📚حدیث شریف📚
⚡️وقایع آخرالزمان درکلام امام علی (ع)⚡️
🌺"حضرت علی (علیه السلام ) فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد که چند گناه بزرگ و عمل زشت در بین آنها پدید مى آید.
1⃣کارهاى زشت آشکار مى گردد و معمولى مى شود.
2⃣پرده هاى عفت و شرم پاره مى گردد.
3⃣ زنا کارى و تجاوزهاى ناموسى علنى مى شود
4⃣مالهاى یتیمان را حلال مى شمارند و مى خورند.
5⃣ ربا خوارى شیوع پیدا مى کند.
6⃣ در کیلو و وزنها، کم و کاست مى کنند.
7⃣شراب را به اسم نبید حلال شمرده و مى خورند.
8⃣ رشوه را به عنوان هدیه و شیرینى مى گیرند.
9⃣ به نام امانت دارى خیانت مى نمایند.
🔟 مردها خود را به شکل زنان و زنان خویش را به صورت مردها در مى آورند.
1⃣1⃣ به احکام و دستورات نماز
بى_اعتنائى مى کنند.
2⃣1⃣ حج خانه خدا را براى غیر خدا (براى ریا و یا تجارت ) بجا مى آورند.
✍سپس ادامه داد: کیفر این زشتى ها این است که خداوند آنها را از فیوضات خود محروم مى کند، تا جائى که ماه (شوال ) براى آنها مخفى مى شود بطورى که گاهى دو شبه دیده مى شود (که معلوم مى شود روز عید فطر را به عنوان ماه رمضان روزه گرفته اند با اینکه روزه آن حرام بوده است )
✍و زمانى شب اول رمضان مخفى مى شود، که دو روز آن را روزه نگرفته و به عنوان آخر ماه شعبان مى خورند و روز عید فطر را به خیال آخر ماه رمضان روزه مىگیرند. در این وقت باید ترسید از اینکه خداوند بطور #ناگهانى آنها را کیفر کند (مانند #زلزله و #طوفان و #سیل
✍چرا که به دنبال آن کارها، بلاها مردم را فرا مى گیرد، تا جائى که کسانى صبح سالم هستند ولى شب در دل خاک و قبر آرمیده اند و گاهى شب سالمند و بامدادان جزء مردگان هستند.
✍وقتى چنین روزگارى پیش آمد، لازم است انسان همیشه وصیت کرده باشد که مبادا بلائى بر او فرود آمده و بدون وصیت بمیرد و واجب است نماز را در اول وقت آن بخواند چون ممکن است تا آخر وقت زنده نباشد.
✍هر یک از شما آن زمان را درک کرد بدون وضو نخوابد و اگر برایش امکان دارد همیشه با وضو باشد چه ترس آن است که #مرگ ناگهانى برسد، لذا خوب است با وضو باشد که روح وى با طهارت خدا را ملاقات نماید.
✍من شما را ترساندم اگر بترسید و آگاه نمودم ، اگر آگاه گردید و شما را پند دادم چنانچه پند گیرید پس در پنهانى و آشکار، از خدا بترسید و نباید کسى از شما بمیرد، مگر اینکه مسلمان باشد، زیرا هر کس به جز اسلام آئینى داشته باشد از او پذیرفته نیست و در آخرت زیان کار است.
📙بحارالانوار ج 19 ص 78
📘1001 داستان از زندگانی امام علی علیه السلام
✍
👈 کانال حکایت نامه
🆔 @hekayatnameh
✨🌼✨
✍امام علی (علیه السلام)
اگر گناه کردی به سرعت
آن را با #توبه نابـود کن.
📚تحف العقول، ص81
نکته: منظور این است که نگذارید
بین گناه و توبه فاصله ای بیفــــتد
چراکه ممکن است رسـیدن #مرگ
فرصت و مهلت توبه را به انســـان
ندهد.🌷
👈 کانال حکایت نامه
🆔 @hekayatnameh
📚پايان عمر داوود عليهالسلام
حضرت ##داوود عليهالسلام صد سال #عمر كرد، كه چهل سال آن را بر مردم #حكومت و #رهبرى نمود. او #كنيزى داشت كه وقتى شب فرا میرسيد همه درها را #قفل میكرد، و كليدهاى آنها را نزد داوود عليهالسلام میاورد. شبى مردى را در خانه ديد، پرسيد: چه كسى تو را وارد خانه كرد؟ او گفت: من كسى هستم كه بدون اجازه #شاهان بر آنها وارد میگردم. داوود عليهالسلام اين سخن را شنيد و گفت: آيا تو #عزرائيل هستى؟ چرا قبلا پيام نفرستادى تا من براى #مرگ آماده گردم؟ عزرائيل گفت: من قبلا پيامهاى بسيار براى تو فرستادم.
داوود عليهالسلام گفت: آن پيامها را چه كسى براى من آورد؟ عزرائيل گفت: پدرت، برادرت، همسايهات و آشنايانت كجا رفتند؟ داوود عليهالسلام گفت: همه مردند.
عزرائيل گفت: آنها #پيام رسانهاى من به سوى تو بودند كه تو نيز میميرى همان گونه كه آنها مردند.
سپس #عزرائيل #جان داوود عليهالسلام را #قبض كرد. او نوزده پسر داشت. در ميان آنها، يكى از پسرانش، حضرت #سليمان عليهالسلام حكومت و مقام علم و نبوت داوود عليهالسلام را به ارث برد.
🆔 @hekayatnameh
#یک_داستان_یک_پند
✍گویند: پادشاهی برای شکار به صحرا رفت.
پیرمردی را در بیابان در چادری دید که چند گوسفند داشت،
به خیمه او رفت تا قدری از آفتاب دور شود. چند کیسه زر به او داد و گفت:
این زرها بستان و در شهر خانه و کاری برای خود پیدا کن. پیرمرد گفت:
نمیخواهم. گفت: ده کیسه طلای دیگر بدهید تا خیالش راحتتر شود. گفت: نمیخواهم.
شاه با تعجب گفت: چرا نمیخواهی؟ پیرمرد گفت: ده سال پیش روزی یک گوسفند از من تلف شد هنوز غصه میخورم، اگر این همه پول را از من بدزدند من دیوانه میشوم. اگر در این دنیا دزد هم نبرد، با #مرگ من از من دزدیده میشود.🍃
وقتی تلخی سلب نعمت را اندیشه میکنم شیرینی برای بدست آوردن آن از من زایل میشود.
🆔 @hekayatnameh
✅حکایتهای پندآموز
✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.
نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود وپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد #مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده #مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
🍃
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری🍃
🆔 @hekayatnameh
✅حکایتهای پندآموز
✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.
نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود وپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد #مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده #مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
🍃
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری🍃
🆔 @hekayatnameh
✅حکایتهای پندآموز
✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.
نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود وپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد #مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده #مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
🍃
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری🍃
🆔 @hekayatnameh
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا