بنى اَسَد كه در نزديكى هاى كربلا زندگى مى كردند، به كربلا مى آيند و مى خواهند بدن هاى شهدا را دفن كنند.508
آنها اين بدن ها را نمى شناسند، امّا كبوترانى سفيد رنگ را مى بينند كه در اطراف اين شهدا در حال پرواز هستند.509
به راستى، كدام يك بدن امام است؟ بنى اسد متحيّراند كه چه كنند؟ اين يك قانون است: پيكر امام را بايد امامِ بعدى به خاك بسپارد.
اين يك قانون الهى است، ولى امام سجّاد(ع) كه اكنون در اسارت است؟ به راستى، چه خواهد شد؟ اين جاست كه خداوند به امام سجّاد(ع) اجازه مى دهد تا از قدرت امامت استفاده كند و به اذن خدا خود را به كربلا برساند و بر بدن پدر و ياران باوفاى كربلا، نماز بخواند و آنها را كفن نمايد و به خاك بسپارد.
حتماً مى گويى، شهيد كه نيازى به كفن ندارد، پس چرا مى گويى شهدا را كفن كردند؟
آرى! شهيد نيازى به كفن ندارد و لباسى كه شهيد در آن به شهادت رسيده است، كفن اوست، امّا نامردان كوفه لباس شهدا را غارت كرده اند و براى همين، بايد آنها را كفن نمود و به خاك سپرد.
امام سجّاد(ع) به راهنمايى بنى اسد مى آيد و آنها را در به خاكسپارى شهدا كمك مى كند.
نگاه كن! امام به سوى پيكر پدر مى رود. او پيكر صد چاك پدر را در آغوش مى گيرد و با صدايى بلند گريه مى كند و بر بدن پدر نماز مى خواند.
دست هاى خود را زير پيكر پدر مى برد و مى فرمايد: "بـسم الله و بالله" و پيكر پدر را داخل قبر مى نهد.
خداى من! او صورت خود را بر رگ هاى بريده گلوى پدر مى گذارد و اشك مى ريزد و چنين سخن مى گويد:
"خوشا به حال زمينى كه بدن تو را در آغوش مى گيرد. زندگى من بعد از تو، سراسر غم است تا آن روزى كه من هم به سوى تو بيايم".
آن گاه روى قبر پوشانده مى شود و با انگشت روى قبر چنين مى نويسد: "اين قبر حسينى است كه با لب تشنه و غريبانه شهيد شد".510
بنى اَسَد نيز همه شهداى كربلا را دفن كرده اند.
خداى من! اين بوى عطر از كجا مى آيد؟ چه عطر دل انگيزى!
ــ اين بوى خوش از بدن آن شهيد مى آيد؟
ــ اين بدن كيست كه چنين خوشبو شده است؟
ــ اى بنى اسد! اين بدن جَوْن است، غلام سياه امام حسين(ع)!
همان كسى كه از امام حسين(ع) خواست تا بعد از مرگ، پوستش سفيد و بدنش خوشبو شود.
* * *
امروز، دوازدهم محرّم است و كاروان به سوى كوفه مى رود. عمرسعد اسيران را بر شترهاى بدون كجاوه سوار نموده است و آنها را همانند اسيرانِ كفّار حركت مى دهد.
آفتاب گرم بر صورت هاى برهنه آنها مى خورد. كاروان اسيران همراه عمرسعد و عدّه اى از سپاهيان، به كوفه نزديك مى شوند. همان شهرى كه مردمش اين خاندان را به مهمانى دعوت كرده بودند.511
زينب بعد از بيست سال به اين شهر مى آيد. همان شهرى كه چند سال با پدر خود در آن زندگى كرده بود، امّا نسل جديد هيچ خاطره اى از زينب ندارند و او را نخواهند شناخت.
كاروان اسيران به كوفه مى رسد. همه مردم كوفه از زن و مرد، براى ديدن اسيران بيرون مى ريزند. هميشه گفته اند كه كوفيان وفا ندارند، امّا به نظر من اينها خيلى با وفا هستند.
حتماً مى گويى چرا؟ نگاه كن! زن و مرد كوفه از خانه ها بيرون آمده اند تا مهمانان خود را ببينند.512
آرى! مردم كوفه روزى اين كاروان را به شهر خود دعوت كرده بودند. آيا انسان، حقّ ندارد مهمان خود را نگاه كند؟ آيا حقّ ندارد به استقبال مهمان خود بيايد؟
اى نامردان! چشمان خود را ببنديد!
#ناموس_خدا_كه_ديدن_ندارد!
اين كاروان يك مرد بيشتر ندارد، آن هم امام سجّاد(ع) است. بقيّه، زن و كودك اند و امام باقر(ع) هم كه پنج سال دارد در ميان آنهاست.
اسيران را از كوچه هاى كوفه عبور مى دهند. همان كوچه هايى كه وقتى زينب(س)مى خواست از آنها عبور كند، زنان كوفه همراه او مى شدند و زينب(س) را با احترام همراهى مى كردند. كوچه ها پر از جمعيّت شده و نامردان به تماشاى ناموس خدا ايستاده اند. زنان و دختران چادر و روسرى و مقنعه مناسب ندارند.
عدّه اى نيز، بر بام خانه ها رفته اند و از آنجا تماشا مى كنند. نيروهاى ابن زياد به جشن و پايكوبى مشغول اند. آنها خوشحال اند كه پيروز شده اند و دشمن يزيد نابود شده است.
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
#داستان_عاشورایی #هفت_شهر_عشق را در ۱۰۰ قسمت می توانید از کانال #مُـبلِغِ_مَجـٰازے پیگیرے نمـائـیـد.👇
http://eitaa.com/namazi_313
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
✍ ویژگیهای وارثان حسین علیه السلام
🔻 استاد علی صفایی حائری
وارثان #حسین در شعور و عاطفه و در تصمیم و عمل متحّول شدهاند و به حسین پیوند خوردهاند و از علم و عشق و عبودیت و خلوص، نشان گرفتهاند.
در واقع، میراثی جز همین بصیرت و علم و عبودیتِ تقوا و عبودیتِ صلاح نیست. «العلماء ورثة الانبیاء»؛ عالم میراثدار انبیاء است.
در واقع ارث عالم، همان علم و بصیرت و بینش اوست و همین بصیرت و عبودیت، او را بپا میدارد تا پاسدار حق باشد و جلوگیر از باطل و ظلم و فسق و لهو و لعب.
اینگونه پایههای مبارزه و جهاد و شهادت شکل میگیرد و میراث عاشورا و کربلا به نزدیکان و
پیوندخوردهها میرسد.
📚 وارثان #عاشورا ، ص۲۵۸.
Ⓜ️ eitaa.com/namazi_313
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
💚 توسل امروز (روز شنبه)💚
💠 اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ💠
🍃
🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
#مُـبلِغِ_مَجـٰازے
http://eitaa.com/namazi_313
مُـبلِـغِ مَجـٰازے
📹 نماهنگ | باقر العلوم 🏴 تشریح چگونگی #مبارزه_فرهنگی امام باقر علیهالسلام توسط حضرت آیتالله خامنه
کتاب «انحلال در نظام استکباری»
دعوای اصلی غرب با انقلاب اسلامی چیست؟
این اثر ذهن خواننده را بهسوی محل اصلی دعوای غرب با انقلاب اسلامی کشانده و بهنوعی محل درد را نشان داده است.
مبارزه با استکبار چه در داخل و چه در خارج، ازجمله مهمترین و محوریترین شعارهای انقلاب اسلامی ایران بوده است و طبیعتاً انقلاب از همین زاویه ممکن است مورد تهدید قرار بگیرد.
این کتاب مجموعهای از مصاحبهها، مقالات و یادداشتهای سعید زیباکلام است که در فاصله سوم تیرماه 1393 تا تیرماه 1394 در موضوعات مختلف بهویژه سیاست خارجی دولت یازدهم انجامگرفته و این بار با محوریت چگونگی «انحلال انقلاب در نظام استکباری» مدون شده است.
«سالها پیش بحث حد یقف مطرح شد؛ یعنی اینکه غربیها عاقبت کجا میایستند و از ما چه میخواهند؟ غربیها ایستگاهشان فناوری هستهای نیست، ایستگاهشان حتی موشکهای بالستیک ما هم نیست. اینها همه توقفگاههای بین راه است. توقفگاهشان اضمحلال انقلاب اسلامی است. آنها با روسها مشکل فرهنگی بینشی ندارند، مشکل دنیایی -از جنس تفوق قدرت نظامی و اقتصادی و...- دارند اما با ما مشکل فرهنگی و ارزشی-بینشی دارند.»
«مشکل اصلی غربیها با ما اینجاست که ما میخواهیم زندگی متفاوتی بازندگی غربیها برای خودمان ایجاد کنیم.»
«انحلال در نظام استکباری» در 9 بخش با عناوینی نظیر «شما نباید انقلاب میکردید»، «اضمحلال و پوسیدگی انقلاب در دو عرصه» و «گفتمان عدالتخواهی» فصلبندی شده است. «اگر بخواهیم بگوییم که ملت ایران درمجموع دنبال چی است، باید بگوییم که ملت ایران درمجموع میخواهد که ارزشهای الهی و کتاب الله در جامعه جاری بشود. البته کسانی هستند میان ما که مفتون زندگی غربیاند. درهرحال مشکل اصلی ما فناوری هستهای نیست که ما به حول و قوه الهی و با اتکا به توانمندیهای بومی ایجاد کردهایم، اما بخش کوچکی از ماجراست. مسئله اصلی این است که ما نگاهمان به دنیا متفاوت است. ما دنیا را مزرعه آخرت میبینیم. هنجارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادیای که بهتبع چنین نگاهی پدید میآید متفاوت است با آنچه در غرب و دنیای امروز هست.»
#انتشارات_شهید_کاظمی
مرکز پخش:
02537840844
خرید آسان:
Manvaketab.ir