#چشم_معیوب_و_نابینا
نقل است در عصـر سليمان نبی پرنده اى براى نوشيدن آب به سمت بركهاى پرواز كرد ، اما چنـد كودک را بر سـر بركه ديد، پس آنقـدر انتظار كشيد تا كـودكان از آن بركه متفرق شـدند. همين كه قصـد فرود بسوى #بركه را كرد ، اين بار مـردى را با محاسن و آراسته ديد كـه بـراى نوشيدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود انديشيد كه اين مرد باوقار و نيكـوسـت و از ســوى او آزارى بـه مـن مُتصور نيست. پس نزديـک شد ، ولی آن مرد سنگى به سويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و #نابينا شد
پرنده شكايت نـزد سليمان برد. پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاكمه و به قصاص محكوم کرد ودستـور به كور کردن چشم داد . پرنده به حكم صـادره اعتراض كرد و گفت چشـم اين مـرد هيچ آزارى به من نرساند. بلكه ريش او بود كه مرا #فريب داد و گمـان بـردم كـه از ســوى او ايمنـم پس به عـدالت نزديكتـر اســت مـحاسـن او را بتراشيـد تا ديگـران مثل مـن فريب ريش او را نخورند.
@NASEMEBEHESHT 🌸
۲۴ تیر ۱۳۹۸
#داستانک
⛓تو نیاز به طناب نداری
#داستان_علما
💠یکی از شاگردان #شیخ_انصاری می گوید: «در دورانی که در نجف اشرف نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی #شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت
💠از شیطان پرسیدم: این بندها برای چیست؟
💠پاسخ داد: اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن است، کشیدم، ولی افسوس که بر خلاف زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و بازگشت
💠هنگامی که شیطان این ماجرا را نقل کرد، از او پرسیدم: اکنون که طناب ها را در دست داری، طناب مرا نشان بده
💠شیطان لبخندی زد و گفت: امثال تو نیازی به طناب ندارد و خودشان به دنبال من می دوند
💠هنگامی که از خواب بیدار شدم، در تعبیر آن به فکر فرو رفتم . عاقبت تصمیم گرفتم مطلب را برای شیخ بیان کنم.
💠شیخ گفت: شیطان راست گفته است، زیرا آن ملعون دیروز می خواست مرا #فریب دهد که به لطف خدا از دام او گریختم
💠جریان از این قرار بود که دیروز به مقداری پول نیاز داشتم و از سویی، چیزی در منزل موجود نبود. با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم وجود دارد که هنوز وقت مصرفش نرسیده است؛ آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد
💠یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همین که خواستم آن چیز مورد نیاز را بخرم. با خود گفتم که از کجا معلوم که بتوانم این قرض را بعداً ادا کنم؟
💠در همین اندیشه و تردید بودم که ناگهان تصمیم قطعی گرفتم به منزل برگردم. از این رو،چیزی نخریدم و پول را به جای اولیه اش را باز گرداندم
💠به راستی که مرحوم شیخ انصاری به حقیقت این آیه شریفه توجه نموده است
“الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ”
💠یعنی شیطان، شما را وعده به فقر و تهیدستى مى دهد؛ و به فحشا و زشتیها امر مىكند؛ ولى خداوند وعده آمرزش و فزونى به شما مى دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و [به هر چیز] داناست. به همین دلیل، به وعدههاى خود، وفا میكند
-------------------------
۲۰ مهر ۱۴۰۰
🔔
⚠️ #تـــــݪنگـــرامـــروز
بزرگترین مزیت #راسـتگویی این
است که نیازی نیست گفتههایمان
را #بخاطر بسپاریم! نیازی به یک
حافـــظه خوب نخواهیم داشت!!
تلاش برای #فریب دیگران مانند
تـار تنیدن به دور خودمان است!
🚫 #دروغ_ممـــــنوع
۲۰ آذر ۱۴۰۰