#یا_صاحب_الزمان
در راه مانده ایم و سواری نمانده است
از ردّپای رفته غباری نمانده است
از شهرهای یخ زده بیرون زدیم و باز
کوهیّ و سرپناهی و غاری نمانده است
ماندیم تا بیاید و بر ما گذر کند
دیر است آنقدر که مزاری نمانده است
تقویم ها ورق ورق از ما جدا شدند
تا سالهای سال بهاری نمانده است
هر صبحمان دو پنجره پر بود از انار
هی دست می بریم و اناری نمانده است
یا اینکه مرد ندبه ما را نیامده است
یا آمده است گاه و گداری ، نمانده است
بر جمکران ندبه شدن خط کشیده ایم
آدینه ی قرار مداری نمانده است
یک روز هم می آید و می بیند آن سوار
تنها نماز خوانده و یاری نمانده است
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
#این_هم_از_برجام
گهی برجای رقصیده است و گاه آسوده بر پای است
گهی بر پای نا آرام و گاه آرام بر جای است
گهی بر جام دارد دست و روحانی است حالاتش
گهی مست است و می رقصانَد و خود مجلس آرای است
نه از تحریم تنباکوست کامش تلخ نه از نفت
که یا مشغول صرف قهوه یا نوشیدن چای است
کلید گنجها با اوست ، می گویند این دریا
اگر او ناخدا باشد دمادم گوهرافزای است
درختان میوه ی بی هسته می زایند تا او هست
هوای روستا امن است و با او جنگ در سایه است
من امّا وصله ی ناجور این آبادیم ، در من
غمی روئیده ، چونان استخوان مانده در نای است
جهنّم می رود این بد دهاتی ، کدخدا گفته است
که در قولش تَمرگیدن همان قول بفرمای است
قضاوت می کند تاریخ ، با او روستای ما
گلستان می شود گاهی و گاهی ترکمنچای است
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
#سال_روز_آزادی_خرمشهر
#جای_شهدا_خالی
یه شب واژه واژه کبوتر شدی
مسافر که بودی مهاجر شدی
شهادت تو رو برد تا آسمون
با صدتا ستاره مجاور شدی
منو واژه واژه صدا کن شهید!
تفنگت نیفتاده روی زمین
منو مثل شعرِ حماسی بخون
منو توی مَمّد نبودی ببین
ما رو مثل روزایِ خون دادنت
شبیهِ شبایِ خطر یاد کن
گلومون پر از بغضه این روزها
خودت جای ما باش و فریاد کن
تو رفتی ولی سنگرت موند و من
دلم سوخت ، عاشق شد و شمع شد
تو رفتی دلم ریخت اما چه غم
با سید علی خاطرم جمع شد
من از سوت خمپاره عاشق ترم
دارم جاده جاده تو رو می دوم
صدای تو از دوردستا میاد
هنوزم صدای تو رو میشنوم
از عباس از عباس! صدا مبهمه
حسین جون اگه میشنوی گوش کن
ما از معبر آخری رد شدیم
از این لحظه بی سیم و خاموش کن
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
بدون عشق ،بیتی در خورِ املا نخواهد شد
که بی اذن قلم شاعر ! غزل انشا نخواهد شد
شروع مستی از آنجاست که میخانه برپا شد
از آنجایی که جمع می کشان ، منها نخواهد شد
می آماده است در ساغر ، اَدر کاساً بخوان ای شیخ!
که تا ساقی نفرماید " و ناولها " نخواهد شد
غزل در وصفِ کوثر آفرین بانوی اسلام است
که جز در مدح او گفتن، زبان گویا نخواهد شد
بر آدم همسری آمد ، بر احمد نیز همتایی
چه همتایی ! که قدر شوکتش حوّا نخواهد شد
یکی مَرد و یکی زن ، هر دو اما یار یکدیگر
که دریا، رو به رو جز با خودِ دریا نخواهد شد
چُنان از عشق -می دانم- به هم وابسته اند اینها
که امروز محمّد در غمش فردا نخواهد شد
چه بیهوده است بی نامش کلامی بر زبان راندن
از اسلامی که بی ایثار او احیا نخواهد شد
خدیجه، یک زن است اما به مردان آبرو داده است
که تا او هست در میدان نبی تنها نخواهد شد
مپندار از عُروجش مصطفی تنها بماند ، نه !
که ذکر لا اله ای دوست ! بی الّا نخواهد شد
اگرچه راویان گفتند زنهایی پیمبر داشت
زنی غیر از خدیجه مادر زهرا نخواهد شد
از او که مادر زهراست ، زهرا دختری آورد
که زن در نسل او جز زینب کبری نخواهد شد
نه چون مریم ، نه چون حوّا ، نه چون هاجر ، به جز زهرا
چه می جویی؟! که در زنها چون او پیدا نخواهد شد
"امیرالمومنین" یک مَرد و " امّ المومنین " یک زن
که غیر از این اگر باشد لقب معنا نخواهد شد
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
هدایت شده از محفل شعر آیینی انگور
سوگواره ادبی سرچشمه کوثر
ویژه خواهران و برادران
شنبه 5 خرداد ساعت 18
به صرف شعر و افطار
اصفهان خیابان حافظ چهارراه کرمانی #دفتر_تبلیغات_اسلامی_اصفهان
#محفل_شعر_آیینی_انگور
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است
شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است
با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد
حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است
هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز
زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است
مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا
مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است
پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت
من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است
سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود
أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
مصیبت است که با ذوالفقار هم بوده
برای یاری دین جان نثار هم بوده
هم اهل ذکر و مناجات و خواندن قرآن
برای گریه شدن بی قرار هم بوده
مگر غریب تر از این ؟! که دشمن حیدر
کنار او وسط کارزار هم بوده
کدام درد ، از این بیشتر که قاتل او
به وقت ضربه زدن روزه دار هم بوده
#
همیشه شیعه ی حیدر میان معرکه است
به نخل بسته شده سر به دار هم بوده
خدا کند که بگویند بعد رفتنمان
شهید ، شیعه ی چشم انتظار هم بوده
محسن ناصحی
محسن ناصحی:
#القدس_لنا
مرد راهم، دل به دریا می زنم دریا که هست
شک ندارم نیل طغیان می کند ، موسی که هست
وارث طوفانم آری پس نمی مانم به جای
گیرم از دریا گذشتم ، سینه ی صحرا که هست
مکّه را روزی گرفتم ، باز باید از نیام
تیغ من بیرون بیاید ، مسجدالاقصی که هست
ای به شب سرمست ! صبحِ کعبه کم کم می دمد
گیرم از ما ناقه پِی کردی ، فَسَوّیها که هست
در شبِ قدری خروشیدی و فرق ما شکافت
صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست
کربلا رفتیم و خون دادیم و جاویدان شدیم
سر به نی دادیم و کافی نیست سامرّا که هست
در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق
هرچه از میدان مین گفتند گفتم پا که هست
نعره ی جاءالحقیم این دشت غُرّشگاه ماست
تا که بود این بود و خواهد بود اینسان تا که هست
وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست
عالمی با ما نمی ماند ؟! خدا با ما که هست
"یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور "
غم ندارم ، کانَ اَمرُاللّهِ مفعولا که هست.
#محسن_ناصحی
#روز_قدس
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
#یمن
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آل_سعود
تو را چه می شود؟!
مرا چه می شود؟!
کنون که ما نشسته ایم
خانه را چه می شود؟!..
زمین ،
چرا چنین؟
زمان،
چرا چنان؟
کسی نگفت؛
این زمانه را چه می شود؟
جهان،
جهان فتنه و مرافعه است
جهان جنگهای قومی و تعصبی است
وهابیت،
گلوی قرن را فشرده و
بشر
اسیر مسلک تقلبی است
عقیده
بوی نفت می دهد
خُرافه از توهّم آب می خورد
وهابیت
دهان گشوده جهل را و نان
میان منجلاب می خورد
کسی نگفت؛
داعش از کجاست؟
که وحشت از هجوم سایه را سفارش از کجاست؟
بریدن سر شرف
مرام مردمی است کینه توز
آهای حامی شرارت مدرن!
یمن جرقّه بود
میان شعله های نفت خود
بسوز
هنوز ،دست انتقام
از آستین روزگار در نیامده
نفس نفس وهابیت
به کام مرگ رفته وسوار،
از سفر نیامده
هنوز هم به اعتقاد راسخ قبیله ی علی
به کعبه تکیه می زند
کسی که مقصد است انتظار را
که ما کنار گوشمان
درست گوشه ی خلیج فارس
انتظار می کشیم
ذوالفقار را...
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
تصور کن که حرف از دین ، فقط روی زبان باشد
تصور کن که ایمان قصه باشد داستان باشد
تصور کن اگر بیش از عقول ما زمینی ها
سؤال مردمان از راههای آسمان باشد
در این ظرفیّتِ اداراکِ محدودی که ما داریم
تصور کن اگر حرف از جهان بیکران باشد
شبی پَر وا کند سیمرغ عقل عاقلان امّا
اگر در جستجو حیران اگر بی آشیان باشد
اگر مظلوم ، ظالم را ببیند دم فرو بندد
اگر حتّی سیاست ، بازیِ نابخردان باشد
اگر قاضی ترازو را به نفع ظلم سنگین کرد
اگر مظلوم را قفلِ تغافل بر دهان باشد
اگر داروغه بر مَسند پیاپی شمع روشن کرد
کلید قفل بیت المال دست این و آن باشد
اگر در خطبه های جمعه های شهر ، خوابت برد
خطیب شهر اگر خُرسند از این خواب گران باشد
رها در دشتها دیدی اگر پاپوش چوپان را
اگر جای رعیّت گرگ را دیدی شبان باشد
کجا آغوشِ امنی روبرویت باز خواهد ماند؟
مگر جایی که حرف از ثانیِ قرآن میان باشد
عدالت ، مهربانی ، پایمردی در علی جمع است
بخوان از خطبه هایش هرقَدَر فهم و توان باشد
اگر مظلوم اگر غمگین اگر در جستجوی دین
به قرآن با علی رو کن ، هدایت توأمان باشد
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
#رنگ_حیله_بنفشه
#اندر_زبان_حال_رئیس_جمهور
کلاه و کفشم و دیدی؟!
چه سالِ خوبیه امسال
قراره واسه ی تفریح
برم حوالیِ توچال
صعود می کنم از کوه
برای اینکه بفهمین
دلار میره به عرش و
ریال می کشه پائین
به جای اونکه بنالی
یه لحظه فکر کن اصلاً؛
کی بود که رأیِش و انداخت
تو جعبه های دل من؟
مگه خودِ تو نکردی
برای موندنم اصرار؟
مگه تو رأی ندادی
به من ، به خاطرِ تَکرار
آخه کلاغِ قشنگم!
چی شد که گولم و خوردی؟
بازم پنیرت و بردم
بازم بهونه آوُردی؟
به تو دوباره خوروندم
تمومِ نِرخا رو از دم
بنال و نِق بزن امّا
منم میگم؛ به جهنّم
هنوز مونده بفهمی
چی بوده معنیِ تدبیر
چی شد من این همه بالا
چی شد که جای تو اون زیر؟
شاید که زردیِ چهره ت
یواش یواش بدرَخشه
ولی محاله بفهمی
که رنگِ حیله بنفشه
#محسن_ناصحی
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
مَمّد ! هنوزم دوستِت دارم
عُمراً نمیشم با مرامِت قهر
قطعاً اگه امروز هم بودی
باز جون می دادی واسه خرمشهر
میگن که ارثِ اعتقادت سوخت
امروز این غم قاتل من بود
اینکه کجایِ بعضیا ؟!!.. اما
چیزی که سوخت از من دل من بود
از خونه مون - این خیمه ی بی آب -
دیدم یه عدّه روضه می بردند
عبّاس میخواد خیمه ی بی آب
امّا یه عدّه آتیش آوُردند...
t.me/nasehi_mohsen
sapp.ir/nasehi_mohsen
eitta.com/nasehi_mohsen
مثل آن پرچم سبزم که رها در باد است
که گرفتار تو مانده است اگر آزاد است
مثل این قافیه گل می کنم آن وقتی که
شاعرت در غزلش زائر گوهرشاد است
حال من حال جوانی است که در پای ضریح
مبتلا مانده به یک کوری مادرزاد است
راستی پای ضریحت چقدر بنشیند؟!
نامه اش دیرزمانی است که تو افتاده است
از سه باری که قرار است یکی هم کافی است
احتیاجی چه به رو کردن آن اسناد است؟!
به طمع آمده ام ، باز عطش آوردم
به امیدی که بنوشانیم آبی با دست
آنقدر حرف زیاد است ،خودم خسته شدم
خوب شد حوصله ی پنجره از فولاد است.
#محسن_ناصحی
#امام_صادق_علیه السلام
از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد
ما أطیعوالله میدانیم، قرآن مینویسد
قُل تَعالَو نَدعُ میخوانیم، ثابت میکند ما
مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران مینویسد
در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر
ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان مینویسد
سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم
مذهبِ ما را امامِ صادق آسان مینویسد
صادقُ الوَعدیم، ما را عشق این سان میپسندد
صادقُ القَولیم اگر از راستگویان مینویسد
حرف از ابراهیم از آتش میشود، کو یارِ صادق؟
از تنورِ خانه میپرسم، گلستان مینویسد
سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی
طفلِ مکتب خانهاش تفسیر تبیان مینویسد
آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل
علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان مینویسد
#محسن_ناصحی
#ایران_من
می دونی واسه چی تو رو میخوام؟
می دونی من چرا دوسِت دارم؟
چرا اون وقتایی که غمگینم
سر روی شونه ی تو میذارم؟
با خودت فکر می کنی گاهی
چرا پابند عشق و احساسم؟
چرا هرجا که اسمت و می برن
اینقده غیرتی و حساسم؟
شده اصلاً یه بار بگی واسه چی
من باید علّت سؤالت شم؟
چرا وقتی که می وَزی با نسیم
نمی تونم که بی خیالت شم؟
شده حتی یه بار به خاطر تو
نذارم جونم و کف دستم؟
سینه م و شد برات سپر نکنم؟
شده حتی یه بار بگم خسته م؟
نشده تا همیشه هم نمیشه
مگه دل کندن از تو آسونه
هرکی یک بار عاشق تو شده
بی خیالِت باشه؟! نمی تونه
عشقِ روزای بچِگیمی تو
خیلی ساله بِهِت وفادارم
تو یه عُمره عزیز جون منی
من یه عمره که دوستِت دارم
وسط سینه ی سه رنگ تنت
لاله روئیده بسکه خون دادیم
کم نذاشتیم و کم نمیذاریم
پای عشقت همیشه ایستادیم
#محسن_ناصحی