eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📙معرفی کتاب شاهرخ 🌺شهید شاهرخ ضرغام از شهدایی است که کمتر کسی فکر می کرد عاقبت به خیر شود. او به جرگه شهدای گمنام پیوست. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
مثل ابراهیم خالصانه و بی ریا فعالیت می کرد. سر وصدا نداشت. هرجا می دید کاری زمین مانده عجله می کرد و کار را انجام می داد. ✅اگر می دید جایی یادواره شهداست، خودش را می رساند و مشغول فعالیت می شد. برای معرفی شهید ابراهیم هادی خیلی زحمت کشید. برای رزمندگان عراقی از ابراهیم و توسل به حضرت زهرا سلام الله می گفت. برای آنها پیشانی بند و چفیه تهیه می کرد. او جوانان عراقی را با راه و رسم شهدا آشنا نمود و همراه با آنها در عملیات ها حضور داشت تا اینکه در اطراف سامرا به قافله شهدا پیوست. 📙برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش. خاطرات شهید هادی ذوالفقاری 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از پخش کتاب هادی
4⃣0⃣ 📚پسرک فلافل فروش زندگینامه شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری 📖 اثر گروه شهید هادی ۱۲۰صفحه مصور. ۱۲۰۰۰ تومان چاپ اول ۱۳۹۴ چاپ۲۳ سال ۹۹ پالتویی تیراژ ۱۱۵۰۰۰ ✅ده کتاب پرفروش نشر🔆 💐از ارادتمندان شهید ابراهیم هادی که در سامرا به شهادت رسید @pkhadi
13.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📙معرفی کتاب پسرک فلافل فروش. شهیدی که در دوران حاضر به سبک شهدا زندگی کرد و با شهادت به ملاقات خدا رفت. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
پس از تصادف روح از بدنم خارج شد. بدنم را به بیمارستان بردند. در آنجا هیچ کس مرا نمیدید. فقط یک خانم جوان بود که متوجه حضور من شد! جلوتر آمد و گفت تو به دنیا برمیگردی، اما من نمی توانم. بعد گفت: من مبلغ ۱۷ هزار تومان به کسی بدهکارم و برای همین اینجا گرفتارم. ✅ گفتم مشکلی نیست. من در خانه این مبلغ را دارم. به چشم برهم زدنی به منزل ما رفتیم. اما هر چه خواستم پول را از داخل کمد بردارم نشد. دست من از داخل پول عبور می کرد! در خانه فقط یک بچه یکساله متوجه حضور ما شده بود. آن خانم جوان ناامید شد و رفت و ساعتی بعد روح به بدن من بازگشت... 📙برگرفته از کتاب تقاص. تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی(به زودی ) 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
قرار داد را طوری تنظیم کردم که به ضرر فروشنده و به نفع من تمام میشد. با این کار یک مغازه توی باز خریدم و ۴۰۰ میلیون به ضرر فروشنده شد. فکر می کردم خیلی زود کردم. بیچاره فروشنده، مجبور شد این ضرر را تحمل کند، حالا آمده ام این طرف و با اینکه کارهای خوب بسیاری داشتم اما گرفتار شدم، تو رو خدا به دادم برس، تو بر می گردی، به پسرم بگو نشان به این نشان که... مشکل مرا حل کن. تابستان ۹۹ این ماجرا برای من پیش آمد و با شوک پزشکی برگشتم. به پسر آن پیرمرد ماجرا را گفتم اما توجهی نکرد. با اینکه آن نشانه را فقط خودش میدانست اما... 📙برگرفته از کتاب تقاص، تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی(به زودی) 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔅ابراهیم جلو رفت و گفت:"کجایی پهلوون، مغازت چرا بسته‌ است؟! عمو عزّت آهی از سَرِ درد کشید و گفت: ای روزگار، مغازه رو از چنگ ما درآوردن. آدم دیگه به کی اعتماد کنه، پسر خود آدم که بیاد مغازه‌ی پدر رو بگیره و بفروشه، آدم باید چیکار کنه؟! بعد ادامه داد: من یه مدّت بیکار بودم تا اینکه یکی از بازاری‌ها این ترازو رو برام خرید تا کاسبی کنم. الان هم دیگه خونه خودم نمی‌رم تا چشمم به پسرم نیفته. منزل دخترم همین اطرافه، می‌رم منزل دخترم. ابراهیم خیلی ناراحت شد. گفت: "عمو بیا برسونیمت منزل." با موتور عمو عزّت را به خانه دخترش رساندیم. وضع مالی‌شان بدتر از خودش بود. ابراهیم درآمدِ کارِ خودش را به این پیرمرد بخشید. اصلا برایش مهم نبود که برای این پول یک ماه در بازار کار کرده و سختی کشیده. 📚 کتابِ سلام بر ابراهیم۲ 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هر چه پیش برویم احتیاج ما به کتاب بیشتر خواهد شد...
نگویید جا مانده ایم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای مادر شهید معماریان که چطور شفای پایش رو پسر شهیدش از علیه السلام می گیره... 📙برگرفته از کتاب تا کربلا. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا