🌷حدیث روز🌷
امام کاظم علیه السلام :
◽️اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادعا چیزی دیگری ندارند،
◽️و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند،
◽️و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص وبی غش نباشد،
◽️و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند!!!
✍فراوانند افرادی که برپشتی ها تکیه میزنند و میگویند:
ما #شیعه علی علیه السلام هستیم!!!
⚠️شیعه علی علیه السلام کسی است که کردارش گواه رفتارش باشد.
📓روضه کافی جلد1 صفحه۴۷۱
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
@nasemebehesht 🌸
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
#میلاد_امام_حسن_عسکری
💢به شما سفارش میکنم...
✅از سفارشهای امام حسن عسکری(ع):
شما را #سفارش میکنم به سعی و کوشش برای خدا، #راستگویی و بازگرداندن امانت، و طول دادن سجده و خوشهمسایگی؛
هر یک از شما وقتی در دین خود پارسا باشد و #راست گوید و امانتدار باشد و اخلاقش را با مردم خوب کند، گفته خواهد شد:
او #شیعه است.
و این مرا #خوشحال میکند.
از خدا بترسید و مایه #آراستگی و آبرومندی ما باشید، نه باعث عیب و ننگ ما.
دوستیها را به سوی ما #جلب کنید و هر گونه زشتی را از ما دور سازید؛ زیرا هر خوبیای که درباره ما گفته شود، ما اهل آن هستیم و هر بدی و #عیبی درباره ما گفته شود، ما چنان نیستیم.
خدا را بسیار یاد کنید و همیشه به یاد مرگ باشید و #قرآن زیاد بخوانید و بر حضرت محمد(ص) فراوان صلوات فرستید.
📚تحف العقول ، صفحه ۴۸۷
╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗
eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a
╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
#آیت_الله_بهجت
#زیارت
🍃گاهی موانع بزرگی ، بایکبار #مشهد رفتن ازسر راه ما برداشته می شوند.
او حجّت خدا و پناه #شیعه است.
#آسمان و زمین و آنچه بین آن دو است ، در اختیار #امام_رضا علیه السلام است.
#برای_حمایت_از_ما_لطفا_مطالب_کانال_را_فوروارد_کنید
@NASEMEBEHESHT 🌸
🔵شیعیان حضرت علی علیه السلام لحظات آخر عمر چه می بینند؟
✳️جمعی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودند. سخن از #شیعه و پیروان خاندان رسالت به میان آمد.
امام (علیه السلام) فرمود: پیروان ما در لحظات آخر عمر، چیزهایی را می بینند که چشمها با دیدن آن، روشن می گردد و شاد می شوند...
💠یکی از حاضران پرسید: چه چیز را می بینند؟ این سؤال را ده بار تکرار کرد و اصرار داشت تا امام به او پاسخ دهد ولی امام صادق (علیه السلام) هر بار در پاسخ او می فرمودند: می بینند..
🌺سرانجام امام (علیه السلام) آن شخص سؤال کننده را صدا زد و فرمود: گویا اصرار داری تا بدانی چه چیز را می بینند؟ عرض کرد: آری شدیدا مشتاقم، سپس گریه کرد.
🌸امام (علیه السلام) به حال او رقت کرد و فرمود: آن دو نفر را می بینند!
🙏آن شخص با اصرار پرسید: کدام دو نفر را؟
🌺امام (علیه السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) را می بینند.
🌺هیچ مؤمنی نیست مگر این که در لحظات آخر عمر، این دو بزرگوار را خواهد دید که آن دو بزرگوار به او بشارت می دهند.
💠آنگاه فرمود: این مطلب را خداوند در #قرآن، بیان کرده است، حاضران پرسیدند: خداوند در کجا و کدام سوره بیان فرموده است؟
🌹امام صادق (علیه السلام) فرمود: در سوره یونس 63،64:
🌿 همان ها که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند در زندگی دنیا و در آخرت شاد و مسرورند.
(بشارت دنیا آنان، همان حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) در لحظات آخر عمر آنهاست که بربالین آنان حاضر گشته و آنها را شاد و مسرور می سازد)
📘منبع:
حکایت های شنیدنی 5/ 164 163 به نقل از: تفسیر نور الثقلین 2/ 110. تفسیر نمونه 8/ 340.
برای تعجیل در فرج #امام_زمان (عج) صلوات
•┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈•
باذکر صلوات بزن روی لینک زیر👇🏻
@NASEMEBEHESHT ❤️
باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.
🌸🍃﷽🍃🌸
🔻شاهدانِ اعمال🔻
✍ شخصی به نام عبدالله بن أَبان الزّیّات، نقل میکند:
به امام رضا (ع) گفتم: ای پسر پیامبر!! برای من و خانوادهام دعائی بفرمائید.
حضرت فرمودند:
⚡️ أَوَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟! وَاللهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ.
⁉️ مگر من دعا نمیکنم؟!
به خدا قسم، #اعمالِ شما، هر شب و روز بر من عرضه میشود، و من برای شما دعا میکنم.☝️
راوی میگوید: قبولِ این سخن برای من سنگین به نظر آمد.😳
⁉️ که چطور اعمالِ ما هر شب و روز بر امام عرضه میشود؟!🤔
امام متوجّه من شد و به من فرمود:
⚡️ أَمَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟!
⁉️ آیا کتاب خدا قرآن، را نمیخوانی؟!
آنجا که میفرماید:👇
🕋 قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه/۱۰۵)
💢 ای رسولِ ما! به این مردم بگو: «هر عملی که میخواهید، انجام بدهید! امّا مراقب باشید که خدا، پیامبر و مؤمنان، در حال مشاهدهی #اعمالِ شما هستند!»
بعد امام فرمودند:
☝️ به خدا قسم، منظور از مؤمنان در این آیه، علی بن ابی طالب و امامانِ از نسل او هستند.
یعنی ما #اهلبیت اعمال شما را میبینیم.
📚 اصول کافی، ج۱، ص۱۷۱ (باب عرضهی اعمال بر پیامبر و ائمه).
✨✨✨✨✨
#شرح_حدیث
✍طبق این آیه قرآن، و روایتِ امام رضا(ع)، هر عملی که ما انجام میدیم، هم #خدا میبینه، هم #پیامبر_اکرم(ص)، و هم گروهی از مؤمنینِ خاص، که طبقِ این روایت و روایاتِ فراوانِ دیگه، #امامان_معصوم(ع) هستند.😰
☝️ به این عقیدهی #شیعه میگن: «عرضهی اعمال» بر اولیای خدا.
👈 #شیعه اعتقاد داره که، همه #اعمالِ ما بصورت روزانه، یا هفتگی، یا ماهانه، یا... بر اولیای خدا (پیامبر اکرم و امامانِ معصوم) عرضه میشه.😨
✅️ اگر #اعمالِ ما خوب باشه، اونها خوشحال میشن😌
❌ و اگر بد باشه، نگران و اندوهگین میشن😔
امام باقر (ع) فرمود:
👈 تمام #اعمالِ شما، هر عصر پنجشنبه، بر پیامبرتان عرضه میشود... بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر عرضه شود، شرم کنید.😔
📚 تفسیر برهان، ج۲، ص۱۵۸.
و امام صادق (ع) فرمود:
👈 ای مردم! با #گناهِ خود، رسول خدا را ناراحت نکنید.😔
📚 تفسیر کنز الدقائق.
📣 #خدا و #پیامبر و #اهلبیت، از تمام خلوتهای ما خبر دارند..💔
✔ موقع #گناه حواسمون باشه، که #امام_زمان داره ما رو میبینه...😔
💐سلامتی و تعجیل در #ظهور #امام_زمان (عج) صلوات💐
•┈┈••✾❀🍀🌺🍀❀✾••┈┈•
🍀🌺 @NASEMEBEHESHT 🌺🍀
باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.
🔻شاهدانِ اعمال🔻
✍ شخصی به نام عبدالله بن أَبان الزّیّات، نقل میکند:
به امام رضا (ع) گفتم: ای پسر پیامبر!! برای من و خانوادهام دعائی بفرمائید.
حضرت فرمودند:
⚡️ أَوَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟! وَاللهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ.
⁉️ مگر من دعا نمیکنم؟!
به خدا قسم، #اعمالِ شما، هر شب و روز بر من عرضه میشود، و من برای شما دعا میکنم.☝️
راوی میگوید: قبولِ این سخن برای من سنگین به نظر آمد.😳
⁉️ که چطور اعمالِ ما هر شب و روز بر امام عرضه میشود؟!🤔
امام متوجّه من شد و به من فرمود:
⚡️ أَمَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟!
⁉️ آیا کتاب خدا قرآن، را نمیخوانی؟!
آنجا که میفرماید:👇
🕋 قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه/۱۰۵)
💢 ای رسولِ ما! به این مردم بگو: «هر عملی که میخواهید، انجام بدهید! امّا مراقب باشید که خدا، پیامبر و مؤمنان، در حال مشاهدهی #اعمالِ شما هستند!»
بعد امام فرمودند:
☝️ به خدا قسم، منظور از مؤمنان در این آیه، علی بن ابی طالب و امامانِ از نسل او هستند.
یعنی ما #اهلبیت اعمال شما را میبینیم.
📚 اصول کافی، ج۱، ص۱۷۱ (باب عرضهی اعمال بر پیامبر و ائمه).
✨✨✨✨✨
#شرح_حدیث
✍طبق این آیه قرآن، و روایتِ امام رضا(ع)، هر عملی که ما انجام میدیم، هم #خدا میبینه، هم #پیامبر_اکرم(ص)، و هم گروهی از مؤمنینِ خاص، که طبقِ این روایت و روایاتِ فراوانِ دیگه، #امامان_معصوم(ع) هستند.😰
☝️ به این عقیدهی #شیعه میگن: «عرضهی اعمال» بر اولیای خدا.
👈 #شیعه اعتقاد داره که، همه #اعمالِ ما بصورت روزانه، یا هفتگی، یا ماهانه، یا... بر اولیای خدا (پیامبر اکرم و امامانِ معصوم) عرضه میشه.😨
✅️ اگر #اعمالِ ما خوب باشه، اونها خوشحال میشن😌
❌ و اگر بد باشه، نگران و اندوهگین میشن😔
امام باقر (ع) فرمود:
👈 تمام #اعمالِ شما، هر عصر پنجشنبه، بر پیامبرتان عرضه میشود... بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر عرضه شود، شرم کنید.😔
📚 تفسیر برهان، ج۲، ص۱۵۸.
و امام صادق (ع) فرمود:
👈 ای مردم! با #گناهِ خود، رسول خدا را ناراحت نکنید.😔
📚 تفسیر کنز الدقائق.
📣 #خدا و #پیامبر و #اهلبیت، از تمام خلوتهای ما خبر دارند..💔
✔ موقع #گناه حواسمون باشه، که #امام_زمان داره ما رو میبینه...😔
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_پنجم 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر ا
📚 #تنها_میان_داعش
📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_ششم
💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و میتوانستم به چشم #همسر به او نگاه کنم که نه به زبان، بلکه با همه قلبم قبولش کردم.
از سکوت سر به زیرم، عمق #رضایتم را حس کرد که نفس بلندی کشید و مردانه ضمانت داد :«نرجس! قول میدم تا لحظهای که زندهام، با خون و جونم ازت حمایت کنم!»
💠 او همچنان #عاشقانه عهد میبست و من در عالم عشق #امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش بودم که امداد #حیدریاش را برایم به کمال رساند و نهتنها آن روز که تا آخر عمرم، آغوش مطمئن حیدر را برایم انتخاب کرد.
به یُمن همین هدیه حیدری، #13رجب عقد کردیم و قرار شد #نیمه_شعبان جشن عروسیمان باشد و حالا تنها سه روز مانده به نیمه شعبان، شبح عدنان دوباره به سراغم آمده بود.
💠 نمیدانستم شمارهام را از کجا پیدا کرده و اصلاً از جانم چه میخواهد؟ گوشی در دستانم ثابت مانده و نگاهم یخ زده بود که پیامی دیگر فرستاد :«من هنوز هر شب خوابتو میبینم! قسم خوردم تو بیداری تو رو به دست بیارم و میارم!»
نگاهم تا آخر پیام نرسیده، دلم از وحشت پُر شد که همزمان دستی بازویم را گرفت و جیغم در گلو خفه شد. وحشتزده چرخیدم و در تاریکی اتاق، چهره روشن حیدر را دیدم.
💠 از حالت وحشتزده و جیغی که کشیدم، جا خورد. خنده روی صورتش خشک شد و متعجب پرسید :«چرا ترسیدی عزیزم؟ من که گفتم سر کوچهام دارم میام!»
پیام هوسبازانه عدنان روی گوشی و حیدر مقابلم ایستاده بود و همین کافی بود تا همه بدنم بلرزد. دستش را از روی بازویم پایین آورد، فهمید به هم ریختهام که نگران حالم، عذر خواست :«ببخشید نرجس جان! نمیخواستم بترسونمت!»
💠 همزمان چراغ اتاق را روشن کرد و تازه دید رنگم چطور پریده که خیره نگاهم کرد. سرم را پایین انداختم تا از خط نگاهم چیزی نخواند اما با دستش زیر چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
نگاهم که به نگاه مهربانش افتاد، طوفان ترسم قطره اشکی شد و روی مژگانم نشست. لرزش چانهام را روی انگشتانش حس میکرد که رنگ نگرانی نگاهش بیشتر شد و با دلواپسی پرسید :«چی شده عزیزم؟» و سوالش به آخر نرسیده، پیامگیر گوشی دوباره به صدا درآمد و تنم را آشکارا لرزاند.
💠 ردّ تردید نگاهش از چشمانم تا صفحه روشن گوشی در دستم کشیده شد و جان من داشت به لبم میرسید که صدای گریه زنعمو فرشته نجاتم شد.
حیدر به سمت در اتاق چرخید و هر دو دیدیم زنعمو میان حیاط روی زمین نشسته و با بیقراری گریه میکند. عمو هم مقابلش ایستاده و با صدایی آهسته دلداریاش میداد که حیدر از اتاق بیرون رفت و از روی ایوان صدا بلند کرد :«چی شده مامان؟»
💠 هنوز بدنم سست بود و بهسختی دنبال حیدر به ایوان رفتم که دیدم دخترعموها هم گوشه حیاط کِز کرده و بیصدا گریه میکنند.
دیگر ترس عدنان فراموشم شده و محو عزاخانهای که در حیاط برپا شده بود، خشکم زد. عباس هنوز کنار در حیاط ایستاده و ظاهراً خبر را او آورده بود که با صدایی گرفته به من و حیدر هم اطلاع داد :«#موصل سقوط کرده! #داعش امشب شهر رو گرفت!»
💠 من هنوز گیج خبر بودم که حیدر از پلههای ایوان پایین دوید و وحشتزده پرسید :«#تلعفر چی؟!» با شنیدن نام تلعفر تازه یاد فاطمه افتادم.
بزرگترین دخترِ عمو که پس از ازدواج با یکی از #ترکمنهای شیعه تلعفر، در آن شهر زندگی میکرد. تلعفر فاصله زیادی با موصل نداشت و نمیدانستیم تا الان چه بلایی سر فاطمه و همسر و کودکانش آمده است.
💠 عباس سری تکان داد و در جواب دلنگرانی حیدر حرفی زد که چهارچوب بدنم لرزید :«داعش داره میره سمت تلعفر. هر چی هم زنگ میزنیم جواب نمیدن.»
