🔸نشست مدیر موسسه با اعضای نویسنده تیم حماسه نگاران برگزار شد.
امین رضا لطفعلی زاده مدیر موسسه نشر فرهنگ شهادت با جمعی از بانوان جوان نویسنده موسسه دیدار و گفتگو کرد.
در این دیدار خانم ها طاهره کوهکن ، نویسنده کتاب راض بابا با ۲۲ نسخه چاپ و ده عنوانکتاب مطرح در حوزه ایثار و شهادت، خانم سمیرااکبری نویسنده کتاب مورد تحسین و تقریظ رهبر معظم انقلاب،خانم نازنین آرمان نویسنده کتب حوزه کودک و نوجوان و ایثار و شهادت، فاطمه ساریخانی مصاحبه کننده با سابقه موسسه، فاطمه پیروی نژاد نویسنده نوجوان و نوقلم کتاب حقیقت یک رویا ، فاطمه دهقانی نویسنده و کارشناس حوزه کتاب، زینب نادری نسب روایت نویس برگزار شد.
این نشست ضمن بررسی وضعیت فعالیت نویسندگان موسسه بر توجه بیشتر به فعالیتهای رسانه در کنار چاپ کتب برای معرفی بهتر به مخاطب تاکید شد.
لازم به اکر است حماسه نگاران ، تیم بانوان جوان نویسنده موسسه است که با حضور قریب به ۳۰ نویسنده حرفه ای و نیمه حرفه ای در حوزه ایثار وشهادت فعالیت می نماید.
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
https://eitaa.com/nashreshahadat
مرحبا لشکر حزب الله💪
🇮🇷خدا قوت به دلاور مردان پدافند هوایی ایران🙏
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
🚩عند ربهم یرزقون..
🥀شهید مهدی شاهرخی.شهید حمزه جهاندید
شهدای غیور جبهه مقاومت
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
🔸مراسم رونمایی از کتاب "حقیقت یک رویا" روایت داستانی زندگی شهید غلامعباس رنجبر برگزار شد.
کتاب حقیقت یک رویا نوشته خانم فاطمه پیروی نژاد نوجوان ۱۷ ساله تیم حماسه نگاران موسسه با حضور مسئولین استانی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران رونمایی شد.
#حماسه_نگاران
#فاطمه_پیروی
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
https://eitaa.com/nashreshahadat
موضوع:دختر شهیده کرباسی
دیشب درون خواب دیدم غربتم را
تنها درون بغض با خود بودنم را
دیشب به دنبال پر چادر بودم
چادر به چادر از دیار مادرم را
دستی که روی شانه هایم خورد فهمید
چشمی پر از اشک و تمنای شبم را
بوسه به روی گونه های پر عرق زد
آغوش گرمی بر تن خود خستم را
در فکر او من چشم بسته خواب رفتم
اما نمی دانست با خود دیدنم را
میگفت و اشکی را که از چشم پاک میکرد
وقت نمازش "رب خلقی خالق ام" را
محو رخ مادر برایم سیرتی داشت
ارامشش در اوج طوفان بودنم را
ساعت که دائم سوی من بیتاب میشد
بوی غذا و لعبتی از هستی ام را
تکرار این صحنه برایم اشنا بود
تکرار ،صحنه در مرور ذهنی ام را
زنگ و صدایی خورد از جایم پریدم
با شوریو سنگینی روی دلم را
با چهره ی غمناک روی ما کرد او
تکرار خواب دیشب کابوسیم را
ای کاش خوابی بودم و مادر برایم
با دست پاک میکرد روی اشکی ام را
معصوم و طاهر بود مادر مثل اسمش
او برد الگوی تمام هستی ام را
ای روشنای راه میدان طهورا
بازهم محیا کرد برایم روضه ام را
معصومه ی کرباسیم ،ای مادر من
دیده به روشن کن نگاه در مهدیم را
✍حدیث کریمی. شاعر نوجوان موسسه
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
🔸همهاش زیر سر انگلیس بود. تپش قلب و به نفس افتادن و لرزیدن دستانش هم. بعد از هر غرش آسمان و زمینلرزه چنین میشد. صدای زنگ گوش و سیاه رفتن چشمهایش را هم اضافه کنید. در روز چند بار به این روز میافتاد. دیگر برایش عادی شده بود و هر لحظه منتظر، تا از راه برسد. بغضِ میان گلو و لرزش اشک میان چشمانش، نمیگذاشت ویرانههای خانهها را درست ببیند. از وقتی که یادش میآمد، وضعشان همین بود. اگر جان سالم هم به در میبرد، با سپیدی موهایش، دیگر امیدی نداشت که چشمانش سر پا شدن شهرش را ببیند. شهر ویرانهاش را. به فلسطین چند پاره شدهاش فکر میکرد. هر چه میکشیدند زیر سر انگلیس بود. خود خبیثش، اینجا را از دستشان درآورده بود. انگار داشت مثل یک محتضر، میدید اولین باری را که در این بزرگترین آبراه بین سه قاره اروپا و آفریقا و آسیا، در این شاهراه حملونقل کالا و سوخت و انرژی، در این بزرگترین زندان سر باز دنیا، چشم باز کرده بود. یادش نمیرفت وقتی را که نخست وزیر انگلیس گفته بود کسی آقای دنیاست که در این منطقه جاپا داشته باشد. همین هم شد که برای تضعیف مسلمانان، خواستند فلسطین را به جیب بزنند. میدید روزی را که انگلیس، دروازه فلسطین را باز کرد و ۶۵هزار یهودی را به اینجا ریخت. یهودیهایی که مثل کفتار، به جانشان افتادند.
به جز خریداری زمینهای ملاکان غیرفلسطینی که در اینجا ملک داشتند و به جز هدیه گرفتن یا خریدن زمینهایی که توسط حاکم انگلیسی دولت عثمانی مصادره شده بود و به جز تحویل گرفتن زمینهایی که توسط دلالانشان خریداری شده بود و به جز زمینهایی که به عنوان منطقههای امنیتی برای خودشان غصب کردند و به جز زمینهایی که از فلسطینیهای آواره تصاحب شدند و به جز موقوفهها و زمینهای بایری که فقط یهودیها میتوانستند در آن صاحب خانه شوند، گروه تروریستی (هاگاندا)یشان، بدتر از دزد سر گردنه، دست به غارت و کشتار زد تا با وحشت مردم، زمینهای بیشتری را به چنگ درآورد و فلسطینیهای زیادی را از کشور براند.
همه آن روزها از جلوی چشمانش رد میشد. تا دستش را بالا آورد، کلید دوقلویش، میان انگشتان خونیاش به صدا درآمد. کلیدی که بود و خانهای که دیگر نبود.
✍نویسنده:طاهره کوهکن
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
🎙مصاحبه سمیرا اکبری با خبرگزاری رضوی
پیرامونکتاب آخرین فرصت
https://www.razavi.news/vdcenz8zwjh8wpi.b9bj.html
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
📚کتاب آخرین فرصت
در فهرست پرفروش ترین کتابهای انتشارات به نشر در مهر ماه
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت
کتاب آخرین فرصت - رادیو گفتگو.mp3
4.08M
📻مصاحبه رادیو تهران با خانم اکبری
#حماسه_نگاران
#موسسه_نشر_فرهنگ_شهادت