May 11
سلام علیکم
به کانال نان و آب و درد خوش آمدید...
این کانال جهت نشر اشعار زیبای شعراء و اشعار و دلنوشتههای این حقیر و در امتداد کانال نان و آب و درد تلگرام راه اندازی شده. امیدوارم مورد پسند و استفاده قرار بگیره...
امضاء: رضا حاج حسینی
غزل بسیار زیبا از دوست عزیزم محمد زارعی
باد را با گیسوانت در عذاب انداختی
باز در فکر پریشان پیچ و تاب انداختی
آی ساقی! آی میراب عطش های کویر!
ای که زیر پوست این خاک آب انداختی!
لطف کردی ای عزیز! ای عشق! ای عشق عزیز!
در حضیض چاه بودیم و طناب انداختی
چشمه ها خشکیده بود و رخت دنیا چرک بود
زندگی را شستی و در آفتاب انداختی
صبح را با خنده ات بیدار کردی صبح زود
روی هر خمیازه ی شب رختخواب انداختی
سفره ی صبحانه را چیدی به صرف نان و نور
در تمام چای ها عطر گلاب انداختی
«هر چه» می خواهیم هست و «هرچه» می خواهیم هست!
سفره ای «بی انتها» از «انتخاب» انداختی
سیب روی شاخه بود و باغ هم دیوار داشت
با نسیمی ناگهان، سیبی به آب انداختی
گر چه دیدی تاک ها از ریشه ها خشکیده اند
صبر کردی... صبر کردی... تا شراب انداختی
تا جهانی را که ویران است ویران تر کنی؛
رو به دریا سیل در چشم خراب انداختی
پاک کردی عشق را از تاردید حاشیه
عشق را پررنگ در متن کتاب انداختی
این که گفتی گاه دل سنگ است و گاهی سیب سرخ
شاعرت را فکر یک پایان ناب انداختی؛
می شود حالا خدا را دید در سنگ و درخت
از رخ او -از نگاه ما- نقاب انداختی...
#محمد_زارعی
.................
@nanabdard
#سید_محمدجواد_شرافت
جهانی که پژواک صدایت را نمی خواهد
نمی خواهم
نمی خواهم
نمی خواهم
نمی خواهم
...............
@nanabdard
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترک های لب این جاده از قحطی باران است
به باران فکر کن آری که در چشمان این صحرا
هزاران برکه خشکیده، هزاران ماه بی جان است
تو شاید نه! ولی بی شک به باران فکر خواهد کرد
گلی که تشنه و بی حال روی دست گلدان است
چه لطفی دارد اینکه شاخه را محکم بگیرد برگ
درست آن لحظه ای که شاخه خود در دام توفان است
بیا تا شهر، شهر آب و هوای بدتری دارد
میان برج ها انگار کل شهر زندان است
صدای خش خش برگ است زیر پای عابرها
ولی نه! این صدای خِس خِس حلقوم تهران است
به هر میدان صدایش می زنند آری... ولی افسوس
ولیّ عصر در تهران فقط نام خیابان است
کجا باید بگردم؟ صبحدم کو؟ روشنایی کو؟
بگو خورشید امشب در کدامین خانه مهمان است؟
صدای تیک تاک ساعت تاریخ می آید
جهان! بیدار شو! بیدار شو! شب رو به پایان است
#رضا_حاج_حسینی
#شعر_اعتراض
#شعر_مهدوی
................................
@nanabdard
یه غزل اجتماعی شسته رفته و امروزی از شاعر ارجمند جناب افشین علا تقدیم به شما
همين كه خانه ي گرمي هست همين دوخوابه ي كم روزن
همين مثلث تكراري سه ضلع:كودك ومردوزن
همين كه حاصل عمري شعر آپارتمان نودمتري
هميشه عطر زني دارد وَ بوي پونه و آويشن
همين اتاق پذيرايي همين كه جاي نشيمن نيز
ببين چه حوصله اي دارد براي اين همه حتي من!
همين چراغ كه مي سوزد همين اجاق كه روز و شب
اگرنه بوقلمون اما به شوق اشكنه اي روشن
همين كه سايه و سقفي هست براي دوري ونزديكي
براي آمدن يك دوست براي رفتن يك دشمن
همين كه منتظرم حتي براي آمدن قبضي
چه قبض گاز، چه قبض برق چه قبض روح، چه قبض تن
همين تنازع دخل وخرج همين جدال زناشويي
همين كه: خسته شدم از تو، همين دروغ: طلاق اصلاً
همين كه دختركي دارم شبيه سوژه ي نقاشي
گلي نشسته به گيسويش هزار غنچه به پيراهن
همين كه دست مرا گيرد در ازدحام خيابان ها
به ناگهان كشدم يك سو براي ديدن يك دامن
همين كه: خسته شدم ديگر مرا به خانه ببر بابا
همين نيامده رفتن ها همين بهانه ي برگشتن...
براي دلخوشي ام كافيست براي شكر ولي بسيار
كه بايد اين همه را فردا به جا گذاشتن و رفتن...
از: ساده غزل
#افشین_علا
.......................
@nanabdard
مگر چه کیسه ای از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش
نیافتند یتیمان هنوز هم وطنی!
یتیم خانه تر از سرزمین آغوشش
هزار نکته ی باریک تر ز مو پیداست
میان هر نخی از وصله های تن پوشش
امیر زهد و قناعت به گوش این دنیا
چقدر خطبه که خواند و نرفت در گوشش
زمانه می برد او را ز خاطرش؟ آری
زمانه ای که خدا می شود فراموشش
تمام هستی ات ای دل، محبت مولاست
بهشت چیست؟ چنین کودکانه مفروشش!
#سید_جواد_میرصفی
........................
@nanabdard
هر که آماده نیست برگردد
مرد این جاده نیست برگردد
هر کسی بین شهر عادت ها
خارق العاده نیست برگردد
آی کوفه! به هر که هست بگو
عاشقی ساده نیست... برگردد
عشق، دین است... هر که در دینش
پیش افتاده نیست برگردد
فرصتی نیست... هر که وقت اذان
پای سجاده نیست برگردد
هر که دلداده بود، سر داده
هر که دلداده نیست برگردد
...
در میان سیاهلشگر حُر
کسی آزاده نیست، برگردد؟!
رضا حاج حسینی
..........................................
@nanabdard