ایتا - انارستان‌عشق_ناردُهْدَر #خین

انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
🌹 #خین_گرید خون گرفت

 در_سوگ_جوانان_ناکام_ایلم
( برای عموبزرگم که دوتا پسر تازه جوونش پشت سر هم بهاری از دنیا رفتند )

گُلاله گلِ نازِمه خین گِرِیْد

جَوونِ ترِ تازِمه خین گِرِیْد

گُدُم که اِسازُم به داغِ یَکی

أوی دُیُّمی ، سازِمه خین گِرِیْد

به سی سربلندیِ ایلُ...و وُلات

پری زِیْم ، پرِ وازُِمه خین گِرِیْد

هُوارِ سرِ کُهِ سنگِ مو بید

به تیرِ بلا پازِمه خین گِرِیْد

شُوا تِی تَشِ سُهرُ و داغ و بِلاز

خَنی بیتُ...و ، آوازِمه خین گرید

ز کاکُلِ تو چشمهء خین به رَه

الاها گُلِ نازِمه خین گرید ★

گُلاله گلِ لالُمه خین گِرِیْد

مَه وُ اَفْتَوِ مالُمه خین گِرِیْد

به بَردِ بِلا میوه ها گُلِ درخت

زمین وَستِنُ و حالُمه خین گرید

بُهار ، دِیْنِ مو بُو به نا اُوْر تو

که سُوْزه گل سالُمه خین گرید

دوتا خال نازی به گوشِ لُوین

بمیرُم دو تا خالُمه خین گرید

بخون کُوگِ خوشخون سرِ بَردِشیر

بزن نِی ، که کوپالُمه خین گرید

به رُو قلّه پر زِیم به شوق بُهار

ز تیری دو تا بالُمه خین گِرِید

شُوْ اَهْوِیْدُ و اَفْتَوْ زِ روزُم گِرِیْد

تَشی وَن به جونُمُ و سوزُم گِرِیْد

🖍 #مـهـیـن‌اسدی‌آسـترکی

🔻 معنی بیت به بیت شعر #خین‌گرید .

۱_کاکُل گل نازم را خون گرفته است . جوان چون گل تر و تازه ام را خون گرفته است
۲_پیش خود گفتم که با داغ مرگ این جوانم میسازم ، ناگهان داغ مرگ دومی هم شد و ساز سازگاری مرا خون گرفت
۳_برای سربلندی ایل و ولایتم ، پری زدم و پسران غیوری پروراندم ، ناگهان پر باز مرا خون گرفت
۴_هموار کننده ی راه ناهموار سر کوه سنگی زندگی من بود ، که با تیر بلا (پازه » بز کوهی ) مرا خون گرفت
۵_ شب ها کنار آتش سرخ و داغ و شعله ور روشن بسیار گرم ، بیت و شعر میخواندی ، ناگهان آواز مرا خون گرفت.
۶_ چشمه ی خون از کاکل تو به راه افتاده و جاری است ، خدایا ، گل نازم را خون گرفته است.

۷_کاکل گل لاله ام را خون گرفته است، ماه و آفتاب زندگی من و ایلم را خون گرفته است.
۸_با سنگ بلا ، میوه هایی گل کرده ی بالای درخت ، به زمین افتادند ، و حال مرا خون گرفته است
۹_ای بهار ، دِین و حق داغ و مصیبتم ، به گردن ابر تو بیفتد ، که در بهار گل های تازه سبز شده ام را خون گرفته است
۱۰_ شما دوتا پسرم ، مانند دوتا خال زیبا در گوشه ی لب بودید ، من بمیرم که دو خال زیبایم را خون گرفته است.
۱۱_ ای کبک خوش آواز ، بر سر بردشیر مزار ، آواز بخوان ، نی مصیبت بزنید که کوپال های شیر(پسر) مرا ، خون گرفته است
۱۲_ به شوق فصل بهار ، بر بالای قله ی کوه ، پری زدم ، که از تیر غمی ، دو تا بال من را( دو جوانم) خون گرفته است.
۱۳_ شب آمد و آفتاب روز مرا گرفت ، آتش غمی سخت به جانم افتاده ، که اینگونه حالم را سوز گرفته است .

🖍 #مـهین‌اسدی‌آسـترکی

🦋 #کپی‌باذکرمنبع

🌹 @nardohdar1
🌹 @nardohdar1
♡━━━🍀🌸🍀━━━♡
41 مشاهده16:08
پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی
