eitaa logo
انارستان‌عشق_ناردُهْدَر
960 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
211 ویدیو
0 فایل
انارستان‌عشق #اشعارمهین‌اسدی‌آسترکی #ناردُهدَر_دخترانار همان #شاعراشک قدیم #لر_بختیاری_هم‌طایفه‌ی‌شهیدقاسم‌سلیمانی #عشایرزاده #توانبخش‌ودرمانگربیماران‌استثنایی #ارشدفقه‌وحقوق #روانشناس #علوم‌تربیتی #خادمة‌المهدی 🔴 #کپی‌باذکرنام‌شاعر 🇮🇷 @Mahass تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم ؛ آه ای دهاتِ سوت ُو کور ُو دور افتاده عروسِ بیوه بر خاکِ سیاهِ گور افتاده تو راعیلی که رقصیدی به هر معبر پی یوسف شدی آن بی عصای سنگ خورده ؛ کور ؛ افتاده... زلیخای درون من ! نمی ترسی ؟ نمی بینی ؟ که دارِ عشق دور گردن منصور افتاده ؟! تو را هی عقل من داده نجات ُو باز بعد از آن تویی آن کبکِ دایم در حصارِ تور افتاده مواظب باش موسای دلم از مکر بدخواهان که در راهت هزاران بلعم باعور افتاده رخم سرخ‌َست با سیلی؛ پُرَست از بادِ غم، انگار _ _که روی صورت من لانه ی زنبور افتاده من آخر آنچنان با ساز عشق از دست خود رفتم شدم زیباییِ از صورت لاهور ؛ افتاده منم آن پاکیِ از دستِ دامن رفته ی انگور منم مستی که جامَش پیش یک مامور، افتاده عروس شرقم ُو مَحوَم مغول شد؛ هند شادم که _ _به دست انگلیسی ها به ضرب ُ و زور ؛ افتاده برایت ای دل عاشق همیشه طعنه خور بودم به دنبال تو ، از پا رستمی مغرور ؛ افتاده زمین خورد از سر هر بام ، نامم ؛ ننگ شد ، رویِ _ _زبان شهر ، نقل قصّه ام ، مشهور ؛ افتاده رفیقانم رها کردند من را ، دشمنم شاد َست همه هستی‌َم َاز چنگم، به چشم شور ؛ افتاده شبی از درد خوابم برد ُو در آن خواب می دیدم _ _ بساطِ عشق ُو شادی ُو دل ُو من، جور افتاده زلیخایم که دیده یوسف خود را سرِ پیری به چشم ِتار زندانی ، شعاعِ نور افتاده شدم بیدار ُو وامانده، که باطل شد خیال خوش من آن مستم که از دستم می ُو انگور افتاده همیشه نغمه سر دادم که شاید داد دل گیرم منم آن گوشه ی "داد"ی که در "ماهور" افتاده به غیر از ساز بی سازی نمی‌آید به گوش صبح گمانم دست یک کودک، شبی سنتور افتاده چرا مرگی نمی آید سراغ این همه پستی؟! مگر از دست اسرافیل هم شیپور افتاده؟ چرا یوسف نمی آید شَوَد معمار احوالت ؟! دلم آه ای دهاتِ سوت و کور و دور افتاده ... 🖍 ✍ بـــــداهـــــہ‌ ۴ مرداد ۱۴۰۱ 🖍 ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄•• 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ••┄┅═✧⊰❀🌸❀⊱✧═┅┄••
عشق تا دل بی تعارف می رسد دل به وصلت با تکلّف می رسد برق چشمان تو می گیرد مرا ... کار این دل تا تصادف می رسد خوف دارد اخمِ ابروهای تو خاندانت تا لـیـاخُــف¹ می رسد ²ی چشمت شراب ناب من الکلش از مندلـیُف³ می رسد جدّه‌ی عشقم زلیخا بود ُو تو_ جدّ رخسارت به یوسف می رسد ارث آن هُٰوی مسیحایٖیْت به _ _ دست پاپ ُو چنگِ اسقف می رسد میشوم با خنده ات مستعمره... عشق تا اوجِ تصرّف می رسد خسته ام از راست رفتن ؛ دل به تو_ _ زود ُو راحت ؛ با تخلّف می رسد یک بهشت آغوش میخواهم بگو این بغل را کی تشرّف می رسد؟! 