🌷 خاطره ای از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی
یک بار می خواستیم بریم راهیان نور ،پدر و مادر یکی از بچه ها اصلاا اجازه نمیداد بیاد
شب بود قرار بود حرکت کنیم. نیم ساعت قبل از حرکت به اون جوان گفت: بیا ببرمت یه جا که قفل کارت باز بشه.
فرستادش سر #مزار_شهدا و گفت: برو اونجا به شهدا التماس کن ، مطمئن باش مشکلت حل میشه.
اگر کوتاهی کنی مقصر خودتی ، شهدا سر سفره اربابشون نشستند و صاحب کرم هستند.
برو تا دیر نشده.
خدا میدونه چی تو قلب اون جوان انداخت
و اون جوان چی از شهدا خواست که خيلی زود پدرش اومد و رضايت حضور پسرش رواعلام کرد و همون شب راهی نور شدند.
سيد وقتی این کرامتها رو از شهدا مي ديد عطشش برای رسيدن به اون قافله بسيار زيادتر مي شد.
#برگرفته_از_کتاب_مهمان_شام
#گروه_نشر_شهید_ابراهیم_هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷 خاطره ای از شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی
یک بار می خواستیم بریم راهیان نور، پدر و مادر یکی از بچه ها اصلا اجازه نمیداد بیاد.
شب بود قرار شد حرکت کنیم. نیم ساعت قبل از حرکت به اون جوان گفت: بیا #ببرمت یه جا که #قفل_کارت_باز_بشه.
فرستادش سر #مزار_شهدا و گفت: برو اونجا به شهدا التماس کن ، مطمئن باش مشکلت حل میشه.
اگر کوتاهی کنی مقصر خودتی ، شهدا سر سفره اربابشون نشستند و صاحب کرم هستند.
برو تا دیر نشده.
خدا میدونه چی تو قلب اون جوان انداخت و اون جوان چی از شهدا خواست که خيلی زود پدرش اومد و رضايت حضور پسرش رو اعلام کرد و #همون_شب_راهی نور شدند.
سيد وقتی این #کرامتها رو از شهدا مي ديد عطشش برای رسيدن به اون قافله بسيار زيادتر مي شد.
#برگرفته_از_کتاب_مهمان_شام
#گروه_شهید_ابراهیم_هادی