eitaa logo
ناصرین
97 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
32 فایل
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. در ترویج فرهنگ شهدا و شهادت‌ ‌ ما را ياري کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ 🔵شهید مدافع‌حرم ♻️کار خوبه خدا درست کنه! 🦋همسر شهید روایت می‌کند: یکبار که آقانوید پیگیر کارهای اداری وام ازدواج‌مون بود، کار گیر کرده بود؛ بهش گفتم: «آشنایی نیست کارو درست کنه؟» گفت: «کار خوبه خدا درستش کنه؛ بنده‌ی خدا چه کاره است؟!» 💚او همیشه برای انجام هر کاری تلاشش رو می‌کرد و قدمش رو برمی‌داشت؛ بقیه‌اش رو می‌سپرد به خدا و به معنای واقعی این کار رو می‌کرد. تکیه کلامش این بود که «کار، دست خداست.» 🦋سوریه که بود، می‌گفت: «دو سه‌تا از بچه‌های اینجا خیلی نورانی هستند؛ بهشون گفتم امروز فردا شهید می‌شوید!» منم گفتم: «عه! خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی اونور رفتند.» نوید گفت: «از بنده‌ی خدا نمیخواهم. خدا، خدا رو عشقه! عاشق شوی، عاشقت می‌شود، شهیدت می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/3798926290C07e8887da7
💌 🌷شهید عربی خوش برخورد، مهربان و با تعهد بود و رابطه خیلی خوبی با پدر و مادر خود و همسر داشت هیچ‌ فرقی بین ‌آن‌ها نمی‌گذاشت و هیچ‌گاه جلوتر از آنان راه نمی‌رفت و جلوی آن‌ها پاهایش را دراز نمی‌کرد و احترام خاصی برایشان قائل بود و همیشه سعی می‌کرد نمازش را اول وقت بخواند و پدرش در این خصوص می‌گوید: یکی از ویژگی‌های بارز علی‌اکبر خواندن نماز اول وقت بود که همیشه به این فریضه واجب دینی توجهی خاص داشت و این خصلت از ویژگی‌های مشترک بین شهدا است. 🔹حجم‌ کاری شهید بسیار بالا بود اما زمانی که به خانه می‌آمد زمان بسیار زیادی برای خانواده و فرزندان می‌گذاشت و همیشه به قول خود عمل می‌کرد و به گفته همسرش هر موقع با شهید به زیارتگاه‌ها می‌رفت، شهید همیشه می‌گفت: «من دعا می‌کنم، شما آمین بگویید و کاری کنید که هیج‌وقت شرمنده شهدای دفاع مقدس نشویم» و آخرین باری که شهید به مأموریت رفت به همسر خود گفت: «من این مأموریت را می‌روم که دیگر غصه برگشتن من را نداشته باشی.» شهیدمدافع‌حرم 🌷هدیه‌به‌ارواح‌طیبه‌شهداصلوات.. اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم 🆔 @naserin_ir
🔰 شهدا سفارش کرده‌‌اند... ✅ روسری همراه چادر 🔸 شهید اسماعیل دقایقی 🔸 در امتحان ورودی قبول شدم و به اهواز آمدم. آن موقع با الان فرق داشت. یک چادر رنگی می‌‌انداختیم سرمان و زیرش روسری یا مقنعه‌ای نداشتیم. در شهرهای جنوب به دلیل رفت‌وآمد زیاد خارجی‌ها این چیزها زیاد جا نیفتاده بود. مشکل است که یک پسر جوانی به یک دختر جوان از این حرف‌ها بزند،‌ولی خودش آمد و گفت «شما روسری داشته باشید، بهتر است.» می‌گفت «گوش به حرف بقیه ندهید که مسخره‌تان می‌کنند. باید مبارزه را از الان یاد بگیرید.» اولین روسری‌ای که پوشیدم به تشویق او بود. پنج سال از او کوچک‌تر بودم و به او به چشم برادر بزرگ‌تر و باتجربه‌‌تری که می‌داند چه‌کار می‌کند و چه می‌گوید نگاه می‌‌کردم. از آن به بعد هر وقت می‌خواست وارد خانه‌مان شود، اول یا الله می‌گفت. اوایل برایم جا نیفتاده بود، ‌نمی‌فهمیدم باید چه‌کار کنم. بعداً فهمیدم یا الله یعنی این‌که باید حجابمان را کامل کنیم تا او بتواند بیاید داخل. راوی: همسر شهید 🆔 @naserin_ir