eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
895 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
187 ویدیو
1 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #بختیاری‌هم‌تبارشهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعروکانال 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴 🏴🏴 آب زمین به پای لبانت ، نمی رسد جنّت به پای روی جوانت ، نمی رسد خواندی تو خطبه وُ رجز حیدری به جنگ بر کـــــَر_دلان ، صدای اذانت ، نمی رسد بر لشکر کویریُ و سودا_سرانِ کفر یک نَم از آن شراب دهانت ، نمی رسد ای شُهره در مدینه به دستان پر کرم خورشیدِ نو به نور بیانت نمی رسد تکثیری از علی شده ای در میان دشت خیری به پای کوثر جانت نمی رسد بابا ؛ کمان به قدّ کمانم نمی رسد برخیز علی، مگر تو توانت ... نمی رسد؟! در خَلق ُو خُلق و منطق خود ، احمدی ُو چون... نامت علیست، رحم و اَمانَ‌ت نمی رسد قرآن ریز ریزِ پدر در حــَرای دشت هر کس به گرد کوی و نشانت نمی رسد پیغمبر ُو علیِ حسینٰ آیه آیه ای این قومِ شر به درک دیانت نمی رسد 🖍 ۱۶/مرداد/۱۳۹۹ بـداهـه ( ارباً اربا شدن یعنی ریز ریز شدن ، چیزی فراتر از قطعه قطعه شدن مشخص اعضای بدن هست ، مقتل گفته فقطعوه بسیوفهم ارباً اربا ، حضرت عباس ع را قطعه قطعه کردند ، و حضرت علی اکبر_ع_ را با شمشیرها به گونه ای که ریز ریز شد ، تکه تکه کردند ، یعنی از هر جهت رسیدند نگاه نکردند کجا ضربه می زنند ، جنون وار فقط شمشیر زدند به آن بدن مطهر چرا ؟! بغض و کینهء ،دشمن به اشتباه گمان میکرد بعد از امام حسین_ع_ ،حضرت علی اکبر_ع_ امام هست ،و با آن کینه ایشان را این‌گونه متوحشانه شهیدکردند و شاد بودند که نسل امامت را از بین بردند ،غافل از اینکه حضرت علی اکبر_ع_ جان‌فداییِ امامت امام سجاد_ع_بودند.) 🖍 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 ..... آه ، چه دیده مگر ارباب ‌ که تا دل لشکر ، به زمین می‌خورد خون علی ، ریخت به چشم عقاب شبه پیمبر ، به زمین می خورد صورت و سیرت، همه اش مصطفی مقتلِ اکبر شده رفته ، ز کثرت که به وحدت رسد او شده احمد ، که به بعثت رسد هی به زمین خورده، دویده ، حسین رسیده حسین بر سر آن پیکر اربا شده... وای نگو .... دیر رسیده ، حسین 🖍 چند مصرع از شعر 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥 خون علی چکید به چشم عقابُ و بعد... کرد اشتباهْ اسب و ،گرفته شتابُ و بعد... رفت َاسب سمت لشکر کورِ سراب ُو بعد... شد ضربه ها به جسم علی بی حسابُ و بعد... وقتی عطش بریده امان و توان او برگشته تا خیام علیِ پهلوانِ او انگشتر عقیق ُو زبان در دهان او گفتا بگیری از نبی آن جام ناب و بعد.. یک روز تشنه بود ُو لبش چون رُخش سفید انگوری از بهشت، به مسجد؛ حسین چید نوشید از آن ُو تا که به کربُ‌بلا، رسید... شد سرخ ُو دانه دانه وُ پخش ُو شرابُ و بعد... بابا دوید تا تن او ، ناگهان شکست افتاد بر زمین ، به سر زانوان نشست زانوکِشان ُو... تکیه به شمشیر کرده است بابا رسید ُو خنده به او شد جواب ُو بعد... مثلِ هزار دانه اناری علی ؛! به دشت ای ذبح اعظم‌َم غمِ لاینحلی به دشت اکبر شد اصغرَاصغر راهِ ولی به دشت با خون؛ تمامِ جسم علی شد خضابُ و بعد... در خَلق ُو خُلق ُو منطق خود عینِ احمدی بابا، چگونه تا دل این لشکر آمدی؟! خورشید من! ستاره_ستاره ، تو سر زدی؟! ای کاش بسته بودی از اوّل نقاب ُو بعد... فصلِ خوشِ بهار حسینی تو یا علی تاج سر انار حسینی تو یا علی شمشیرِ ذوالفقارِ حسینی تو یا علی بی تو چگونه سر برند آفتاب ُ؟!