گریه زنعمو بلندتر شد و عمو زیر لب زمزمه کرد :«این حرومزادهها به تلعفر برسن یه #شیعه رو زنده نمیذارن!» حیدر مثل اینکه پاهایش سست شده باشد، همانجا روی زمین نشست و سرش را با هر دو دستش گرفت.
💠 دیگر نفس کسی بالا نمیآمد که در تاریک و روشن هوا، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و به «أشْهَدُ أنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ الله» که رسید، حیدر از جا بلند شد.
همه نگاهش میکردند و من از خون #غیرتی که در صورتش پاشیده بود، حرف دلش را خواندم که پیش از آنکه چیزی بگوید، گریهام گرفت.
💠 رو به عمو کرد و با صدایی که به سختی بالا میآمد، مردانگیاش را نشان داد :«من میرم میارمشون.»
زنعمو ناباورانه نگاهش کرد، عمو به صورت گندمگونش که از ناراحتی گل انداخته بود، خیره شد و عباس اعتراض کرد :«داعش داره شخم میزنه میاد جلو! تا تو برسی، حتماً تلعفر هم سقوط کرده! فقط خودتو به کشتن میدی!»...
&ادامه دارد....
❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌
🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
•┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈•
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سی_یکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشت
📚 #تنها_میان_داعش
✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_سی_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
ادامه دارد....
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
کپی بدون اجازه ممنوع❌
🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سی_چهارم 💠 چانهام روی دستش میلرزید و م
📚 #تنها_میان_داعش
✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_سی_پنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
🌹🍃پایان🌹🍃
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌
🔅سلامتی #امام_زمان (عج)صلوات🔅
🔅نسیـــم بهشـــت
🔅 @nasemebehesht
🔅بسم الله الرحمن الرحیم🔅
🌺 شیعه باید در تمام اعمال و افعال و اقوال خود به اميرالمومنين عليه السلام اقتدا کند 🌺
✅ أميرالمؤمنين عليه السّلام امام ماست؛ معناى امام اينست كه او جلودار است و ما به دنبال. لازمه امامت اينست كه مأموم طبق حركات و سكنات او كارهاى خود را تطبيق دهد و الّا ايتمام صدق نمى كند.
🔹 اگر كسى امام جماعت گردد، ولى چون امام به ركوع رود مأموم بايستد، و چون سجده رود مأموم حمد و سوره بخواند؛ و چون قنوت بگيرد مأموم به سجده رود، و چون بايستد مأموم بنشيند؛ اين را ايتمام نمي گويند، بلكه ايتمام پس از نيّت صادق و قصد ايتمام براى خدا، عبارت است از پيروى در تمام اعمال و افعال و اقوال.
🔹 أميرالمؤمنين عليه السّلام امام ماست و در آن شكّى نيست، ولى بايد ديد چقدر ما مأموم او هستيم؟ در تمام حالات و لحظات، آيا فقط در افعال خارجى، يا در خاطرات ذهنى، و يا در معانى و وجدانيّات قلبى؟ آيا ما حاضر شده ايم چون آن حضرت خود را پاك كنيم.
📚 #معاد_شناسى، ج 7 ،ص181.
#معرفت_به_امام #تسلیم #شیعه #عمل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌸🍃﷽🍃🌸
🔻موازینِ قسط🔻
✍ در قرآن کریم، بارها صحبت از #میزان شده.
«میزان»👈 یعنی ترازو، یعنی وسیلهی سنجش.
✨قرآن کریم میفرماید: روز قیامت که میشه، ترازوها رو برای سنجشِ #اعمال میارن:👇
🕋 وَ نَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا (انبیاء/۴۷)
💢 ما ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا میکنیم.
💢 پس به هیچ کس کمترین ستمی نمیشود.
⁉️ حالا این «موازینِ قسط» چی هستند؟!🤔
هر چیزی وسیلهی سنجشِ مخصوص به خودش رو داره.🔎 مثلاً:
✔ گرمی و سردیِ هوا رو با دماسنج اندازه میگیرند.
