eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻🔻 ⚠ *چرا نگران روزه گرفتن ما شده اند؟!!!!!* ⚠ ⛔. *بی بی سی لندن ، من و تو ها ، صدای آمریکا ، ایران اینترنشنال همه دارن نگران روزه گرفتن ایرانیها در ماه رمضان میشوند و این هم جالبه!!!!!!* ⛔. *تیتر خبری این روز شبکه های بیشتر درباره ضررهای روزه گرفتن بر بدن ما ایرانیها شده است. با آب و تاب برخی فتواهای مراجع را دستکاری کرده و پس و پیش آن را میزنند و در بوق کردن که مردم ایران روزه نگیرید که سیستم دفاعی بدنتون ضعیف میشه و کرونا می گیرید!!!!!* 😳😳 ⚠. *خدا رحمت کنه امام همیشه میفرمود اگه بخواهید راه درست را تشخیص بدهید ، هر چی دشمنان اسلام گفتند برعکس عمل کنید . واقعا توصیه جالب و کاربردی هست. در همه زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، دینی ، کاربرد داره؛ هر چی گفتن بر عکس عمل کنید .* ⛔. *حالا روزه نگرفتن ما ایرانیها چه دردی از و که اربابان هستند دوا میکنه؟!!! مثلا مردم ایران توماه رمضان روزه نگیرند چه فرقی بحال bbc# لندن میکنه ؟!!!! چه نفعی میبرن؟!!!!* 👈 این سوال مهمی هست که باید دنبال جوابش باشیم!!* ⚠ *انقلاب ما ایرانیها برپایه چی بود ؟! 👈 اسلام. چه عاملی انگلیس و آمریکا و صهیونیسم را عقب زد و آنها بشدت عصبانی هستند؟! 👈 اسلام روزه گرفتن دستور کدام دین هست؟! 👈 اسلام چه عاملی باعث شده این انقلاب چهل و یک سال در برابر همه تحریمها و دشمنیها دوام بیاره؟! 👈 اسلام اونها از چی میترسند؟! 👈 اسلام چی رو میخوان از ما بگیرند؟ 👈 اسلام چطوری بگیرند ؟! 👈 روزه نگیرید ، نماز نخونید ، و..... 🌸 *هموطن عزیز ، برادر و خواهر گرامی* 🌸 🌷. *روزه گرفتن دستور خداست ، در واجب شده ، دین خودتون را نگه دارید ، نگذارید وسوسه های شیاطین در شما اثرگذار بشه ،* 👈 * گرفتن سیستم دفاعی بدن را تقویت میکنه ، 👈 چرا وقتی مریض میشیم اشتهای غذا در بدن کاهش پیدا میکنه؟!!!👈 این واکنش طبیعی بدن هست ، چون میخواد با بیماری مبارزه کنه ، از طریق مغز به سیستم اعصاب و گوارش بدن دستور داده میشه و اشتها کم میشه ، تا سیستم دفاعی بدن تقویت بشه و فرصت مبارزه با بیماری را داشته باشه.* ➕. *روزه بگیرید تا باشید . روزه گرفتن بدن شما را تقویت میکنه ،💢 البته افرادی که مریضی خاصی دارند و روزه ممکنه برای بدنشون ضرر داشته باشه قضیه شون جداست. اسلام افراد و را استثنا کرده . در هم هست ، مراجع هم زیادی دادن که جای بحث ما نیست. 👈 بحث بر سر آدمهای سالم هست. 👈 دارن مردم را بیخود و بی جهت میترسونن از روزه گرفتن!!!!! و این مشکوکه!!!!!* ➕ *در دوره آخرالزمان هستیم ، سخت شده ، باید ایمان و اعتقاد محکمی داشته باشیم تا در برابر حجم عظیم تبلیغاتی دشمنان اسلام مقاومت کنیم. ➕ به خدا توکل کنید ، هست . ماه روزه گرفتن و لذت عبادت و ، لذت سحرخیزی و دعای ، لذت سفره و معنویت.➕ خودتان را از این لذتهای فوق العاده معنوی محروم نکنید .➕ بگیرید و تندرست باشید برای سلامتی و تعجیل در فرج (عج) صلوات •┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈• باذکر صلوات بزن روی لینک زیر👇🏻 @NASEMEBEHESHT ❤️ باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سیزدهم 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر ا
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... &ادامه دارد.... ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_پانزدهم 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گ
