(هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم)
#قصه_صد_و_شصت_و_سوم
💢سلیمان بن داوود علیه السلام
(اقتباس از سوره انعام، 84؛ سوره انبیاء، آیه 79 تا 83 و سوره سبأ آیات 12 تا 14 و سوره
نمل، آیات 15 تا 44 و سوره ص آیات 30 تا 40.)
💢به حکومت رسیدن سلیمان علیه السلام
چون که داوود از جهان رحلت نمود
در میان بستر غبرا غنود
شد سلیمان جانشینش بر مقام هم پیمبر بر خلایق هم امام
تاجی از نور نبوت بر سرش جمله مخلوق خدا فرمانبرش
جن و انس و ماهی، آب و باد هر که اندر هر کجا از هر نژاد
حضرت سلیمان فرزند داوود پیامبر بود و مادرش (برسبا) نام داشت و ملقب به حشمت اللّه ،
4391 سال بعد از هبوط آدم در فلسطین به دنیا آمد.مردم از زمان کودکی
او، از خوبی و دانایی و عدالت خواهی او خبر داشتند. خدای تعالی نیز موهبت های فراوانی به
او عطا فرمود از جمله نبوت و سلطنت را یکجا به سلیمان داد و او را بر کشور حاصلخیز و
پهناوری که از خلیج عقبه تا شط فرات امتداد داشت فرمانروا گردانید.
داوود قبل از وفاتش تصمیم گرفت فرزندش را به جانشینی خود در میان بنی اسرائیل قرار دهد.
اما قوم بنی اسرائیل به بهانه آنکه سلیمان از سن کمی برخوردار است، او را نپذیرفتند. قرار
شد چوبدستی های مختلفی از افراد قوم را داخل خانه ای قرار دهند تا بر روی هر کدام از آنها
که سبزینه ای رویید، صاحبش به جانشینی داوود انتخاب شود. فردای آن روز همه با کمال
تعجب دیدند که بر روی چوبدستی سلیمان سبزه روییده است.
( تاریخ یعقوبی، ص 60.)
💢سلیمان و برادر ریاست طلب
پس از چهل سال سلطنت و نبوت، داوود چون پسر کوچک خود سلیمان را آماده ساخت تا پس
از وی حکومت مردم را در دست گیرد زیرا قدرت و درایت سلطنت و رهبری مردم را بخوبی دارد،
از طرفی آبیشالوم برادر بزرگتر سلیمان که از مادر دیگری بود با ولیعهدی سلیمان موافق نبود و
درصدد ایجاد اختلاف و شورش در بین مردم برآمد.
آبیشالوم سالیان متمادی نسبت به بنی اسرائیل لطف و مهربانی داشت، بین آنان قضاوت می
کرد، امورشان را اصلاح و آنان را اطراف خویش جمع می کرد و همواره در فکر آینده ای بود که
برای خود تصور کرده بود.
کار آبیشالوم در دستگاه داوود بالا گرفت، به حدی که کنار درب منزل داوود می ایستاد تا
درخواست حاجتمندان را برآورده سازد. او شخصا در این کار دخالت می کرد، تا بر تمامی بنی
اسرائیل منت و نفوذی داشته باشد و از حمایت آنها برخوردار باشد.
آنگاه که او موقعیت را مناسب دید و از حمایت بنی اسرائیل مطمئن شد از پدر خود
داوود اجازه خواست که به (جدون) برود تا به نذری که در این مکان نموده، وفا کند. پس
کارآگاهان خود را در میان اسباط بنی اسرائیل فرستاد و به آنان ابلاغ کرد که هرگاه صدای
شیپور اجتماع را شنیدید بسوی من بشتابید و سلطنت را برای من اعلام نمایید، که این کار
برای شما بهتر و سودمندتر خواهد بود.
#نشرخوبیها
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@nashreborkhar
کانال نشرخوبیهادربرخوار
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️