🌹به نام خدای مهربان🌹
#تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_نهم
💠را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم می-
فهمیدم داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این
دختر زیبای شیعه را تنها برای خود میخواهد. نارنجک را
با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که
گلنگدن را کشید و نعره زد :»میری یا بزنم؟« و دیوار کنار
سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین
💠انداختم و او همچنان وحشیانه تهدیدم میکرد تا پنهان
شوم. کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می-
کردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت
بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز
شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می-
ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین
میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد. با یک
💠دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم
تا صدای نفسهای وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان
ناله زد :»از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا
تا شماها بیاید کمکم!« و صدایی غریبه میآمد که با زبانی
مضطرب خبر داد :»دارن میرسن، باید عقب بکشیم!«
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از
میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر باالی سر عدنان
💠ایستاده و یکی خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را
زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش
میکرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای
مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من
گذشته و فقط میخواست جان جهنمیاش را نجات دهد؟
هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این
💠زندگی بریده بودم که تنها به بهای نجابتم از خدا می-
خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا را
گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از
ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین
کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. عدنان مثل
حیوانی زوزه میکشید، ذلیالنه دست و پا میزد و من از
💠ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر
عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم
زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ
کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود. موی
عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش
زمین بود و داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که
رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حاال در این
#ادامه دارد
✍نویسنده:#فاطمه_ولی_نژاد
✴️کانال فرهنگی مذهبی (لبیک یا مهدی)
https://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938