📚 کورحقیقی
« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت:
شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای
و من در نهایت فقرم، به من چیزی بده
بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام.
فقیر گفت: من هم کور واقعی هستم، زیرا اگر بینا می بودم،
از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ
ﺍﻱ ﻣﺮﺩم ! ﺷﻤﺎﺑﻪ ﺧﺪﺍ نیازمندید وفقیر درگاه او .(سوره فاطر١٥)
#حکایت
@namiazbaran
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولاجان
به تو از دور سلام ...
به تو از وصله ناجور سلام ...
☔️باران رحمت الهی بین الحرمین
#کلیپ
@namiazbaran
نَمی از باران
داستان زیبای #نسل_سوخته #قسمت_بـیـست_چهــارمـ: ✍چند شب بعد حال بی بی خیلی خراب شد هنوز نشسته دوبا
داستان زیبای #نسل_سوخته
#قسمت_بیـسـت_پـنـجـم:
✍چقدر به اذان مونده بود نمی دونم اما با خوابیدن مادربزرگ منم همون پای تخت از حال رفتم غش کرده بودم دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم خستگی گرسنگی تشنگی ...
صدای اذان بلند شد لای چشمم رو باز کردم اما اصلا قدرتی برای حرکت کردن نداشتم چشمم پر از اشک شد خدایا شرمندتم ولی واقعا جون ندارم و توی همون حالت دوباره خوابم برد ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود
باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب من رو به سمت خودش کشید چشمه زلال و شفاف که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد با اولین جرعه ای که ازش خوردم تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد
دراز کشیدم و پام رو تا زانو گذاشتم توی آب خنکای مطبوعش ... تمام وجودم رو فرا گرفت حس داغی و سوختگی جگرم آرام شد توی حال خودم بودم و غرق آرامش که دیدم جوانی بالای سرم ایستاده با سینی پر از غذا
تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جلال از خواب بیدار شدم چهره اش پر از شرمندگی که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره
آخر افطار کردن با تماس مجدد خاله یهو یادش اومده بود ... اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود
هنوز عطر و بوی اون غذا و طعمش توی نظرم بود یکم به جوجه ها نگاه کردم و گذاشتمش توی یخچال اونقدر سیر بودم که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم
توهم بود یا واقعیت؟ اما فردا حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم خستگی سخت اون مدت از وجودم رفته بود
و افتخار خورده شدن افطار فردا نصیب جوجه های داخل یخچال شد
هر چند سر قولم موندم و به خاله نگفتم آقا جلال کلا من رو فراموش کرده بود حال مادربزرگ هر روز بدتر می شد تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود 2 تا نیروی کمکی هم به لطف دایی محسن شیفتی می اومدن بی بی خجالت می کشید اما من مدام با شوخی هام کاری می کردم بخنده ای بابا خجالت نداره که خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی جوون تر، زیباتر الان دیگه خیلی سنت باشه شیش هفت ماهت بیشتر نیست بزرگ میشی یادت میره
و اون می خندید هر چند خنده هاش طولی نمی کشید...
اونها مراقب مادربزرگ می شدن و من سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام می شستم و آب می کشیدم و با اتو خشک می کردم نمی شد صبر کنم تعداد بشن بندازم ماشین اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد باید بدون معطلی حاضر می شد دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود اما هیچ کدوم از دفعات به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدن اذیت نشدم بغضم شکست دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد و کاری هم از دست کسی برنمی اومد
آخرین شب قدر دردش آروم تر شده بود تلویزیون رو روشن کردم تا با هم جوشن گوش کنیم پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت هنوز چند دقیقه نگذشته بود که
- پاشو مادر پاشو تلویزیون رو خاموش کن می خوای بخوابی بی بی؟
- نه مادر ... به جای اون تو جوشن بخون ... من گوش کنم می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
ادامــه دارد...
#داستان
@namiazbaran
فَانظُرْ إِلَي آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(سوره روم50)
پس به آثار رحمت خدا بنگر كه چگونه زمين را بعد از مرگش زنده مى كند. همانا خداست زنده كننده ى مردگان و او بر هر چيزى قدرت دارد.
⛈باران، رحمت الهى است.
🌴 بارش باران و حيات مجدّد زمين، نشانه اى از برپايى قيامت است.
🔻صحنه ى مرگ و حيات، هر لحظه جلو چشم ماست و مشت نمونه ى خروار است.
#تفسیر_نور
@namiazbaran
يُرَاءُونَ النَّاسَ
وَلَا يَذْڪُرُونَ اللَّہ إِلَّا قَلِيلًا(نساء/۱۴۲)
خـدایـا مـا را ببخـشڪہ اینـقـدر براےچشـمها و حـرفهاے دیڱران
زندڱے مےڪنیم ...
خراب باد وجودم اڱر براے ٺو نیسٺ ...💔
#یک_آیه_یک_نکته
@namiazbaran
مداحی آنلاین - وقتی که همه رفیقام منو تنها میذارن - نریمانی.mp3
4.01M
#پیشنهاد_دانلود 🔥
🍃وقتی که همه رفیقام منو تنها میذارن
🍃وقتی که جنازهی منو رو شونه میارن
#سید_رضا_نریمانی 🎤
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💛
@ShahidMohammadHadiZolfaghari
27.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉تلاوت زیبای استادعبدالباسط
همراه با تصاویر فوق العاده ازطبیعت
#کلیپ
@namiazbaran
🎉ماه خوبان ماه شعـــبان میرسد
🎉موسم گل های بسـتان میرسد
🌸شاخ طوبی سر زد از خلـد برین
🌸مژده اینک ماه غفـــــران میرسد
💐مولد بوالفضل و سجاد و حسین
💐یاورانی بهــــــــــــرقرآن میرسد
🌺زادروز مهـــــــــــدی صاحب زمان
🌺سروری بر اهــــل ایمان میرسد
طلوع ماه شعبان، ماه آماده سازی روح برای وارد شدن به ضیافت الله بر عموم شعبانیان مبارکباد🎊🌸
@namiazbaran