من نرگس هستم. و به نظرم شاخههای نرگس دیگه جالب نیستن.
شاید دیگه نرگسی که نرگسی میخوره و گل نرگس تو دست راستشه نباشم. شاید فقط نرگسی که نرگسی میخوره باشم
شاید!
نرگِث
من نرگس هستم. و به نظرم شاخههای نرگس دیگه جالب نیستن. شاید دیگه نرگسی که نرگسی میخوره و گل نرگس تو
حتی شاید دیگه اینجا هم محل پرورش پیازچههای نرگس نباشه
جمعهها یهو یادم میافته که میتونم کلی اپیزود ندیده رو واچینگ کنم
خوشمیگذره
با چائی و تشکیلات
زمان:
حجم:
4M
,اثر
خالق اثر
مخاطب اثر که ما گوش منگولهایها باشیم
از کلّهی صبح دارم زمزمه میکنم
"بازی کن آنقدر تا چیزی برای باختن نماند، تا از دست دادن عادت شود و باختن پالایش روح. باور کن زمین خوردن جزئی از زندگیست"
پوستم شفّاف شد.