📋 #بهجایروضهیکسؤالمیکنمفقطهمین
#متن_روضه - بخش اول
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به جای روضه یک سؤال میکنم فقط همین
سؤال میکنم از آن مصیبت عظیمتان
*یه سؤالی ازت دارم آقا *
میان این همه صحابهی نبی چرا کسی
جلو نیامد و نشد مدافع حریمتان
*چرا کسی نیومد از مادرت دفاع کنه؟!*
آدمی که ضربه خورده از در و دیوار،سخت
دست بر دیوار میگیرد ولی بسیار سخت
وقت چیدن که نباشد شاخهها خم میشوند
بر زمین بگذاشت بارش را ولی اینبار سخت
*یهو دیدن داره میگه فضه بیا...*
وای من، حالا ببین با سینه زهرا چهکرد
میخ وقتی میرود بر سینه دیوار،سخت
میخ را با چهمکافاتی علی بیرون کشید
داغ اگر شد در میآید از بدن مسمار سخت
وای منو وای منو وای من
میخ در و سینه زهرای من
*امشب بذار یهجور دیگه روضه بخونم ، ادامهی این شعر باشه، اگه باهم دیگه رفتیم مدینه اونجا این شعرو بخونیم ...
آقا ... بمیرم برا دلت ...
آخه امام صادق فرمودند:میدونی علت مرگ مادر ما فاطمه چی بود؟
آقا فرمودند علت مرگ مادر ما فاطمه، اثرات ضرباتی بود که با غلاف شمشیر به بازوی مادرم زد.
بعضیا شاید بگن چطوریه این روضه، بعضیا شاید باورش براشون سخت باشه...
@seyedrezanarimani
یکی از علما و بزرگان که مجتهدم بود از سادات، ایشون نقل میکنه بعد از ۲۵ سال کتابی نوشت بر مناقب اهل بیت؛
بعد از ۲۵ سال که کتاب که تموم شد، تو عالم رؤیا، مکاشفه نمیدونم چه عالمی بوده، اما بهش گفتن میخوای چهارده معصوم رو زیارت کنی؟
گفت آری ، مگه میشه؟!
بهش گفتن آری میشه، فلان جا تو فلان اتاق بیا اگه میخوای 14 معصوم رو زیارت کنی.
میگه هولی داشتم که الان مادرم فاطمه هست؟ منم از ساداتم یه عمری عمامهی مشکی به سر گذاشتم. نکنه الان مادرم منو قبول نکنه به فرزندی. آبروم بره...
گفتم هرچه بادا باد؛ میرم حالا بعد این همه سال یه همچین فرصتی پیش اومده.
میگه رفتم دیدم مادرم فاطمه نشسته اما چادر به سرش نیست، یقین پیداکردم که از سادات هستم. خوشحال شدم همونجا سجدهی شکر به جا آوردم (این قضیه رو استاد فاطمینیا نقل می کنه. خیلی عجیبه من خوندم اینقدر گریه کردم با این قضیه)
میگه اومدم نشستم کنار مادرم فاطمه....
گفتم بیبی جان حالا که بعد اینهمهسال قسمت من شده شما رو زیارت کنم، دوتا سؤال برام پیش اومده، سالهای ساله کتاب مینویسم و مطالعه میکنم، حالا اجازه میدید از محضر شما سؤال کنم؟ سوالاتمو از شما بپرسم؟
استاد فاطمینیا میفرمودند "من نمیتونم جواب این دوتا سؤالو معنا کنم، اما نقلبهمعنا میکنم." منم همون نقلبهمعنا رو میگم:
سؤال اول این بود صدا زد مادرجان ببینم آیا درسته بعضیا میگن امیرالمؤمنین رو با یهوضعی از در خونه تامسجد بردن (میخوام خیلی گریه کنی) میگه تا این حرفو زدم دیدم مادرم سرشو پایین انداخت، لحظاتی صبر کرد سرو بالا آورد (جواب بیبی رو نمیگم نقلبهمعنا میکنم) میگه یهمرتبه فرمود فقط همینو برات بگم خیلی علیمو اذیتش کردند؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #بهجایروضهیکسؤالمیکنمفقطهمین
#متن_روضه - بخش دوم
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخه وقتی زنای مدینه اومدن عیادت مادرمون فاطمه، وقتی از مادر ما سؤال کردن حالتون چطوره، شاید شماها بگید بیبی اینطوری جواب داده، شاید فرموده باشه از درد پهلو نمیخواب،م درد بازو نمیذاره استراحت کنم. اما نه، این حرفا رو نزده بیبی؛ میدونی چه جوابی بهشون داد؟
گفت چرا با علی در افتادین؟!
آی مظلوم علی.....
(همهی روضهم تو این سؤال دومه)
میگه همینطور متحیر بودم سوال دومو بپرسم یا نه، اما گفتم شاید دیگه قسمتم نشه هرچه باداباد سؤال دومم اینه بیبی جان؛
میبینم خیلیا تو کتاباشون این قضیه رو رد میکنن، میخوام از زبون خودتون بشنوم ، خیلی جاها ما خوندیم و نوشتیم این قضیه رو، حالا ببینم درسته یا نه...
میخوام ببینم آیا درسته بازوتون ورم کرده؟! آیا درسته علت مرگ شما ضربات اون نامرد بوده؟!
میگه دیدم مادرم سرشو پایین انداخت، دیگه حرفی نزد، گفتم عجب کاری کردم این سؤالو پرسیدم، امام فهمیدم جواب مادرم دیگه با حرف زدن نیست، میدونی چه جوابی بهم داد؟
صدا زد پسرم بیا جلوتر. دیدم این آستینو بالا زد، گفت خودت بیا ببین....
وای مادرم ، مادرم ، مادرم*
@seyedrezanarimani
یکی بیاد تو این کوچه
به مادرم کمک کنه
اشک حسینو پاک کنه
به خواهرم کمک کنه
فضه داره با نالههاش
قلبمو از جا می کنه
هرکی با هرچی دستشه
مادر ما رو میزنه
من نمیگم شما بیاین
دست بابامو وا کنین
فقط میگم مغیره رو
از مادرم جدا کنید
یا زهرا....
*اما حیفم میاد تا اینجای روضه رو اومدم، از مدینه کربلا نریم؛*
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گه مدینه میرود گه کربلا
*صدا زد مادرجان شما سینهت آسیب دید، پهلوت آسیب دید، بازوت آسیب دید، سیلی به صورتت زدن (حسینو دارم میگم)
صدا زد مادرجان، منم دوست دارم مثل تو بشم، حالا که پهلوت آسیب دیده٬ منم نیزه به پهلوم بخوره؛ حالا که میخ در به سینهت رفته، منم دوست دارم سینهم مثه سینهی تو بشه.
می دونی چی شد؟! یه مرتبه اون نانجیب صدا زد: "من من یَنتَدِبُ للحسین" 10 نفر سوار اسب شدن...
آی حسین....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 ناگهان در واشد و مِسمار پهلو را گرفت
#متن_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناگهان در واشد و مِسمار پهلو را گرفت
دست شعله بیمهابا پای گیسو را گرفت
پهلوی زخمی جدا و صورت نیلی جدا
یک غلاف بیمروّت جان بانو را گرفت
دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد
وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت
دور از چشم علی هرشب که بانو ناله زد
زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت
@narimani_matn
شعله زد دیوار از تنهاییاش٬ در بعد از آن
آشیانه سوخت در آتش٬ کبوتر بعد از آن
شدت چرخیدن در باشد و زن باردار
کودک اول ضربه خواهد خورد و مادر بعد از آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 یه خونه پیش چهل نفر سوخت
#سبک_روضه / #متن_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه خونه پیش چهل نفر سوخت
دراومد اشکم، همین که در سوخت
فرشته افتاد ز بال و پر سوخت
فرشته با روسری و سر سوخت
فضه تا رسید گفتم
علی رو فراموش کن
فاطمه سوخته آتیشه
چادرش رو خاموش کن
داره جون میکنه فکری
به حال زخم پهلوش کن
شکسته پشت در سینهش
اصلا صداشو خودت گوش کن
صدا صدای استخونه
خدا کنه زنده بمونه
نگاه بکن که نیمهجونه
میخواد بمونه نمیتونه
@seyedrezanarimani
این که میگه "صدا صدای استخونه" اصلا حسین (ع) هم مثل مادرش شد؛ یه لحظهای رسید اون ملعون صدا زد :
"مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟ "
ده نفر سوار بر مرکب٬ اینقدر رو این بدنها تازوندن....
حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم
همهی زندگی شیر خدا ریخت بهم
داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد
تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم
بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود
تا که زد سلسلهی آل عبا ریخت بهم
ثلث سادات میان در و دیوار افتاد
نسل سادات به یک ضربهی پا ریخت بهم
گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن
وسط شعله ببین زمزمهها ریخت بهم
*شاعر : #قاسم_نعمتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋#روضه_حضرت_زهرا (س)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#گریز_به_روضه_گودال
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز آخر، بیبی یه جوری کار کرد تو خونه، همه گفتن خدایا مادر خوب شده، الحمدالله...
داره این کارا رو میکنه چون میخواد به همه بفهمونه این روزا حال من خوبه. میخواد همه رو از خونه بیرون کنه. (چرا؟) آخه نمیخواد کسی جون کَندنش رو ببینه.... فلذا همه رو از خونه بیرون کرد، اسماء رو صدا زد: اسماء برام یهکم آب بیار میخوام غسل کنم.....
اسماء، حجره رو ترک کن. وقتی برگشتی اگه دیدی چادر به سر کشیدم، برو علی رو خبر کن بدون دیگه بیفاطمه شدی.
اسماء میگه رفتم و برگشتم. تا درِ حجره رو باز کردم دیدم خانم چادر به سر کشیده و رو به قبله خوابیده. هرچی خانم رو صدا زدم دیدم جوابم رو نمیده. تو همین حین دیدم آقازادههای علی اومدن، حسن و حسین وارد خونه شدن؛ وسط حیاط خونه هی دارن صدا میزنن مادر... چرا مادر به استقبالمون نمیاد....
اسماء میگه من سریع اومدم بیرون، میخواستم یه جوری بچهها رو از خونه بیرون ببرم . اما دیدم هرچی میگم، میگن ما تا مادرمون رو نبینیم جایی نمیریم. -غذا بخورید؛ - تا مادر نباشه لب به غذا نمیزنیم....
یه مرتبه متوجه حجره شدن؛ اومدن داخل حجره، تا چشمشون به بدن بیجان مادر افتاد، امام حسن خودش رو انداخت رو سینهی مادر، اباعبدالله صورت کف پای مادر گذاشته؛ هی صدا میزنه مادر اگه جوابم رو ندی میمیرم......
(چی میخوای بگی؟)
هر دیدی یه بازدیدی داره. اینجا اباعبدالله اومد پایین پای مادرش. اما کربلا برعکس شد؛ این مادر اومد پایین پای گودال قتلگاه؛ هی به سینه میزنه، صدا میزنه بُنَیَّ .....
حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋ماندهام بیکس و از عشق شما دور شدم
#سبک_مناجات / *بخش اول صوت*
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماندهام بیکس و از عشق شما دور شدم
خوب داری خبر از من که چرا دور شدم
رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر
در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم
در قدیم از غمتان دیدهی تر داشتهام
حیف شد باز هم از حال بکا دور شدم
در جواب کرم و لطف زیاد تو به من
هی بدی کردم و از رسم وفا دور شدم
@seyedrezanarimani
نیمه شب لایق یک خلوتِ باتو نشدم
از مناجاتِ سحرها و دعا دور شدم
وای اگر باز ببینم که زمین خوردهام و
از نگاه تو و از بزم عزا دور شدم
بین روضه فقط آقا به تو نزدیک شدم
هر زمان آمدم اینجا ز خطا دور شدم
یک شب جمعه ببر نوکرتان را به حرم
مدتی میشود از کرببلا دور شدم
*شاعر : #روح_الله_پیدایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋بر درب حرم داشت لگد میزد حیف
#سبک_روضه / #متن_روضه
*بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند روزی یکی از اصحاب امام صادق (ع) غیبت داشت، آقا فرمود کجا بودی این چند روزه؟ عرضه داشت: آقاجان، از شما چه پنهون خدا بهم بچه دختر داده.
-خب خدارو شکر؛ حالا اسمش رو چی گذاشتی؟
-اسمش رو فاطمه گذاشتم.
امام صادق یه آهی کشیدن شروع کردن گریه کردن....
-آقاجان، نکنه بیادبی کردم، چرا گریه میکنین؟
فرمودن خیلی مواظب این دختر باش؛ یه وقت عصبانی شدی خواستی ادبش کنی توهین بهش نکنی. اگه بیشتر عصبانی شدی خواستی بیشتر ادبش کنی یه وقت نزنیش. (با این یه جمله کار دارم.) اگه یه وقت عصبانیتر شدی یه وقت سیلی به صورتش نزنی....
-چرا آقا؟
روایت میگه آقا گریه میکرد، میفرمود مادر ما فاطمه رو تو کوچهها زدن....
"بر درب حرم داشت لگد میزد،حیف
در بر سپرم داشت لگد میزد،حیف
از بین لگدها لگدی کشت مرا
محسن پسرم داشت لگد میزد،حیف"
وای مادر.....
*شاعر دوبیتی : #مهدی_زراعتی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn