eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴هفت روایت تکان دهنده درباره شراب! 🌸حضرت امیرالمومنین فرمودند: 1⃣اگر ای شراب در نهری بریزد سپس آن نهر خشک شود و در آن علف بروید چهارپایان را در آن نخواهم چرانید. 🌺رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: 2⃣شرابخوار چنانچه مریض شد از او عیادت نشود و در تشییع جنازه او حاضر نشوند. 🌸امام صادق (علیه السلام)فرمودند: 3⃣شرابخوار همچون است. ( در صورتیکه که توبه نکرده باشد. ) 🌺رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: 4⃣شرابخوار چون سخن گفت سخن او را نکنید و چنانچه خواستگاری کرد به او زن ندهید. 🌺رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : 5⃣کسی که با مادرش زنا کند سبکتر از کسی است که یک درهم ربا و نزول بخورد و عذاب رباخور آسان تر است از عذاب شراب خوار زیرا شراب کلید هر شر و بدی می باشد. 🌺رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : 6⃣کسی که شراب بنوشد صبح می نماید در حالتی که آن شب را به عنوان و بوده. 🌼رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : 7⃣ به خدا قسم شرابخور در قیامت به من نائل نمی شود و در کنار حوض کوثر بر من وارد نخواهد گشت.( در صورتیکه که توبه و ترک نکرده باشد.) 📗تفسیر جامع جلد 1 صفحه 142 بحارالانوار جلد 76 صفحه 127 حدیث بحارالانوار جلد 66 صفحه 153 حدیث 6 و... برای سلامتی و تعجیل در فرج (عج) صلوات •┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈• باذکر صلوات بزن روی لینک زیر👇🏻 @NASEMEBEHESHT ❤️ باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_بیست_هفتم 💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عب
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزد . ادامه دارد.. ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از تبلیغات گسترده VIP
❌درسته که کانال نمد زیاده❌ 🎋🎋اما توصیه میکنم این کانالو از دست ندید😍 ✅انواع مناسبتی🛍🎁 ✅ آشپزخونه ✅دکوریه اتاق 👼 ✅قیمت مناسب😳 ✅دوخت و کیفیت عاااالی👌 🔴همه اینها رو تو کانال ،باهم خواهید داشت با مدل های 😌😍 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/2885419095C8d186ac0cb 💥همراه ما باشید با آموزش های خوشگل رایگان هرهفته😍😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
کلی های خوشگل ۲۰ و ۲۵ تومنی ست دست 😍😍👏👏 چادر بانازلترین قیمت خاص ترینا بیاین 💪👏👏 ❌گران نخــــــــــــرید❌ کیفیت عـالی👌😍 تولیدی👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/93782036C80cc3464f6 حضورییی و آنلاین😘
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
👰🏻‍♀من یه نو عروسم که خونم تو کل فامیل تکه😍😍 وقتی چیدمان خونمو دید داشت شاخ درمیاورد😂😂 منم بد😜 نگفتم از اینجا یاد گرفتم🙈👇 https://eitaa.com/joinchat/196608185Cf3bdc18fa0 https://eitaa.com/joinchat/196608185Cf3bdc18fa0 😉
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🤨 تیلیاردی ۶۰ ساله برای خود😅😅 https://eitaa.com/joinchat/3746037781Cdd1f2cbf97 😁فقط ببین چیا خریده 😄😄 همه 😱😱 https://eitaa.com/joinchat/3746037781Cdd1f2cbf97 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