و بعد... رو کرد سمت دشمن و کرد اینچنین خطاب نسل تو را خدا بکند قطع ُو در عذاب دنیا پس از علیست همیشه شبی خراب زینب دویده تا دل این التهابُ و بعد... درحالِ احتضار؛ حسینی که می گریست فرمود زینبم تو برو ، بین ما نَایست برگرد خواهرم که تو جایت به جنگ نیست بعداز من‌ست، دستِ تو این انقلابُ، و بعد... فرمود رو به جمع جوانانی از حرم یاری کنید تا که علیَ اکبرم بَرم_ _بین عبا ، نه ، غار حرایِ پِیَمبرم با این ثواب تو شده دل‌ها کبابُ و بعد ... غمگین؛ حسین رو به ستم گفت مثل رعد: لعنت به تو ،به لشکر ُو نسل تو، یابن سعد! چیزی نگویم آه از این گریه ها به بعد ... شاعر شهید روضه ی اربابُ و آب و...بعد... من شک ندارم اکبر لیلا نظر شده ام البنین ببین که پسر بی پسر شده حالا چگونه حضرت لیلا خبر شده ؟ زد روی سر، عروس گل بوتراب ُو ... بعد... تاخیمه آمدند و پس از آن به گوش عشق از گریه های اصغرش آمد سروش عشق بابا مرا بِبر بشوم می‌فروشِ عشق حالا رسیده نوبت طفل رباب ُو بعد... شش‌ماهه اصغرت ؛ علی‌اکبر شده حسین! بی خوٰد ُو بی زره ؛ چه دلاور شده، حسین! شیرم حلال او؛ خودِ حیدر شده؛ حسین ! پایش که می رسد به سر این رکابُ و بعد... می‌دانم ای رضیعِ رباب اینکه تو یلی ای جوشن حسین ُو تو قرآنِ منجلی خواندی رجز؛ سه شعبه به حنجر شدی علی لالا علیِ اصغر مادر بخواب ُو...بعد... 🖍 ✍ بـداهـہ‌ ۷ شهریور ۱۳۹۹ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════
🌷🌷🌳🌷🌷 💧 مثل قطرات ریز باران ، از ابر بر دشت ، علیِ اکبرم ، می بارید 🖍 🖍 ╭━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╮ ☘ @nardohdar1 ☘ ☘ @nardohdar1 ☘ ╰━━⊰ ❀ 🌸 ❀ ⊱━━╯
🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 ..... آه ، چه دیده مگر ارباب ‌ که تا دل لشکر ، به زمین می‌خورد خون علی ، ریخت به چشم عقاب شبه پیمبر ، به زمین می خورد صورت و سیرت، همه اش مصطفی مقتلِ اکبر شده رفته ، ز کثرت که به وحدت رسد او شده احمد ، که به بعثت رسد هی به زمین خورده، دویده ، حسین رسیده حسین بر سر آن پیکر اربا شده... وای نگو .... دیر رسیده ، حسین 🖍 بـرشی از شعر 🦋 🌹 @nardohdar1 🌹 @nardohdar1 ♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥 خون علی چکید به چشم عقابُ و بعد... کرد اشتباهْ اسب و ،گرفته شتابُ و بعد... رفت َاسب سمت لشکر کورِ سراب ُو بعد... شد ضربه ها به جسم علی بی حسابُ و بعد... وقتی عطش بریده امان و توان او برگشته تا خیام علیِ پهلوانِ او انگشتر عقیق ُو زبان در دهان او گفتا بگیری از نبی آن جام ناب و بعد.. یک روز تشنه بود ُو لبش چون رُخش سفید انگوری از بهشت، به مسجد؛ حسین چید نوشید از آن ُو تا که به کربُ‌بلا، رسید... شد سرخ ُو دانه دانه وُ پخش ُو شرابُ و بعد... بابا دوید تا تن او ، ناگهان شکست افتاد بر زمین ، به سر زانوان نشست زانوکِشان ُو... تکیه به شمشیر کرده است بابا رسید ُو خنده به او شد جواب ُو بعد... مثلِ هزار دانه اناری علی ؛! به دشت ای ذبح اعظم‌َم غمِ لاینحلی به دشت اکبر شد اصغرَاصغر راهِ ولی به دشت با خون؛ تمامِ جسم علی شد خضابُ و بعد... در خَلق ُو خُلق ُو منطق خود عینِ احمدی بابا، چگونه تا دل این لشکر آمدی؟! خورشید من! ستاره_ستاره ، تو سر زدی؟! ای کاش بسته بودی از اوّل نقاب ُو بعد... فصلِ خوشِ بهار حسینی تو یا علی تاج سر انار حسینی تو یا علی شمشیرِ ذوالفقارِ حسینی تو یا علی بی تو چگونه سر برند آفتاب ُ؟!و بعد... رو کرد سمت دشمن و کرد اینچنین خطاب نسل تو را خدا بکند قطع ُو در عذاب دنیا پس از علیست همیشه شبی خراب زینب دویده تا دل این التهابُ و بعد... درحالِ احتضار؛ حسینی که می گریست فرمود زینبم تو برو ، بین ما نَایست برگرد خواهرم که تو جایت به جنگ نیست بعداز من‌ست، دستِ تو این انقلابُ، و بعد... فرمود رو به جمع جوانانی از حرم یاری کنید تا که علیَ اکبرم بَرم_ _بین عبا ، نه ، غار حرایِ پِیَمبرم با این ثواب تو شده دل‌ها کبابُ و بعد ... غمگین؛ حسین رو به ستم گفت مثل رعد: لعنت به تو ،به لشکر ُو نسل تو، یابن سعد! چیزی نگویم آه از این گریه ها به بعد ... شاعر شهید روضه ی اربابُ و آب و...بعد... من شک ندارم اکبر لیلا نظر شده ام البنین ببین که پسر بی پسر شده حالا چگونه حضرت لیلا خبر شده ؟ زد روی سر، عروس گل بوتراب ُو ... بعد... تاخیمه آمدند و پس از آن به گوش عشق از گریه های اصغرش آمد سروش عشق بابا مرا بِبر بشوم می‌فروشِ عشق حالا رسیده نوبت طفل رباب ُو بعد... شش‌ماهه اصغرت ؛ علی‌اکبر شده حسین! بی خوٰد ُو بی زره ؛ چه دلاور شده، حسین! شیرم حلال او؛ خودِ حیدر شده؛ حسین ! پایش که می رسد به سر این رکابُ و بعد... می‌دانم ای رضیعِ رباب اینکه تو یلی ای جوشن حسین ُو تو قرآنِ منجلی خواندی رجز؛ سه شعبه به حنجر شدی علی لالا علیِ اصغر مادر بخواب ُو...بعد... 🖍 ✍ بـداهـہ‌ ۷ شهریور ۱۳۹۹ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════
❤️‍🔥❤️‍🔥 ❤️‍🔥 خون علی چکید به چشم عقابُ و بعد... کرد اشتباهْ اسب و ،گرفته شتابُ و بعد... رفت َاسب سمت لشکر کورِ سراب ُو بعد... شد ضربه ها به جسم علی بی حسابُ و بعد... وقتی عطش بریده امان و توان او برگشته تا خیام علیِ پهلوانِ او انگشتر عقیق ُو زبان در دهان او گفتا بگیری از نبی آن جام ناب و بعد.. یک روز تشنه بود ُو لبش چون رُخش سفید انگوری از بهشت، به مسجد؛ حسین چید نوشید از آن ُو تا که به کربُ‌بلا، رسید... شد سرخ ُو دانه دانه وُ پخش ُو شرابُ و بعد... بابا دوید تا تن او ، ناگهان شکست افتاد بر زمین ، به سر زانوان نشست زانوکِشان ُو... تکیه به شمشیر کرده است بابا رسید ُو خنده به او شد جواب ُو بعد... مثلِ هزار دانه اناری علی ؛! به دشت ای ذبح اعظم‌َم غمِ لاینحلی به دشت اکبر شد اصغرَاصغر راهِ ولی به دشت با خون؛ تمامِ جسم علی شد خضابُ و بعد... در خَلق ُو خُلق ُو منطق خود عینِ احمدی بابا، چگونه تا دل این لشکر آمدی؟! خورشید من! ستاره_ستاره ، تو سر زدی؟! ای کاش بسته بودی از اوّل نقاب ُو بعد... فصلِ خوشِ بهار حسینی تو یا علی تاج سر انار حسینی تو یا علی شمشیرِ ذوالفقارِ حسینی تو یا علی بی تو چگونه سر برند آفتاب ُ؟!و بعد... رو کرد سمت دشمن و کرد اینچنین خطاب نسل تو را خدا بکند قطع ُو در عذاب دنیا پس از علیست همیشه شبی خراب زینب دویده تا دل این التهابُ و بعد... درحالِ احتضار؛ حسینی که می گریست فرمود زینبم تو برو ، بین ما نَایست برگرد خواهرم که تو جایت به جنگ نیست بعداز من‌ست، دستِ تو این انقلابُ، و بعد... فرمود رو به جمع جوانانی از حرم یاری کنید تا که علیَ اکبرم بَرم_ _بین عبا ، نه ، غار حرایِ پِیَمبرم با این ثواب تو شده دل‌ها کبابُ و بعد ... غمگین؛ حسین رو به ستم گفت مثل رعد: لعنت به تو ،به لشکر ُو نسل تو، یابن سعد! چیزی نگویم آه از این گریه ها به بعد ... شاعر شهید روضه ی اربابُ و آب و...بعد... من شک ندارم اکبر لیلا نظر شده ام البنین ببین که پسر بی پسر شده حالا چگونه حضرت لیلا خبر شده ؟ زد روی سر، عروس گل بوتراب ُو ... بعد... تاخیمه آمدند و پس از آن به گوش عشق از گریه های اصغرش آمد سروش عشق بابا مرا بِبر بشوم می‌فروشِ عشق حالا رسیده نوبت طفل رباب ُو بعد... شش‌ماهه اصغرت ؛ علی‌اکبر شده حسین! بی خوٰد ُو بی زره ؛ چه دلاور شده، حسین! شیرم حلال او؛ خودِ حیدر شده؛ حسین ! پایش که می رسد به سر این رکابُ و بعد... می‌دانم ای رضیعِ رباب اینکه تو یلی ای جوشن حسین ُو تو قرآنِ منجلی خواندی رجز؛ سه شعبه به حنجر شدی علی لالا علیِ اصغر مادر بخواب ُو...بعد... 🖍 ✍ بـداهـہ‌ ۷ شهریور ۱۳۹۹ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════