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود. دیگر گریه‌های یوسف هم بی‌رمق شده و به‌نظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمت‌شان دویدم. 💠 زن‌عمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه می‌رفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زن‌عمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید. چشمان حلیه بسته و نفس‌های یوسف به شماره افتاده بود و من نمی‌دانستم چه کنم. زن‌عمو میان گریه (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد و با بی‌قراری یوسف را تکان می‌داد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بی‌هوش بود که نفس من برنمی‌گشت. 💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب می‌ترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانه‌های حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش می‌کردم تا چشمانش را باز کند. صدای عمو می‌لرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری می‌داد :«نترس! یه مشت بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو شد و ناله زن‌عمو را به بلند کرد. 💠 در میان سرسام مسلسل‌ها و طوفان توپخانه‌ای که بی‌امان شهر را می‌کوبید، آوای مغرب در آسمان پیچید و اولین روزه‌مان را با خاک و خمپاره افطار کردیم. نمی‌دانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت. 💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بی‌تاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران می‌بارد و زیر لب به فدای یوسف می‌رود. عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج دور باشیم، اما آتش‌بازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپاره‌ها اضافه شد و تن‌مان را بیشتر می‌لرزاند. 💠 در این دو هفته هرازگاهی صدای انفجاری را می‌شنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بی‌وقفه تمام شهر را می‌کوبیدند. بعد از یک روز آن‌هم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم. 💠 همین امروز زن‌عمو با آخرین ذخیره‌های آرد، نان پخته و افطار و سحری‌مان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی می‌کرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود. زن‌عمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمی‌دانستم آبی برای دارد یا امشب هم با لب خشک سپری می‌کند. 💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت بر سر شهر می‌پاشید، در خاکریزها چه‌خبر بود و می‌ترسیدم امشب با گلویش روزه را افطار کند! از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس می‌کردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد. 💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت هم‌صحبتی‌ام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت. حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زن‌ها هر یک گوشه‌ای کِز کرده و بی‌صدا گریه می‌کردیم. 💠 در تاریکی خانه‌ای که از خاک پر شده بود، تعداد راکت‌ها و خمپاره‌هایی که شهر را می‌لرزاند از دست‌مان رفته و نمی‌دانستیم بعدی در کوچه است یا روی سر ما! عمو با صدای بلند سوره‌های کوتاه را می‌خواند، زن‌عمو با هر انفجار (روحی‌فداه) را صدا می‌زد و به‌جای نغمه مناجات ، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک کردیم. 💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پرده‌های زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خرده‌های شیشه پوشیده شده بود. چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستون‌های دود از شهر بالا می‌رفت. 💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرم‌تر می‌شد و تنور داغ‌تر و ما نه وسیله‌ای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش. آتش داعشی‌ها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! می‌دانستم سدّ شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمی‌دانستم داغ عباس و ندیدن حیدر سخت‌تر است یا مصیبت ... &ادامه دارد.... ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
🌌✨ 🔹برای دنیایتان هم که شده بیدار باشید ✅ 👳🏻‍♂آیت اله نصرالله شاه آبادی نقل می کنند : 🍃موضوعی که مرحوم والد به آن عنایت ویژه ای داشتند و آن را در قرب به حق مؤثر می دانستند، بیداری شب و سحر خیزی بود... ✔️ 👳🏻‍♂می فرمودند: 🌸اگر برای نافله ی شب بیدار شدید برای نافله خواندن آمادگی روحی ندارید، بیدار بمانید.👌🏻 بنشینید، حتی چای☕️ بخورید. انسان بر اثر همین بیداری، آمادگی برای عبادت را پیدا می کند.✅ 👳🏻‍♂همچنین می فرمودند: ⏪بیداری سحر، هم برای مزاج مادی مفید است و هم برای مزاج معنوی.✅ در منبرهایشان مکررا" می فرمودند: ✅ برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید. ☺️ 🔻چون بیداری سحر، ▪️وسعت رزق ▪️زیبایی چهره ▪️ و خوش اخلاقی می آورد. ✔️ 📚 حکایت صالحین 🌸اللهُمَّ‌عَجِّلَ‌لِوَلیِکَ‌الفَرَج‌وَفَرَجَنا‌بِه🌸
🌘 انصاف نیست شب‌های طولانی تاصبح بخوابید. 🌱 زمستان بهار مؤمن است. مومن دراین شبها که غذایش هضم شده و خستگی اش هم دررفته، بلند می‌شود داداش جون! 👤 حضرت "آیت الله حق‌شناس" رحمه‌الله‌علیه 🔆کانال اختصاصی آیت الله مجتهدی(ره) 🔆 @nasemebehesht
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿حرز امام جواد از زبان حجت الاسلام عالی 👆 رو با محافظت از خودت شروع کن🌺 حجت الاسلام عالی ؛ حرز یعنی ذکری که همراه آدم باشد محافظت می کند در مقابل این را می گویند حرز محکم ترین و معتبرترین حرز است حرز امام جواد روی پوست آهو 😍🎁 مومنین جواد: خود را به این دعا حرز کن که اگر همه اهل زمین علیه تو قیام کنند،از همه آن ها ایمن باشی ✅بهترین کیفیت مناسب ترین قیمت 👇 https://eitaa.com/joinchat/3390177306C906c399ce9
دعا برای در طی روز این دعای ارزشمند از امام صادق علیه السلام روایت شده و ایشان از پدران گرامی خویش از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله روایت کرده است که فرمودند : همانا هر که خدا را به این دعا بخواند و سه مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لاقوة الا بالله را بخواند خداوند تعالی درآن روز او را از نجات دهد که هر کدام از آن ها می باشد و خدای تعالی او را از یا یا یا یا یا پادشاه یا شیطان که به او برسد و آن را می خوانی که در حالی که با وضو هستی : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَمْناً وَ إِيمَاناً وَ سَلَامَةً وَ إِسْلَاماً وَ رِزْقاً وَ غِنًى وَ مَغْفِرَةً لَا تُغَادِرُ ذَنْباً اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَ التُّقَى وَ الْعِفَّةَ وَ الْغِنَى يَا خَيْرَ مَنْ نُودِيَ فَأَجَابَ وَ يَا خَيْرَ مَنْ دُعِيَ فَاسْتَجَابَ وَ يَا خَيْرَ مَنْ عُبِدِ فَأَثَابَ يَا جَلِيسَ كُلِّ مُتَوَحِّدٍ مَعَكَ وَ يَا أَنِيسَ كُلِّ مُتَقَرِّبٍ [يَخْلُو بِكَ‏] يَا مَنِ الْكَرَمُ مِنْ صِفَةِ أَفْعَالِهِ وَ الْكَرِيمُ مِنْ أَجَلٍ أَسْمَائِهِ أَعِذْنِي وَ أَجِرْنِي يَا كَرِيمُ اللَّهُمَّ أَجِرْنِي مِنَ النَّارِ وَ ارْزُقْنِي صُحْبَةَ الْأَخْيَارِ وَ اجْعَلْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْأَبْرَارِ إِنَّكَ وَاحِدٌ قَهَّارٌ مَلِكٌ جَبَّارٌ عَزِيزٌ غَفَّارٌ اللَّهُمَّ إِنِّي مُسْتَجِيرُكَ فَأَجِرْنِي وَ مُسْتَعِيذُكَ فَأَعِذْنِي وَ مُسْتَغِيثُكَ فَأَغِثْنِي وَ مُسْتَعِينُكَ فَأَعِنِّي وَ مُسْتَنْقِذُكَ فَأَنْقِذْنِي وَ مُسْتَنْصِرُكَ فَانْصُرْنِي وَ مُسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْنِي وَ مُسْتَرْشِدُكَ فَأَرْشِدْنِي وَ مُسْتَعْصِمُكَ فَاعْصِمْنِي وَ مُسْتَهْدِيكَ فَاهْدِنِي وَ مُسْتَكْفِيكَ فَاكْفِنِي وَ مُسْتَرْحِمُكَ فَارْحَمْنِي وَ مُسْتَتِيبُكَ فَتُبْ عَلَيَّ وَ مُسْتَغْفِرُكَ فَاغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا مَنْ لَا تَضُرُّكَ الْمَعْصِيَةُ وَ لَا تَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَضُرُّكَ وَ هَبْ لِي مَا لَا يَنْقُصُكَ 📚مصباح کفعمی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
میرزا جواد آقا رحمة‌الله‌علیه: ⭐️ خدا را شاهد می‌گیرم که من از متهجدین و کسی را می‌شناسم که به هنگام صدای فرشته‌ای که او را بیدار می‌کند، می‌شنود. فرشته با لفظ «آقا» به او خطاب می کند و آن شخص با این سخن بیدار می شود و به می ایستد. (گویا احوال خودشان رو می فرمایند...) 📘سرگذشت عارفان به نقل از اسرار الصلوة ص٢٣۶
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
☘️ آیت الله بهجت (ره) : 7 توصیه از آیت الله بهجت برای دفع شّر و و همین طور برای جلوگیری از و دستورات عامی فرموده اند که به این شرح است : 1️⃣ هنگام اذان در جایی که زندگی میکند ، با صوت جهر و آشکار (صدای بلند مثل نماز صبح) ، اذان بگوید . 2️⃣ پس از نماز صبح 50 آیه از قرآن را به صوت جهر و آشکار (صدای بلند) تلاوت نماید. 3️⃣ دو سوره ی معوذتین (فلق و ناس ) را بخواند. 4️⃣ پیش از خواب 4 قل (یعنی سوره های کافرون ، توحید ، ناس و فلق ) را بخواند . 5️⃣ همراه خود ( مثلاً در جیبش ) قرآن داشته باشد. 6️⃣ را فراوان بخواند و آن را و در کند . { آیة_الکرسی 3 آیه است تا فیها خالدون } 🌺 دستورفوق بخصوص در برای کسی که سحر شده و کسی که مبتلا به چشم زخم است نیز راه گشاست. 7️⃣ وی در دستور دیگری فرموده اند که برای و ، دهید و تکرار و تکرار را انجام دهید
✨براي چه جن و شيطان از خرما بدشان مي آيد و نفرت دارند؟!!! 📜رسول الله (ص) وصيت كرده اند كه هر روز خرما بخوريم به خصوص صبح 3 و يا 5 و يا 7 دانه بخوريم ... 👈 اما بهتر است که 7 دانه بخوريم. چرا پيامبر (ص) وصيت كرده اند كه خرما را به شكل فرد بخوريم نه زوج؟ 👌فايده ي خوردن خرما به شكل فرد چيست و چرا وصيت كرده اند به خوردن خرما و نه ميوه ای ديگر؟!!! تحقيقات علمي نشان داده است كه خوردن خرما باعث توليد انرژي در بدن ميشود كه به صورت طيف آبي رنگ و نامرئي تمام اطراف بدن را فرا ميگيرد و بدن را از ورود و و و درامان نگاه مي دارد ؛ بشرطي كه ما خرما را بصورت فرد مصرف كنيم. ( 3 یا 5 یا 7 عدد ) اما چه اتفاقي مي افتد اگر خرما را بصورت دانه هاي زوج مصرف كنيم؟ در اين صورت خرما بصورت شكر در بدن ذخيره شده و باعث بيماري قند ميشود. 💊*کبدتان چرب یا بزرگ است* روزی هفت عدد خرما صبحانه میل کنید چربی شما، قطعا آب می‌شود. 💊“اگر سرد مزاج هستید حتما روزی سه عدد خرما بخورید” 📚در روایت داریم رسول الله ﷺ فرمودند: *خانه‌ای که در آن خرما نیست، قطعا آن خانواده گرسنه هستند.* •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃 استاد انصاریان: عزیزان توجه کنید! اگر به کسی چیـزی دادنـد، از دادنـد. وقتـی به آخــرت منتـقـل شـویـم، حسرت سحــر را خواهیــم خـورد. هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحـری بود