✔ وزنِ اشیاء رو با کیلو اندازه میگیرند.
✔ اشیاء رو با متر اندازه میگیرند.
✔ و...
⁉️ حالا سوال اینه که، #اعمالِ ما انسانها رو با چه وسیله، و با چه ترازوئی اندازه میگیرند؟!🤔
⚡️ در روایات داریم که:
«موازینِ قسط»، و ترازوهایِ سنجشِ #اعمالِ انسانها در روز #قیامت، امامان معصوم و انبیا و اوصیا هستند.
📚 اصول کافی، ج۱، ص ۴۶۹.
یعنی معیار، و وسیلهی سنجشِ #اعمالِ انسانهای عادّی در قیامت، انسانهای کامل هستند.✅️
☝️ #اعمالِ ما، به اندازهای که به اعمالِ اولیاء الهی و انسانهای کامل شباهت داشته باشه، وزن داره.
⚡️ حضرت علی (ع) فرمودند:
«حسنات، موجب سنگینی میزان، و سیّئات و گناهان، موجب سبکیِ آن است».
📚 بحار، ج۹۰، ص۱۴۱.
🍃 اولیاء الهی، حتّی در این دنیا هم مقیاس سنجش هستند. هر کس به این انسانهای کامل شبیهتر باشه، پیش خدا ارزش و آبروی بیشتری داره.👌
⚡️ در زیارتنامهی امیرالمؤمنین علی (ع) میخوانیم:
«السَّلامُ عَلَى مِيزانِ الْأَعْمالِ»
📚 مفاتیح الجنان.
☝️ حضرت علی، میزان الاعماله.
ما به عنوان بچّه #شیعه، نگاه کنیم ببینیم چقدر اعمالمون به مولامون شبیه است؟!😔
💯 قیامت هر چقدر که اعمال ما به امیرالمومنین نزدیکتر باشه، ترازوی اعمالِ ما سنگینتره.🤔
#درمحضرقرآن
از وظایف شیعه
📌#امام_صادق (ع) می فرماید:
✨از جمله وظایف #شیعه این است که امر ما را از غیر اهل بپوشانند و به اندازه ظرفیت هایشان با مردم سخن بگویید و چیزی را که انکار می کنند و ظرفیتش را ندارند را بپوشانید.
💎امر ما را بپوشان و پخش نکن. هرکس کار ما را بپوشاند و پخش نکند #خدا در دنیا و آخرت او را عزیز می دارد و هرکس #اسرار ما را پخش کند خدا او را در #دنیا ذلیل می کند و #نور را از او می گیرد..
#علامه_حسن_زاده
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻شاهدانِ اعمال🔻
✍ قرآن کریم میفرماید:
ای مؤمنین! هر عملی که شما انجام میدید، هم #خدا میبینه، هم #پیامبراکرم(ص)، و هم گروهی از مؤمنینِ خاص، که طبق روایات ما، #امامانمعصوم(ع) هستند.
🕋 قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه/۱۰۵)
💢 ای رسولِ ما! به این مردم بگو: «هر عملی که میخواهید، انجام بدهید! خداوند، پیامبر و مؤمنان، در حال مشاهده اعمال شما هستند!»
☝️ این آیه، عقیدهی #شیعه مبنی بر «عرضهی اعمال» بر اولیای خدا رو بیان میکنه.
👈 #شیعه اعتقاد داره که، همه #اعمالِ ما بصورت روزانه، یا هفتگی، یا ماهانه، یا... بر اولیای خدا (پیامبر اکرم و امامانِ معصوم) عرضه میشه.
✔ اگر #اعمالِ ما خوب باشه، اونها خوشحال میشن😌
✔ و اگر بد باشد، نگران و اندوهگین میشن😔
✅️ بنابر روایات رسیده از #اهلبیت (علیهم السلام)، منظور از مؤمنینی که در این دنیا شاهدِ اعمال ما هستند، #امامانمعصوم(ع) هستند، نه هر شخص مؤمنی.
✍ روایاتی که در این زمینه نقل شده انقدر زیادند که به حدّ تواتر رسیده. بعضی از این روایات عبارتند از:👇
امام صادق(ع) فرمود:
👈 تمام #اعمالِ مردم، هر روز صبح به پیامبر عرضه میشود. #اعمالِ همه افراد خوب و بد... بنابراین مراقب باشید... و این مفهوم گفتارِ خداوند است که میفرماید: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ...
📚 اصول کافی، ج۱، ص۱۷۱ (باب عرض الاعمال).
امام صادق(ع) فرمود:
👈 ای مردم! با گناهِ خود، رسول خدا را ناراحت نکنید.
📚 تفسیر کنز الدقائق.
امام باقر(ع) فرمود:
👈 تمام #اعمالِ شما، هر عصر پنجشنبه، بر پیامبرتان عرضه میشود... بنابراین باید از اینکه عمل زشتی از شما بر پیامبر عرضه شود، شرم کنید.
📚 تفسیر برهان، ج۲، ص۱۵۸.
👈 شخصی به امام رضا(ع) عرض کرد: ای پسر پیامبر!! برای من و خانوادهام دعائی بفرمائید.
حضرت فرمود: مگر من دعا نمیکنم؟ به خدا سوگند، #اعمالِ شما، هر شب و روز بر من عرضه میشود، و من برای شما دعا میکنم.
راوی میگوید، قبولِ این سخن برای من سنگین به نظر آمد.
👈 امام متوجّه من شد و به من فرمود: آیا کتاب خداوند قرآن، را نمیخوانی؟! آنجا که میفرماید: قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ... به خدا سوگند، منظور از مؤمنان در این آیه، علی بن ابی طالب و امامانِ از نسل او هستند.
📚 اصول کافی، ج۱، ص۱۷۱ (باب عرض الاعمال).
✔ خدا و پیامبر و اهلبیت، از تمام خلوتهای ما خبر دارند..💔
موقع #گناه حواسمون باشه، که دارند ما رو میبینند..😔
#درمحضرقرآن
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🚨🚨🚨 #پرستاری_که_شرط_مسلمان_شدنش_را_ازدواج_با_آیت_اللهی_کرد😱😱😱
#آیتالله_سیدمجدالدین_قاضی_دزفولی درسفری جهت معالجه به #اسپانیا در بیمارستان بستری بود. در آن مدت توانست چند نفر از پرستاران را #شیعه کند. از میان آنها سرپرست پرستاران که یک خانم بود، مسلمان نمیشد. شرط شیعه شدنش را #ازدواج_با_آقا_ قرار داده بود.
ادامه داستان اینجا #سنجاق شده👇
https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
🚨بزرگترین کانال تهذیبواخلاقدر ایتا🚨
✍آیتالله بهجت قدسسره:
اگر به راستی شیعیان کسانی هستند که: «یفْرَحُونَ لِفَرَحِنا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنا؛ برای شادی ما شاد، و برای ناراحتی ما محزون میشوند»، آیا ما اینطور هستیم، آیا در شادی و غم با ائمه علیهمالسلام شریکیم؟!
آیا میشود #شیعه باشیم و یک شب بگذرد و برای #نابودی_دشمنان_اسلام و اهلبیت علیهمالسلام دعا نکنیم؟!
📚کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢١٧
مجموعه فرمایشات آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت حجت ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
💠
✍ آیتالله بهجت(ره):
🌿خدا میداند چه برکاتی به واسطهی وجود شریف #حضرت_معصومه علیهاالسلام در #قم و سایر امامزادگان برای #شیعه میباشد.
📚در محضر بهجت، ج٣، ص١٨٠
#سخن_بزرگان
🆔 @Alnafs_almotmaenah
♦️مشاوره مذهبی انلاین رایگان☝️
♦️مشاوره مذهبی تلفنی باهزینه☝️
🌟کانال ایتالله بهجت ره_ایت الله مجتهدی ره 🔗
@nasemebehesht