🖍 ¹_ : ولادیمیر پلاتونوویچ لیاخُف ‏(۱۸۶۹–۱۹۱۹)، هفتمین فرمانده روسی بریگاد قزاق ایران بود که مجلس شورای ملی را به دستور محمدعلی شاه قاجار به توپ بست. ²_ : ظرف‌آزمایشگاهی‌حرارت‌مواد ³_ : دمیتری ایوانُویچ مِندِلیف، دانشمند شیمی‌دان معروف اهل روسیه بود. •••༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•‌ུྃ••• 🖍 ✭𓅃 @nardohdar1 𓅃✭ ─✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾─
🌹 دَمِ روضه ؛ دَمِ چایی ؛ دَمِ دمّام‌زنی دَمِ این خانه دَم ُو باز دَمِ دَم به دَم‌یم 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
❣🏴 🏴❣ نی؛ طبل ُو علم؛ کتل؛ نواخوان؛ دسته موکب زده هر محل؛ خیابان ،دسته !؛ با یاد مخدّرات ُو طفلان حسین راهی‌ست به هر معبر ُو میدان؛ دسته نوزاد ُو لباس سبز و مادر ؛ می‌رفت_ _ با یادِ علی اصغر عطشان ؛ دسته ای وای اگر که روز عاشورا؛ عصر_ _ زنجیر زنی، نم‌نمِ باران؛ دسته در تعزیه ی آتش خیمه؛ ای وای_ _ باران بزند ابر پریشان؛ دسته_ _محشر بکند به‌ پا؛ شده علّتِ این _ _ آسانی ِراه سختِ عرفان؛ دسته وقتی علما به صورت و سر زده اند پس لطمه زنیم ُو جان به قربان؛ دسته!؛ تجدید کند عهدِ وفای خود را _ _ تا پای سرش؛ قسم به قرآن؛ دسته در بیت محمّد و علی شد هر سال _ _ با امّت سینه چاک، مهمان ؛ دسته در راه حسین َاز همه؛ بدچشمی دور اسفند بکن دود ُو بگردان ؛ دسته !؛ روی عرق مطهرِ سینه زنان با عشقِ علی گلاب‌_افشان؛ دسته !؛ ای مردِ علمدار !؛ ببینی خیرش پرچم به سرِ همه بچرخان، دسته با مَشک بیا ساقی ُو بر تشنه لبان _ _با دست خودٰٓ آب را بنوشان ، دسته آن مرد که شمرِ دسته و تعزیه هاست شلّاق نزد به طفل نالان ؛ دسته !؛ با یاد رقیّه؛ پای بی کفش برو_ _در جاده ی صافِ بی مغیلان؛ دسته ما بین مسیر سینه‌زن ها دیدیم _ _ موکب زده هر صاحب دکّان؛ دسته !؛ چایی و گلاب و شربت ُو دیگ غذا نذری ُو شفا؛ روضه ی رضوان؛ دسته تا کور شَوَد پَهلَویِ شورنظر ما وُ حرمِ پاکِ رضا خان؛ دسته تا که بشوَد کرب‌ُوبلامان امضا ماییم ُو دمِ گرمِ رضا جان؛ دسته تنها نه فقط شیعه که هر آزاده _ _ با عشق حسینٰ آمده گریان؛ دسته شد کثرت ُو وحدتِ محبّان ایجاد با عشق حسین ُو؛ چیست برهان؟ دسته با حبّ حسین دور هم جمع شدیم تا کرب‌ُوبلا از دل ایران؛ دسته بین الحرمین ُو اربعین؛ هروله ؛ شور الوعده؛ من ُو تو؛ مرزِ مهران ؛ دسته ما سینه زنیم جَد به‌ جد؛ شکرِ خدا شد نسل به نسل؛ ارث دوران؛ دسته هستم مطیع رهبر ُو پای عَلَم_ _احیا شده با خون شهیدان؛ دسته با قصدِ ظهور؛ کوبه ات را محکم_ _بر طبل حسینی‌َات بکوبان؛ دسته!؛ 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬۰•●✿
🏴 بر صورت ُو سر زدن روا شد ؛ دیدیم_ _ ما لطمه زنیِ سخت را از عُلَما 🖍 ✍ بـداهـہ‌ 🖍 ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════ 💐 @nardohdar1 ✍ 💐 @nardohdar1 ✍ ═════●⃟ ✿ ⃟●᪥᪥᪥════