eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
✨💝📖💝✨ 📖 يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ (غافر/۱۹) 👈 او را که به می‌گردد و آنچه را پنهان می‌کند، می‌داند. ☝️ حواسمون باشه... 🔸 دنیا و حسابگری در با کسی است که، حتی یه گوشه ما رو هم دیده. 🔸 کسی که از رازِ ♥️ همه‌مون است. 🔹 هر نگاه (خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ)👀، مخفیانه و یواشکی که داشتیم، 🔹 هر و 👁که برای دیگران اومدیم، هر ... 👈 همه رو میبینه. 🗣 اگر دنیا و میخواهیم، باید با این مهربون "خالص" باشیم. او عزّت رو نه به ، بلکه به "خلوص" خواهد داد. ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اینجا در آخرالزمان.. میدونید از پست تر چه کسیه⁉️ 📌قابل توجه که دنبال... @nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ به هیچ مپیچ 💠قال الإمام عليّ عليه السلام:إنَّ الدُّنيا مَعكوسَةٌ مَنكوسَةٌ ، لَذّاتُها تَنغيصٌ ومَواهِبُها تَغصيصٌ ، وعَيشُها عَناءٌ وبَقاؤُها فَناءٌ ، تَجمَحُ بِطالِبِها وتُردي راكِبَها ، وتَخونُ الواثِقَ بِها وتُزعِجُ المُطمَئِنَّ إلَيها ، وإنَّ جَمعَها إلَى انصِداعٍ ووَصلَها إلَى انقِطاعٍ . 💟💟حضرت علی ع می فرمایند: همانا دنيا وارونه و باژگونه است: ❣📍خوشى هايش مى آورند ❣📍 و بخشش هايش مى آورند ❣📍 و زندگى اش است ❣📍و بقايش . ❣📍جوينده خود را مى برد، ❣📍و سوار خويش را به خاك مى افكند. ❣📍به كسى كه به او اعتماد كند ، مى ورزد ❣📍و كسى را كه بدان آرام گيرد ، (پريشان خاطر) مى سازد. ❣📍اتحاد آن ، به مى انجامد و پيوندش ، به جدايى. 📚غرر الحكم : ح 3661 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💟💟پیامبر اکرم ص :سه (جمله) به عرش (خداوند) آويخته اند: 🔶⚪️🔺1- خويشاوندى گويد خدايا من به تو وابسته ام ( توسط افراد خانواده ) 🔶⚪️🔺2- امانت گويد خدايا من به تو وابسته ام ( توسط مردم ) در من نكنند 🔶⚪️🔺3- و نعمت گويد خدايا من به تو وابسته ام ( انسان ها ) مرا نكنند. 📚 احادیث الطلاب ص 219 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ‌╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
#داستان_واقعی با عنوان ⏬ #دختری_که_از_پنجره_ها_میترسد ⚜قسمت دوم آنروزها علاقه شدیدی به خواندن
با عنوان ⏬ ⚜قسمت سوم ولی نه من نامش را میدانستم و به گمانم نه او...حتی با هم کلمه ای به زبان زمینیان سخن نگفته بودیم... وبالاتر از آن حتی صدایش را هم نشنیده بودم... از یاد نمیبرم روزی راکه در دفتر نارنجی نوشتم امروز صدای را شنیدم...و من نمیتوانم در بگنجانم که تاچه اندازه عاشقش بودم... آره عاشقش بودم...لبخندهایش نگاه هایش...عشق نوشته هایش روی شیشه های بخار گرفته ... همه انها مرا تا سرحد عاشقش ساخته بود.. بلاخره پاییز آن سال وارد سال دوم دبیرستان شدم...درطی این سال سعی میکردم علاوه بر دیگر کتب مهم را کنم... این مرحله برای من مرحله مهمی بود چرا که الحمدلله بسیاری از اعمالی که قبلا از حرام بودنشان بی خبر بودم را ترک کردم حتی با وجود استعداد و شدید... اعمالی همچون و وطراحی لباس و... هرچه روزهایم بیشتر بسر میشد بیشر علاقمند میشدم که احکام‌ دینم رابدانم و به آن عمل کنم... والحمدلله خداوند مرا در این راه توفیق میبخشید... مسئله اصلی زندگیم زیادم نسبت به ان جوان بود روزها میگذشت ومن عشقم را درسجده های شبانگاه از خالق هفت میخواستم...باوجود عشق فراوان اما تنها بخاطر سعی میکردم با او روبرو نشوم یا اگر روبرو میشدیم فورا نگاهم را ازچشمانش میدزدیدم... روزهاگذشت تا اینکه روزی او را چند کوچه پایین تر از کوچه ی عشقمان دیدم...اما تنها نبود...دستانش را به دستان دختری زنجیر کرده بود، که صمیمی ترین دوستم بود... اینکه کدامشان بوده دنیا را بر سرم خراب کردشاید الان دیگر برایم مهم نیست... سردترین دلم آن روز بود...حتی انروزهم هیچ کدام حرفی نزدیم... چشمان من اما داد میزد... فریاد میکشید... و مظلومانه میپرسید چرا؟؟؟دستان سردم را برچشمان بیچاره ام گذاشتم... طفلکی ها حقشان نبود این همه را یکجا قورت دهند.. پنجره ی نارنجی اتاقم را بایک اسپری سیاه کور کردم...تادیگر هرگز آن منظره و آن نگاه سنگین را نبینم...از همان روز کوله بار زندگیم بردوش،میان تاریکی همان پنجره گم شدم ...کسی را نمی دیدم که ناجیم باشد...انگار دردهایم از خاطرم برده بودند که خدایی هست هنوز...اما خدای مهربانم مرا ازیاد نبرده بود.. دستم را گرفت و مرا به سپرد...ذات مقدسش دردهایم را یک به یک تیمار کرد...و در آن تیر باران مشکلات مرا زیر چتر خود پناه داد... زمان حالم را کمی بهتر کرده بود که از یک شماره ناشناس چندین پیام بدستم رسید... اولین پیام را که خواندم ان شماره بنظرم دیگر انقدرها هم ناشناس نبود... هه...پیامهایی پر از ...پر از یا شاید هم پراز ... حدس اینکه شماره ام راچگونه پیداکرده بود کارسختی نبود...بلاخره صمیمی ترین دوستم بود...همه پیامها حذف کردم و گوشیم را خاموش...دیگربرایم مهم نبود...تمام زمستان شبی نبود که گوشیم پر از پیام های ندامتش نباشد.. و هنوز برای من مهم نبود...اواخر اسفند بود که برای نماز صبح برخواستم باز هم صحفه ی تکراری گوشیم با کلی تماس از دست رفته... 🔮 ادامه دارد⬅️ @NASEMEBEHESHT 🌸
📌 🔹 داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم کند، اما او در دوران به دختری از خانواده‌ای که با هم بودند شد و دختر مورد علاقه‌اش را به عقد خود درآورد. از ازدواج با سکینه خیلی بود. 🔹اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده‌ای نداشت و خواهرم نیز با و هایش آتش بیار این معرکه شده بود. 🔹متاسفانه پس از گذشت مدتی، شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و داشته است. ما با این ناروا توانستیم سلیم را نسبت به همسرش کنیم و او نامزدش را داد. 🔹من بلافاصله دختر خواهرم را به پسرم درآوردم اما سلیم و دخترخاله‌اش خیری از زندگیشان چون آن ها صاحب دو فرزند شدند و عروسم که تاب و تحمل مشکلات زندگی و جمع و جور کردن این دو طفل بی گناه را نداشت پس از گذشت ۱۵ سال به پسرم کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت. 🔹از آن به بعد من و پسرم خودمان را به از این دو بچه معلول سرگرم کردیم... ولی هر روز که می گذشت من به خاطر و که در حق عروس قبلی ام کرده بودم بیشتری پیدا می کردم و خیلی دنبال سکینه گشتم تا او را پیدا کنم و بطلبم ... ولی هیچ آدرس و نشانی از او پیدا . 🔹تا این که برای به مشهد آمدیم. در این جا هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. 🔹سکینه با از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه شده ام، او با لبخندی معصومانه دستم را و گفت: مادرجان حتما این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را . 🔹زن ۶۵ ساله گفت: از این که می بینم سکینه با فردی ازدواج کرده است و ۲ دختر و دارد خیلی خوشحالم و برایشان می کنم و بشوند. امیدوارم خدا هم از . @NASEMEBEHESHT 🌸
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
😲❌❕میدونی مجازات به زن چیه؟❕❌😳 🔴چه شرط هایی رو توی نباید امضا کنیم؟😳😱 🔴حق زن در صورت مرد چیه؟🤔🤔🤔 https://eitaa.com/joinchat/2821063031C84acd663ac 🚷بیا اینجا تا از یه چیزایی باخبرت کنم که بدردت میخوره⛔️👇😉 https://eitaa.com/joinchat/2821063031C84acd663ac 🚫چرا بیش از 110 سکه به زن تعلق نمیگیره؟📛☝️🏼☝️🏼☝️🏼☝️🏼