eitaa logo
نشر شهید هادی
22.7هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.4هزار ویدیو
21 فایل
تنها کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
@Aminikhaah پاسخ به شبهات کتاب سه دقیقه در قیامت.mp3
زمان: حجم: 19.23M
🔈 پاسخ به شبهات کتاب * پاسخ مفصل به کسانی که کتاب سه دقیقه در قیامت را خیال‌پردازی می‌دانند * بررسی قاعده فقهی ازدواج با خواهر همسر 📅99/10/26 ⏰ مدت زمان: ۳۲:۰۲ 🔔 @Aminikhaah_Media
هدایت شده از همسفر شهدا
2.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰توبه شاهرخ در محضر #امام_هشتم 👈به بهانه سالروز شهادت ✅ #کاباره را رها کرد. بعد از مدتها دلش هوای #امام_رضا علیه السلام رو کرده بود ✳️کنار درب ورودی #حرم ، شاهرخ روی زمین نشسته بود. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد.😔 ❇️مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. 🔹خدایا منو ببخش 🔸یا امام رضا به دادم برس. 🔹من عمرم رو تباه کردم. 👈شاهرخ در #مشهد واقعاً #توبه کرد و همه خلافکاری های گذشته را رها کرد. 💠پی نوشت: آقا جانم با دل شاهرخ چه کردی که چنین متحول شد تا جایی که خدا او را به بهترین شکل ممکن پذیرفت. 🔺یا ضامن آهو، ضامن ما هم بشو تا دل ما هم حول حالنا الی احسن الحال بشه😭 🌷 #شهید_شاهرخ_ضرغام
🔰توبه شاهرخ در محضر 👈به بهانه دهه کرامت ✅ را رها کرد. بعد از مدتها دلش هوای علیه السلام رو کرده بود ✳️کنار درب ورودی ، شاهرخ روی زمین نشسته بود. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. ❇️مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم. 🔹خدایا منو ببخش 🔸یا امام رضا به دادم برس. 🔹من عمرم رو تباه کردم. 👈شاهرخ در واقعاً کرد و همه خلافکاری های گذشته را رها کرد. 💠پی نوشت: آقا جانم با دل شاهرخ چه کردی که چنین متحول شد تا جایی که خدا او را به بهترین شکل ممکن پذیرفت. 🔺یا ضامن آهو، ضامن ما هم بشو تا دل ما هم حول حالنا الی احسن الحال بشه 🌷 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💠 خاطره‌ای خیلی عجیب از دیدارِ علامه جعفری و آیت‌الله بهجت 🔸روزی علامه محمد‌تقی جعفری؛ اندیشمندِ بزرگ و نامدار کشور، خدمت آیت‌الله بهجت رسیده بودند. 🔺 حجت‌الاسلام علی بهجت؛ پسر آیت‌الله بهجت خاطره رو اینچنین نقل می‌کنند: 👇🏻👇🏻👇🏻 🔹 همین که خواستم وارد منزل شوم، دیدم یکی از علما داخل راهرو کفش‌هایش را می‌پوشد. سلام کردم. علامه جعفری بود. برگشت و با لهجه‌ی شیرینِ تبریزی‌اش جواب سلام داد و گفت: 🔺... ( تمام کارهایت را رها کن و در خدمت ایشان باش. هرچه گفت یادداشت کن. نوار بگیر و صحبت‌هایش را ضبط کن... بعدها می‌فهمی. امانت‌دار نسل بعدی باش. من را دیده‌ام، را دیده‌ام، را دیده‌ام، را دیده‌ام، شیعه و سنی را دیده‌ام، همین یکی باقی مانده است. وقتی او را از تو بگیرند، خواهی فهمید. کاری نکن که بعدا پشیمان شوی.) و در آخر از من عَهد گرفت و رفت.
@Aminikhaahنماز استغاثه به حضرت زهرا.mp3
زمان: حجم: 2.95M
📌 ماجرای عجیبی از معجزه نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) * نجات‌یافتن از مرگ حتمی بعد از خواندن این نماز * کیفیت خواندن این نماز ❇️ دعای بعد از نماز: يَا آمِناً مِنْ كُلِّ شَيْءٍ، وَكُلُّ شَيْءٍ مِنْكَ خائِفٌ حَذِرٌ، أَسْأَلُكَ بِأَمْنِكَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَخَوْفُ‌ِ كُلِّ شَيْءٍ مِنْكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُعْطِيَنِي أَماناً لِنَفْسِي وَأَهْلِي وَمالِي وَوَلَدِي حَتَّىٰ لَاأَخَافَ أَحَداً وَلَا أَحْذَرَ مِنْ شَيْءٍ أَبَداً إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ⏰ مدت زمان: ۶:۵۲ 📆 ۱۴۰۳/۰۴/۰۶ @Aminikhaah_Media
✳️ راه باز کنید؛ مشهدی رمضان آمده است! 🔻 مشهدی رمضان می‌گوید: دیدم زنی از نوبت خود در صف قصابیِ من طفره می‌رود؛ تا این‌که جلو آمد و گوشتی خرید ولی به‌جای پول، شناسنامهٔ شوهرش را به‌عنوان گروئی به من داد و گفت که او کارگر بنا است و در حین کار از دیوار افتاده و در خانه بستری است و یک هفته است که شام نداریم. 🔸 من آدرس او را گرفتم و به خانهٔ او وارد شدم. دیدم روی گلیمی نشسته و به شوهر مجروحش غذا می‌خوراند. اتفاقا قرار بود چند روز بعد با خانواده‌ام به برویم و دویست تومان پول پس‌انداز کرده بودم. رو کردم به علیه السلام و عرض کردم ای آقا! من یک وقتی دیگر به زیارت شما می‌آیم و آن وجه را به آن خانواده پرداختم. 🔺 من به خاطر انصراف از سفر مشهد مورد ملامت خانواده‌ام واقع شدم. همان شب خواب دیدم وارد مشهد شدم ولی صحن امام پُر است و کسی را اجازهٔ ورود نمی‌دهند. در این میان دیدم خادم حرم جلو آمد و گفت: ایها الناس! راه دهید، راه دهید، مش رمضان آمده است. دیدم آن حضرت از داخل ضریح با من دست می‌دهد و می‌گوید خوش آمدی به خانهٔ ما. این‌جا فهمیدم عمل حکیمانهٔ من مقبول افتاده است. 👤 📚 برگرفته از کتاب | ج۲ 📖 ص ۹۵ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f