eitaa logo
❣️انــارســتــان عــᰔᩚــشـــق❣️
940 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
274 ویدیو
0 فایل
شاعرمهین‌اسدی‌آسترکی ناردهدر_دخترانار 💓 #لربختیاری_هم‌طایفه‌شهیدسلیمانی 💓 #کوه‌زاده‌عشایر 👇 ✅ #توانبخش_درمانگربیماران‌استثنایی ✅ #ارشدفقه‌وحقوق ✅ #روانشناس ✅ #علوم‌تربیتی ✅ #تربیت‌مربّی_مهد_و_ابتدایی 👇 باران‌عشق @love_rain1 شـاعــرشـو @shaer_sho ❣️❣️
مشاهده در ایتا
دانلود
💓 دختری بی چتر و گریان زیرباران می دوید از لبش خون میچکید و مویْ‌افشان می دوید گونه هایش سرخ بود و پای چشمانش کبود آه انگاری کتک خورده، پریشان می‌دوید کفش هم پایش نبود و ردِّپای خونی‌َش شهر را پُرکرده بود اُفتـان وخـیـزان می دوید بین هق هق گاه بافریاد میگفت ای خدا دادمیزد وای باباجان، هـراسان می دوید او که انگار ازکسی ظالم، فرار و درد داشت رو به قبرستان، میان باد و بوران، میدوید در پِی‌َش رفتـم، خودش را روی قبری تازه بـُرد رنج هایش بر زبان از آشنایان، می‌دوید نوعروسی بی پدر بود و غریب طایفه در دل او آتش غربت چه سوزان می دوید عشقِ او را درشب باران گرفتند و به زور نوعروس دیگری شد، دربُ و داغان می دوید نوعروسِ مردنامردی که هی میزد کتک دختری راکه میان ضربِ طوفان می دوید دخترِمهتابْ‌رویُ و سبزچشم اما یتـیـم گاهی از زجر کتک رو سوی مهمـان می دوید دختری که روزگاری بچّـه بود و با پدر شاد وخرّم بین جنگل های گیلان می دوید دختری که عشق من بود و نصیب من نشد خسته دل،خونین، پریشان، زیـرباران می دوید داشت ازمن درد دل میکرد، یادم کرده بود اشک های بی امان برسینه غلتان می دوید خون غیرت جوش زد، تیر وتفنگ آماده بود شوهرش با ترسِ از من دورمیدان می دوید تیر را انداختم برقلب و بر پیشانی‌ش شهر بی عشقی پیِ من، پایِ تاوان می دوید من که بامعشوق خود با نوعروس بیوه ام رفتـه بودم خارج ازشهری که شیـطان می دوید حاصل این عشق گیلانی ما گلناز شد مثل مادر، بین جنگل، ناز و خندان می دوید 🖍 🖍 @nardohdar1 ••••✾•🌿🌺🌿•✾••••