eitaa logo
مرکز تخصصی نماز
10.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
573 فایل
کانال مرکز تخصصی نماز وابسته به ستاد اقامه نماز آیات🌺روایات🌼احکام🌷آداب اسرار🌻پرسمان🌸شیوه دعوت به نماز سایت qunoot.net آپارات aparat.com/markaztn ارتباط با ما @qunoott
مشاهده در ایتا
دانلود
| سکوت در مسجد 💧 حجت الاسلام عباس مُهرى می گوید: در نجف، يك روزى خدمت رضوان الله علیه رسيدم و از ايشان از مسائلى كه در تركيه به هنگام تبعيد شاهد آن بوده اند پرسیدم. 🥀 ایشان فرمودند: يك مسجدى نزديك ما بود. روزهاى جمعه مى رفتيم آن مسجد لااقل پنج هزار نفر در اين مسجد حاضر مى شدند. به قدر پنج كلمه صداى بلند كسى از اين پنج هزار نفر نمى شنيد و زياد مرا در حيرت انداخته بود كه، چرا ما مثلاً اين ابهّت و جلالت را حفظ نمى كنيم؟! 💧 فكر كردم اگر يك خارجى بيايد اينجا و اين را ببيند، بعد هم بيايد آنجا در نجف، آن مسجد هندى را ببيند، بعد بيايد قم، مسجد اعظم را ببيند و نماز خواندن ما را، قطعاً خواهد گفت : «نماز اين است [كه مردم ترکیه دارند] نه آنكه ما داريم! [در ايران] و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرديم.» 🥀 اينها اگر يك وقت مثلاً كسى بود كه درست نايستاده بود رفيقش مى خواست به اين حالىّ [متوجه] بكند، با اشاره به او حالّى مى كرد عقب بيايد. اينها مرا متأثر مى كرد [كه چرا ما در ايران چنين رعايت نمى كنيم]. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 80. ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
| تقرب به سوى سگ 💧 مرحوم هيدجى قضيه جالبى نقل مى كند، مى گويد: مقدسى بود در محله اى و يا روستايى ، شبى براى عبادت به رفت ، مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، 🌳 صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنيد، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نيستم ، كس ديگرى هم گويى در مسجد هست ، 💧 سپس شيطان او را كرد و شروع كرد با صداى بلندتر نماز خواندن وَلا الضّالّين را با مد تمام كشيدن ! به خيال اين كه فردا آن ناآشنا، در ده و محله منتشر مى كند كه فلانى ، ديشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نياز بود و نماز نافله به جا مى آورد 🌳 اين مقدس مآب بيچاره ، به همين خيال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول و راز بود. 💧 صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، ديد سگى نحيف و ضعيف از گوشه شبستان آمد و از در بيرون رفت . 🌳 يك باره فهميد كه همه آن خش خش ها، از اين سگ بوده كه از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گريه ها و اشك هاى جناب مقدس هم به جاى «تَقرّباً اِلى الله» ، «تَقرّباً اِلى الكَلب» بوده است. 📚 ، کتاب پندهای حکیمانه ، پند 288. 🆔 @namazmt
| هدیه ی ارزشمند 🍀 رسول خدا صلی الله علیه و آله، پسرعمویش جعفر را مأمور کرد که با تعدادی از مسلمین راهی دیار حبشه گردند. 🔸 تقریباً پانزده سال از آن‌روز گذشته بود و دل پسرعموها برای یکدیگر یک ذره شده بود. 🍀 پس از بازگشت جعفر، رسول الله صلی الله علیه و آله به سمتش راه افتاد، در آغوشش گرفت، بین چشمانش را بوسید. 🔸 سپس مردم را به دورش نشانید و فرمود: آیا هدیه‌ای به تو ندهم؟ 🍀 گمان مردم این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله طلا یا نقره به او می‌دهند! 🔸 کمی که انتظار کشیدند دیدند حضرت رو به جعفر کردند و فرمودند: چیزی به تو می‌دهم که اگر روزی یک بار انجامش دهی برایت از دنیا و هر آن‌چه در آن است بهتر است، 🍀 اگر هر دو روز یک بار انجام دهی گناهان بین آن دو روزت بخشیده می‌شود، اگر هم هر یا هر ماه یا هر سال به جا آوری آمرزیده خواهی شد، حتی اگر گناهانت به تعداد ستارگان آسمان، برگهای درختان و ریگ‌های بیابان باشد. 🔸 سپس نمازی به ایشان یاد دادند که به نماز جعفر طیار معروف و هم‌چون مدالی بر سینه جعفر در دفتر تاریخ جاودانه شد. 📚 محمدعلی جابری؛ تقابل شیطان با نماز ؛ ص 30. مرکز تخصصی‌نماز 💓 @namazmt
| رفتار عجیب یک فرمانده نظامی 🥀 روزي مالك اشتر از بازار كوفه مي گذشت. در حاليكه عمامه و پيراهني از كرباس بر تن داشت. مردي بازاري بر در دكانش نشسته بود و عنوان اهانت، زباله اي (كلوخ) به طرف او پرتاب كرد. 💧 مالك اشتر بدون اينكه به كردار زشت بازاري توجهي بكند و از خود واكنش نشان دهد، راه خود را پيش گرفت و رفت. 🥀 مالك مقداري دور شده بود. يكي از رفقاي مرد بازاري كه مالك را مي شناخت به او گفت: - آيا اين مرد را كه به او توهين كردي شناختي؟ مرد بازاري گفت: نه! نشناختم. مگر اين شخص كه بود؟ 💧 دوست بازاري پاسخ داد: - او مالك اشتر از صحابه معروف امير المؤمنين بود. همين كه بازاري فهميد شخص اهانت شده فرمانده و وزير جنگ سپاه علي عليه السلام است، از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد. 🥀 با سرعت به دنبال مالك اشتر دويد تا از او عذرخواهي كند. مالك را ديد كه وارد مسجد شد و به نماز ايستاد. پس از آنكه نماز تمام شد خود را به پاي مالك انداخت و مرتب پاي آن بزرگوار را مي بوسيد. 💧 مالك اشتر گفت: چرا چنين مي كني؟ بازاري گفت: از كار زشتي كه نسبت به تو انجام دادم، معذرت مي خواهم و پوزش مي طلبم. اميدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده از تقصيرم بگذري. 🥀 مالك اشتر گفت: هرگز ترس و وحشت به خود راه مده! به خدا سوگند من وارد نشدم مگر اينكه درباره رفتار زشت تو از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده و از خداوند بخواهم كه تو را به راه راست هدايت نمايد. 📚 بحارالانوار ، ج 42 ، ص 157. 👌مالک اشتر چون نمازش را خوب اقامه می کرد، قدرت کنترل خشم پیدا کرده بود. همچنین برای بخشش و هدایت دیگران نماز اقامه می کرد. ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
| رفتار عجیب امام جماعت در مقابل فقیر ⭐️ [اثر کلمات و حرکات نماز، دوری کردن انسان از تکبر است] برای مثال، تکرار "الله اکبر های نماز، بزرگی خداوند را به نمازگزار می باوراند 🍀 و کسی که عظمت پروردگار را باور کند، دیگر خود را بزرگ نمی بیند. علاوه بر این، گذاشتن پیشانی برخاک، حضور در جماعت و ایستادن کنار افراد متفاوت، اقتدا به امام جماعتی که شاید سن، علم و تقوایش از فرد کمتر باشد، و... نمازگزار را متواضع می کند. ⭐️ روزی شیخ جعفر کاشف الغطا، مبلغی بین فقرای تقسیم کرد و سپس به نماز ایستاد. بین دو نماز سیدی فقیر وارد مسجد شد و گفت: مال جدم [خمس] را به من بده.» 🍀 فرمود: «دیر آمدی، متأسفانه چیزی باقی نمانده.» سید خشمگین شد و آب دهان به ریش شیخ انداخت. شیخ جعفر [که با نماز خوب تکبر را از خود دور کرده بود به جای خشم و پاسخ به بی ادبی فقیر] به آرامی برخاست، دامنش را گرفت و میان صف های نمازگزاران می‌گشت ⭐️ و می گفت: «هرکس ریش شیخ را دوست دارد به سید کمک کند.» سپس پول ها را به سید داد و به نماز عصر ایستاد. 📚 مهارتهای دعوت فرزندان به نماز، محمد علی جابری، ص ۱۶ به نقل از الفوائد الرضویه ، ج ۱ ، ص ۱۴۰. مرکز تخصصی‌نماز 💓 @namazmt
| دو وظیفه امام جماعت 💧 قبل از آنكه رضوان الله علیه تبعيد بشود صاحب يكى از كارخانجات بزرگ در تهران كه مسجدى ساخته بود. 🍀 از امام تقاضا كرد كه براى تبليغ و امامت جماعت يك مبلغ اعزام كنند. 💧 امام ابتدا با اكراه اين موضوع را پذيرفتند و پس از تعيين يك روحانى [آیت الله شيخ حسن صانعى] در هنگام اعزام به او فرمود: وظيفه شما علاوه بر تبليغ و امامت اين است كه دو موضوع را از ياد نبريد! 💧 اول : در اين مسجد از من نامى برده نشود. [یعنی مردم تصور نکنند شما برای تبلیغ مرجعیت من به آن مسجد رفته ای] 🍀 دوم : برخورد شما با بانى مسجد بگونه اى باشد كه خيال نكند كه به ثروت و مال او چشم طمع دوخته ايم. 📚 علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 72. ╭❀🕊🌼🍃❀╮ http://eitaa.com/joinchat/3794927616C787ef768cc ╰❀🍃🌼🕊❀╯
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
﷽ 🍏 موضوع بندی مطالب کانال 🍏 💧مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز💧
؛ بخشش در لحظه🧭 🔆 صف های بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر صلی الله علیه به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند. پیامبر صلی الله علیه با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف ها یش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت ای رسول خدا من گناهی کرده ام که پیامبر صلی الله علیه دیگر به حرف های آن مرد گو نداد و برخاست تا نماز را شروع کند مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست. همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر صلی الله علیه برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. صلی الله علیه به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله عرض کردم گناهی کردم که پیامبر صلی الله علیه با مهربانی پرسید مگر اکنون با ما نماز نخواندی ؟ مرد جواب داد بله یا رسول الله پیامبر صلی الله علیه پرسید مگر به خوبی نگرفتی مرد جواب داد بله یا رسول الله حضرت به آرامی گفت پس نمازی که خواندی تو بود 📚 منبع تفسیر نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۸ 🌾🌾🌾🌾🌾 🆔 @namazmt
؛ به احترام نماز ماشین خاموش شد🚘 چند سال قبل از پيروزى انقلاب، روزى باتفاق يكى از پسر عموهايم در يكى از خيابانهاى تهران منتظر تاكسى بوديم. بعد از کلی معطلی يك تاكسى وایساد و گفت: هر جا مى خواهيد بفرمائيد تا شما را برسانم. ما سوار شديم در ميان راه من به پسر عمويم گفتم : شكر خدا توی تهران يك مسلمانى پيدا شد كه ما را سوار ماشینش بکنه . راننده شنيد و گفت : اتفاقا من مسلمان نيستم و ارمنى هستم. اگر چه مسلمان نيستم، امّا به كساني لباس اهل علم دارند احترام میگذارم. بواسطه امرى كه ديدم، پرسيدم : چی ديدى؟ گفت : سالى كه مرحوم آيت الله حاج ميزرا صادق آقا مجتهد تبريزى را از تبريز به كردستان کردند، راننده آن ماشین من بودم. به محض اینکه چشم حاج آقا خورد به درخت و چشمه آب، فرمودند: اينجا نگهدارید، تا نماز ظهر و عصر را بخوانم. سرهنگى كه مأمور ايشان بود، به من گفت : برو، من هم رفتم. نزديك آب که شدیم،بدون دلیل ماشين خاموش شد، هر کاری كردم روشن نشد. پياده شدم ظاهرا ماشين عيب و ايرادى نداشت. امّا روشن نمى شد. آقا فرمود: حالا كه ماشين متوقف است بگذاريد نماز بخوانم. سرهنگ ساكت شد و آقا مشغول نماز گرديد. من هم سرگرم باماشين شدم. هنگامى كه آقا از نماز فارغ شد و در ماشين نشستند با يك استارت ماشين روشن گرديد و راه افتاديم... علی احمدپور ، نماز خوبان ، داستان 35 🌹🌹🌹🌹🌹 ☘️☘️☘️☘️☘️ 🆔 @namazmt
؛ نماز شبش معروف بود🤲🌹 آیت الله نور الدین عراقی(ره) 🔆خیلی ها صدای ناله های العفو العفو گفتنش را در نیمه شب ها شنیده بودند. 🔆مناجاتش در ماه میهمانی خدا به اوج می رسید . 🔆میهمان یکی از شب های منزل ایشان در ماه مبارک رمضان می گوید: 🔆هنگام آقا نورالدین مشغول نماز شد و پس از یک مناجات طولانی به ذکر العفو رسید‌. 🔆در این هنگام آن قدر حالش دگرگون شد که صدای ناله اش بالا رفت وحتی چندین بار نفسش گرفت. 📚مجله حوزه، شماره 12، سال دوم، ص ۲۴ ☘️☘️☘️☘️☘️ 🌿🌿🌿🌿🌿 🆔 @namazmt
Video_۲۰۲۳۱۱۰۳۱۹۲۵۰۰۱۱۶_by_videoshow.mp3
3.45M
؛ تجربه تلخ یک ماموریت 😔 📌بر اساس داستانی واقعی 📝نویسنده: محمد قهرمانی 🥀🥀🥀🥀🥀 🆔 @namazmt
؛ ضررِ مستدام🔥 🎙حجت الاسلام ابوالقاسم غروی می فرمودند: شخصی نزد پدرم آمد و طلب استخاره کرد. پدرم گفت: بد است ضرر می کنی. بلکه در هر معامله ای که انجام دهی ضرر خواهی کرد. آن مرد گفت: آقا چرا اینطور است؟ من می توانم کار را بیافرینم. اما در عین حال همیشه متضرر می شوم. پدرم گفت: می خواهی علت آن را بدانی؟ گفت: آری فرمود: علت آن دو چیز است: 📌یکی به خاطر خانه ای که در آن زندگی میکنی؛ 📌دوم به خاطر استخفاف و بی اهمیتی که نسبت به نماز داری. مثلا همین امروز نماز تو قضا شده است. هر گاه احتیاج به غسل داشتی باید قبل از طلوع آفتاب غسل کنی و نمازت را با طهارت بخوانی. آن مرد گریه کرد و رفت. بعد از مدتی نزد پدرم آمد , ولی هنوز خانه خود را تبدیل نکرده بود. چندی بعد معلوم شد که این خانه از قبل محل زندان دولت (طاغوت) بوده و در آنجا ظلم و ستمهای زیادی به مردم شده است. در آب انبار آن خانه، سنگهای بزرگی بوده است که با برداشتن سنگها سیاه چالهای زندان ظاهر شد. 📚روزنه ‌هایی از عالم غیب ؛ص ۱۸۷ 🥀🥀🥀🥀🥀 🆔 @namazmt
؛ اثر فوری نماز با رسول خدا(ص ) به انتظار وقت نماز در مسجد (نشسته ) بوديم . در اين بين مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا(ص )! من گناهى كرده ام . (براى آمرزش آن چه بايد بكنم ؟) پيامبر خدا(ص ) روى از او برگرداند (و چيزى نگفت و مشغول نماز شد) هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن خود را تكرار كرد. پيامبر خدا(ص ) در پاسخ فرمود: آيا هم اينك با ما نماز نگزاردى، و براى آن بخوبى وضو نگرفتى ؟ عرض كرد: بلى چنين كردم . فرمود: همين نماز، كفاره و سبب آمرزش گناه تو خواهد بود. 📚 بحار، ج 82، ص 319 🌹 🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اومدم خودتو ببینم😍 🎙آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) 🌹یه وقتایی هم بخاطر خدا نماز بخونیم نه بخاطر گور و گیرایی که توی کارمون هست 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🆔 @namazmt
alef_bacheh.mp3
10.75M
؛ الف بچه 😍 اول : مثل گوسفندم اگه ... 🐑🐏 کاری از مرکز تخصصی نماز 🌹 🆔 @namazmt
az-pool-khabari-nist_eslah.mp3
2.42M
؛ الف بچه 😍 دوم : از پول خبری نیست 💴💰 کاری از مرکز تخصصی نماز 🌹 🆔 @namazmt
cheghad ghiafam yejoorie.mp3
14.39M
؛ الف بچه 😍 سوم : چقدر قیافم یه جوریه؟!🙈 کاری از مرکز تخصصی نماز 🌹 🆔 @namazmt
kasinayamad2_zarei.mp3
6.24M
؛ الف بچه 😍 چهارم : کسی نمازم را گردن نگرفت😱 کاری از مرکز تخصصی نماز 🌹 🆔 @namazmt
هدایت شده از مرکز تخصصی نماز
Video_۲۰۲۳۱۱۰۳۱۹۲۵۰۰۱۱۶_by_videoshow.mp3
3.45M
؛ تجربه تلخ یک ماموریت 😔 📌بر اساس داستانی واقعی 📝نویسنده: محمد قهرمانی 🥀🥀🥀🥀🥀 🆔 @namazmt
به همین راحتی 😍 دهه ی هفتاد بود بچه‌ها اینقدر دسترسی به فیلم نداشتند یک دستگاه ویدئو خریدیم آقا اسفندیار هم از خونه شون تلویزیون رنگی می آورد مسجد 🕌 پنج شنبه بعدازظهر ها یک حلقه فیلم🎞 دفاع مقدسی هم کرایه می کردیم💵 بچه‌های کوچه رو می‌آوردیم مسجد پای این فیلم‌ها می نشستند نزدیک مغرب هم فیلم تمام می شد. بچه ها یه خورده بازی می کردند بعضی ها هم برای می ماندند و بعضی ها هم می رفتند... از آن بچه های دهه هفتادی ما ❤️ خیلی هاشون که نماز خوان شدند علاوه بر آن چندتایی هم شدند👏👏👏 📚 خاطره از محمد قهرمانی 🌹 🆔 @namazmt
اقتداء ملائکه به علامه بحرالعلوم (ره) 💐 مرحوم میرزا محمد ابراهیم کرباسی اصفهانی از شاگردان بوده و گفته است به مسجد سهله رفتم دیدم سید بحر العلوم ایستاده به نماز و تمام صحن پر از جمعیت است و به او اقتدا کردند. من نزدیک در اقتدا کردم و تا سلام گفتم، دیدم جمعیتی در کار نیست. به سید بحرالعلوم گفتم این ها بودند، فرمود:از کجا ملائکه نبودند ؟ 📚 روزنه های از عالم غیب ص۲۸۵ 🌹 🆔 @namazmt
کاری که از بر میاد🍔🌭 🍎 یک روز بعد از یک مرد روستایی به خدمت آیت الله شاه آبادی می رسد و می گوید: هر وقت من نمازم را به شما اقتدا می کنم،سیدی را می بینم 😍 که جلوتر از شما به نماز می ایستند. آقا از او می پرسند شغل شما چیست؟ او می گوید مرد کشاورزی هستم که از یکی از روستاهای ورامین محصولات خود را به شهرمی آورم و می فروشم. آقاپرسیدند :غذا چه میخوری؟ روستایی پاسخ میدهد از محصولات خودم. 🍎 روز بعد همان مرد خدمت آقای شاه آبادی می رسد و عرض می کند که من امروز آن سید را ندیدم. آقای شاه آبادی می پرسند امروز غذا چه خورده ای؟ مرد روستایی پاسخ می دهد که از بازار تهیه کردم آقای شاه آبادی می فرمایند: به همین دلیل است که آن سید را ندیده ای. 📚 آسمانی ص۴۱ 🌹 🆔 @namazmt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با مهریه 40 روز نماز در محراب💞💞 🎙 این اتفاق زیبا در هر نمازی می تواند اتفاق بیفتد به شرط اینکه شرایط یک نماز با حضور قلب تحقق پیدا کند❤️ 🌹 🆔 @namazmt
توبه از گناه و عبادت درک عمیق‌تری از بندگی را به دنبال خواهد داشت✅ 🌹 یکی از سال‌ها، در شب 21 رمضان، در مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف، مجلس بسیار باشکوهی ترتیب داده بودند و علما، فضلا، بازاریان و اقشار مختلف مردم در مسجد گرد آمده بودند. شهید محراب بالای منبر رفت و سخنی گفت که مجلس را منقلب ساخت و دل‌ها را تکان داد. فرمود: «رفقا! شماها امشب آمده‌اید از گناهانتان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی کنید، ولی من خدا را شاهد می‌گیرم که آمده‌ام از اعمال و عبادت‌هایم توبه کنم؛ زیرا فکر می‌کردم این [نماز و] اعمالی که انجام داده‌ام عبادت خداوند بوده است، اما حالا می‌فهمم که آنها توهین به ذات مقدس حق تعالی بوده است. امشب می‌خواهم از آن عبادت‌ها هم توبه کنم.» 💎 عابدان از گناه توبه کنند 💎 عارفان از عبادت، استغفار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خداوند عرضه داشتند: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک» ما تو را نشناختیم آن‌گونه که حق شناخت توست و تو را عبادت نکردیم آن‌گونه که حق عبادت توست. 📚 مجموعه داستان نماز ابرار؛ محمد صحتی سردرودی؛ ص ۲۲ 🌹 🆔 @namazmt
مرجع تقلید به تاجر اقتدا کرد 🌹 روزی شیخ جعفر کاشف الغطاء برای نماز جماعت دیر آمد. مردم گمان کردند که دیگر ایشان نمی آید لذا هر کسی نماز خودش را خواند. وقتی ایشان آمد خیلی ناراحت شد و گفت: در جمع شما یک نفر عادل نبود که پشت سر او بایستید و نماز بخوانید؟ دید یک تاجری گوشه ای ایستاده و به تنهایی نماز می‌خواند. کاشف الغطاء رفت و پشت سر او اقتدا کرد. او که ایستاد همه آمدند و به آن تاجر اقتدا کردند. نماز تاجر که تمام شد رو به کاشف الغطاء کرد و گفت: مرا کشتی! این چه کاری بود که با من کردی؟ شیخ فرمود: بلند شو نماز عصرت را هم بخوان تا ما به تو اقتدا کنیم. گفت: من در نماز اول مُردم، حالا می‌خواهید نماز دوم را به من اقتدا کنید؟! گفت: اگر می‌خواهی تو را رها کنم باید دویست اشرفی بدهی که بین فقرا تقسیم کنم. تاجر گفت: هزار اشرفی از من بگیر ولی نماز عصر را خودت بخوان! پول را از او گرفت و گفت: صبر کن پول را بین فقرا تقسیم کنم و بعد نماز عصر را می‌خوانیم. 📚 فوائد الرضويه، ج ۱، ص ۱۳۷. 🌹 🆔 @namazmt