فصل امتحاناتتونه...یه خاطره بگم🥸
سر یکی از درس های عمومیِ دوره ی کارشناسی ( انسان در اسلام)، جلسات آخر من و دوستم به استاد پیشنهاد دادیم که :
" استاد، ما سوال طرح میکنیم، شما از بین همون سوالات، انتخاب کنید و امتحان بگیرید"
استاد گفت اگه سوالای راحت و آبدوغ خیاری نباشه، بهش فکر میکنم.🤔
من یه مدت، طراحِ سوالات قلمچی بودم. ۴۰ تا سوالِ سختِ تستی طرح کردم... دوستمم ۱۵ تا !
استاد سوالا رو که دید، ایمیل زد که:
" اینا سوالاتِ هوشه🤣 و نمیتونیم ازشون استفاده کنیم"!
ما هم به بچه ها گفتیم که استاد قبول نکرد!
استاد روز امتحان، نه گذاشت، نه برداشت، عینِ ۵۵ تا سوالِ من و دوستمو تایپ کرد و گذاشت جلومون😐
من که پنج دقیقه ای ورقه مو دادم و ۲۰ شدم🥸 ولی بچه ها هی داشتن اعتراض میکردن که سوالا خیلی سخته👀
خداروشکر تعداد بچه های کلاسای عمومی زیاد بود و بچه ها، قیافه ی ما رو یادشون نبود!🥸
آخرین خاطراتی که از اون کلاس یادمه، اینه که یکی از بچه ها داشت به بغل دستیش میگفت:
"کاش اون دو تا عقده ایِ بیشعور که سوالا رو طرح کردن پیدا کنم"🗿
من و دوستمم به عنوانِ " آن دو بیشعورِ عقده ای👀" با احترام و با چهره ای همدلانه (که آره، امان از این آدمای نفهم😔🙏) از کنارش رد شدیم و رفتیم بقیه ی امتحانامونو پاس کنیم.👩🦽👩🦽
#خاطرات_ننه
@naneebrahim